نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهدا
«مادرم پیش ما که برگشت، حمید گفت: «زن‌دایی شما چرا رفتی جلو؟ خودم میرم برای هفته بعد هماهنگ می‌کنم، شما همین‌جا بشینید. حمید که جلو رفت مادرم خیلی آرام و با خنده گفت فرزانه این از بابای تو هم بدتره! ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید مدافع حرم «حمید سیاه‌کالی‌مرادی» است که در آستانه ایام محرم تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۹۸۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۶

«مادرم اعتقاد زیادی به شهید انصاریان داشت و هر وقت که برای حل مشکلش به سراغ این شهید رفته است می‌گوید حاجت روا شدم ...» ادامه این خاطره از شهید «محمد انصاریان» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۹۸۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۶

«همه وسایل خانه را با گریه نگاه می‌کردم دوست حسین آمد کنارم و گفت منیژه خانم گریه نداره. حسین قهرمانه. کارش رو خوب انجام داده چند تا تانک عراقی رو زده عملیاتش عالی بوده. موقع برگشتن بدشانسی آورده با موشک هواپیماش رو زده‌ان. آزاد بشه، کارش خوب می‌شه درجه‌اش ارتقا پیدا می‌کنه...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات خواندنی حواء (منیژه) لشگری همسر خلبان سرلشکر شهید «حسین لشگری» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۹۸۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۶

شهید «قنبر قنبری» باایمان آگاهانه و آشنایی‌اش به مسایل فرهنگی روز،در جبهه فرهنگی فعالیت چشمگیری داشت و از این‌رو در روستای محل سکونتش برای نخستین بار کتابخانه ای را تأسیس کرد.
کد خبر: ۵۶۹۸۵۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۶

«مهدی شالباف خیلی شیفته حضرت امام خمینی(ره) بود. مواقعی که رادیو سخنرانی حضرت امام را پخش می‌کرد، وی کار‌های متفرقه را رها کرده و در گوشه‌ای می‌نشست و با دقت تمام به سخنرانی آقا گوش می‌داد ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «مهدی شالباف» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۹۷۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۳

شهید رحمت اله حیدری در خاطرات خود می‌نویسد: «گلوله توپ اطراف ما می‌خورد و يک توپ سه متری خورد، ولی الحمدالله کسی آسیب ندید...» متن کامل خاطره دوم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۶۹۶۸۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۹

شهید«رحمت اله حیدری» در دفترچه خاطرات خود می‌نویسد: «به خط اول رسيديم که بعثی‌ها با شليک چندين گلوله توپ و آر‌پی‌جی از مهمانان تازه وارد (ما) پذيرایی کردند و...» متن کامل خاطره اول این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۶۹۶۸۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۷

«یادمه شهید مطهری که شهید شد، چند ساعت سرش رو برده بود زیر پتو، توی اتاقش کلی گریه کرد ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید. آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات سردار گمنام دانشجوی شهید «سید ناصر سیاهپوش» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۹۴۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۰

شهید علی‌اصغر جلمبادانی، یادگار «عبداله» یکم مردادماه سال ۱۳۴۸ در شهرستان تهران چشم به جهان گشود. به عنوان بسیجی عازم جبهه های حق علیه باطل شد. سرانجام پس از رشادت‌های فراوان شانزدهم اسفندماه سال ۱۳۶۵ به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۶۹۴۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۹

«در سال چند باری هم مجلس زنانه‌ای با حضور مبلغی به نام خانم مشتاقی که تبحر و تسلط وافری در مسائل مذهبی و اعتقاد داشت برگزار می‌شد. این مجالس به اندازه‌ای مورد استقبال قرار می‌گرفت که در منزل ما جای سوزن انداختن نمی‌ماند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات «محبوبه ربانی‌ها» از زنان امدادگر استان قزوین در دوران هشت سال دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۹۴۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۹

زندگینامه شهید «سیدشیرخدا موسوی»؛
به گفته همرزمان شهید «سید شیرخدا موسوی» در شب قبل از شهادتش با آب سرد غسل شهادت کرد.
کد خبر: ۵۶۹۳۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۸

شهید «اسداله حسنوند» در یادداشتی می نویسد: تقوی ملکه ایست که صاحب خود را از زیاده روی و هرج و مرج حفظ می کند.
کد خبر: ۵۶۹۳۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۸

«وقتی حاج آقای ابوترابی وارد مجلس شد، همه احترام کردند، به کناری رفتند و نه تن‌ها او را بازرسی نکردند بلکه به ما هم که همراه ایشان بودیم هیچ کاری نداشتند ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۹۳۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۸

خواهر شهید «محمدتقی اعرابیان» نقل می‌کند: «مادرم با نقل و شیرینی آمد. سرش می‌ریخت و می‌گفت: خدا رو شکر! خدا داد و خدا گرفت. اشک می‌ریختم و به این پیرزن و پیرمرد نگاه می‌کردم. توی دل گفتم: یا امام زمان! سرباز تو بود، سپردمش به خودت.»
کد خبر: ۵۶۹۲۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۷

«هدیه مادرم را از گردنم محکم کشید و گفت حرص خمینی و چندین فحاشی به من کرد دستمال را به ۴ قسمت تقسیم کرد و دست‌ها و چشم‌هایم را با آن ‌بست. سرباز با اسلحه زد توی دهانم و دندانم شکست گفتم مادرجان چه هدیه‌ای دادی ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۹۰۵۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۵

گزارش تصویری؛
مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان لرستان به همراه معاونت سلامت و رئیس بنیاد شهید شهرستان خرم آباد در راستای اجرای طرح سپاس با خانواده شهیدان والامقام «محمد حسن زینی وند»، «رازی صیفی بلمکی» و «محمد ولی احمدی» و جانبازان سرافراز «علی مردانی» و «کیومرث صالحی» دیدار و سرکشی کردند.
کد خبر: ۵۶۸۹۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۴

گزارش تصویری؛
دومین جلسه شورای ترویج و توسعه فرهنگ ایثار و شهادت با موضوع برگزاری « یادواره ۲۱ شهید میان کوه شرقی بخش الوار گرمسیری » در شهرستان معمولان با حضور مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران لرستان، امام جمعه شهرستان و به ریاست فرماندار شهرستان معمولان و مسئولین شورای اداری شهرستان روز دوشنبه چهارم تیرماه برگزار شد.
کد خبر: ۵۶۸۹۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۰۵

برگی از خاطرات؛
«کدام هویزه؟ چه بگویم که آبادترین محل آن قبرستان بود. هیچ خانه‌ای نبود که پابرجا مانده باشد. هر کس به این شهر ویران شده نگاه می‌کرد خیال می‌کرد این شهر در تصرف لشگریان مغول درآمده است ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «دکتر پرویز لطفی» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۸۹۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۳

فیلم؛
شهید «علیمردان آزادبخت» هشتم اسفند ۱۳۴۰، در روستای سه آسیابه از توابع شهرستان کوهدشت به دنیا آمد. سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. تا پایان دوران متوسطه درس خواند. بعنوان پاسدار به جبهه رفت. دوم اردیبهشت ۱۳۶۶، با سمت فرمانده گردان در شلمچه عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای شهرستان کوهدشت واقع است.
کد خبر: ۵۶۸۴۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۳۰

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«گرد و خاک آن‌قدر زیاد بود که به هیچ وجه نمی‌توانستیم یکدیگر را ببینیم. دوستم ترسیده بود و فکر می‌کرد که من مجروح شده‌ام و هر دو نگران حال هم بودیم، ولی شکر خدا هیچ کدام جراحتی ندیدیم و راه را ادامه دادیم. در حالی که همراه من دیگر از ترس، سر خود را از کانال بیرون نگرفت و بسیار با احتیاط بقیه مسیر را طی کرد ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «بهرام ایراندوست» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۸۳۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۷