نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهدا
شهید "علی سليمي" چهارم اسفند 1364 در جزيره مجنون عراق به شهادت رسيد. پيكر او مدت‌ها در منطقه بر جا ماند و سال 1378 پس از تفحص، به خاك سپرده شد. به مناسبت سالگرد شهادت ایشان مختصری از زندگینامه وی تقدیم حضورتان می گردد.
کد خبر: ۴۷۵۵۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۴

شهید "عباس زارعي‌كاري تيابي" پانزدهم اسفند 1362 در پايگاه كاگر بانه توسط نيروهاي عراقي به شهادت رسيد.به مناسبت سالگرد شهادت مختصری از زندگی این شهید گرانقدر برای علاقمندان به فرهنگ ایثار و شهادت منتشر می گردد.
کد خبر: ۴۷۵۵۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۴

در بین راه ایشان دائما با دوستان شوخی می‌کردند، حرف از شهادت می‌زدند و به مزاج می‌گفتند: ما که سعادت نداریم، ترکش از کنار پایمان می‌گذرد و به ما نمی‌خورد... آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید«علی‌اصغر جمشیدی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۷۵۵۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۴

گفت: مادر زیر پایم درد می‌کند. گفتم: به خاطر پوتین‌هایی است که می‌پوشی، از این به بعد دمپایی بپوش. گفت: نه مادر پاهای من حنا می‌خواهد. من هم... ادامه این خاطره از مادر شهید «علی‌اصغر دودانگه» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۵۵۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۳

طلبه شهید "نصرالله روشي" چهاردهم اسفند 1365 در شلمچه به شهادت رسيد. نوید شاهد هرمزگان به بهانه سالگرد شهادت نگاه کوتاهی به زندگی این شهید گرانقدر داشته است که در ادامه مشاهده می کنید.
کد خبر: ۴۷۵۴۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۳

شهید گرانقدر "ناصر روان­هادي" پانزدهم اسفند 1365 در شلمچه بر اثر اصابت تركش به سينه، شهيد شد. به مناسبت سالگرد شهادت وی برگی از زندگینامه ایشان تقدیم حضورتان می گردد.
کد خبر: ۴۷۵۴۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۳

«من رو جایی بشورین که شهدا را شستن! کمتر از آرزو ها و خواسته هایش حرف می زد، اما این جمله را جوری گفت که حس کردم شبیه وصیت است. بر خودم لرزیدم و گفتم:مادر جان! الآن شهید کجا بود که تو را اونجا بشورن؟ چیزی نگفت. اما می دانست لحظات آخر است...» آنچه خواندید بخشی از خاطرات مادر شهید "مرتضی طحان چوب مسجدی" است. نوید شاهد سمنان به مناسبت شهادت جانباز شهید"مرتضی طحان چوب مسجدی" در دو بخش خاطراتی از ایشان را برای علاقمندان منتشر می کند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات که به نقل از مادر این شهید بزرگوار است جلب می کنیم.
کد خبر: ۴۷۵۴۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۳

یک شب مادر در خواب آیت‌الله سید موسی زرآبادی را دید که آمده و می‌خواهد او را با خود ببرد و همه مکان‌هایی که حسن قبل از شهادتش ... آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات خواهر شهید "حسن حسین‌پور" است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۷۵۴۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۲

کتاب «پرواز روی خاک» به زندگی و خاطرات خلبانی می‌پردازد که روایتی تکان دهنده از بمباران پایگاه هوای بوشهر را بیان می‌کند.
کد خبر: ۴۷۵۳۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۱

تعداد نیروهای دشمن قابل قیاس با ما نبود، ما عده‌ای قلیل با جسم‌هایی خسته و سن‌های متفاوت بودیم و آنها نیروهای تازه نفس و زبده با هیکل‌هایی تنومند بودند، اما... آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید«سیدباقر علمی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۷۵۳۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۱

مادر شهید "عبداله البرزی" نقل می کند: « پسرم شب قبل از رفتن به جبهه از شوق تا صبح بیدار ماند و با خدای خود راز و نیاز کرد و از خداوند طلب شهادت کرد. »
کد خبر: ۴۷۵۳۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۱

ابوالقاسم رحیمی برادر و همرزم شهید" وحید رحیمی" در روایتی کوتاه می گوید: ((نزدیک ظهر بود که بلندگوی اردوگاه نام حقیر را جهت ملاقات برادرم اعلام کرد با تعجب زیاد شهید را دیدم، بعد از حال و احوال پرسی، او را به مقر گروهان آوردند و ناهار ظهر را به اتفاق هم خوردیم در حین صرف غذا که چلو مرغ بود با شوخی به برادرم گفتم: هر زمانی که سپاه چنین غذایی به نیروها بدهد مطمئن باش به زودی خبرهایی از عملیات خواهد بود.))
کد خبر: ۴۷۵۲۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۱

همرزم شهید"کاظم عاملو"نقل می کند:«از درون می لرزید و به خود می پیچید. عرق از سر و رویش قطره قطره می چکید. چندبار صدایش زدم. حالت عادی نداشت. انگار توی عالم دیگری بود و صدای ما را نمی شنید...اتفاق عجیبی داشت رخ می داد!!» نوید شاهد سمنان در دو بخش خاطراتی از این شهید والامقام را برای علاقمندان منتشر می کند که "تفریح عجیب" یکی از این مجموعه خاطرات است. شما را به مطالعه بخش دوم این خاطرات دعوت می کنیم.
کد خبر: ۴۷۵۲۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۰

کتاب «وقتی مهتاب گم شد» به قلم حمید حسام در بردارنده خاطرات شهید علی خوش لفظ است که به تازگی از سوی نشر دارالمعارف در لبنان چاپ شده است.
کد خبر: ۴۷۵۲۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۰

احساس می‌کنم این بار که به جبهه می‌روم شهید می‌شوم، تو هم قول بده که برایم گریه نکنی و لباس سیاه هم نپوشی... ادامه این خاطره از مادر شهید «محسن مهردادی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید...
کد خبر: ۴۷۵۲۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۰

کتاب «سلیمانی عزیز» روایت‌گر خاطراتی متفاوت و خوانده‌نشده از سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی منتشر شد.
کد خبر: ۴۷۵۱۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۷

برادر زاده شهید"قربانعلی عرب حسن آبادی" نقل می کند:« وقتی عمو به سربازی رفت کار بنایی مادر بزرگم ناتمام ماند. همه منتظر بودیم تا از خدمت برگردد و کار ساختمان را تمام کند اما با شهادت او کار خانه هم ناتمام ماند...بنا هر روز بهانه می آورد اما گویی قرار بود معجزه دیگری اتفاق بیفتد!! » نوید شاهد سمنان توجه شما را به مطالعه ادامه این خاطره جلب می کند.
کد خبر: ۴۷۵۱۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۷

از بچگی با من مثل يک رفيق بود، در حالی كه با هم خيلی صميمی بوديم، ولی هميشه يک حرمت خاصی بين من و پدرم بود و ايشان هميشه دنبال بهانه‌ای می‌گشتند كه با من ... آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید « مسیب مرادی‌کشمرزی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۷۵۱۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۷

خاطره ای از شهيد "صادق مرادی"؛
مادر شهید "صادق مرادی" در خاطره ای می گوید: اولین مرخصی که آمد برای خانواده درحد توان سوغاتی خریده بود برای پدرش هم یک جانماز و تسبیح آورده بود. پدر علاقه ی شدیدی به صادق داشت. به او گفت: پسرم من دوری تو را نمی توانم تحمل کنم...
کد خبر: ۴۷۵۰۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۸

شهید "کاظم عاملو" شهیدی از خطه کویر ایران، سمنان است. او اسفند سال 66 در ماووت عراق شربت شهادت نوشید. به همین مناسبت نوید شاهد سمنان در دو بخش خاطراتی از این شهید والامقام را برای علاقمندان منتشر می کند که "بوی پیراهن یوسف" یکی از این مجموعه خاطرات است. شما را به مطالعه بخش نخست این خاطرات دعوت می کنیم.
کد خبر: ۴۷۵۰۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۷