«موقع عملیات به ما گفتن شما باید به انتظامات بروید و ما انتظامات را قبول نکردیم و فرمانده تیپ ۲۲ بدر خرمشهر ما را نمیگذاشت به خط مقدم برویم و به ما گفت که باید انتظامات را قبول کنید و یا باید به شهرستان خودتان بروید و ما نه شهرستان را قبول کردیم و نه انتظامات ...» ادامه این خاطره از زبان شهید «اسدالله احمدی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۶۴۵۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۲
«سال ۵۹ که حاجآقا به جبهه رفته و اعلام کردند شهید شدهاند، همسر ایشان نمیتوانست این موضوع را قبول کند و به هر جا و هر کس سر میزدند تا از وضعیت حاجآقا اطلاع کسب کرده و از نگرانی بیرون بیایند ...» ادامه این خاطره را از سید آزادگان، شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» همزمان با سالروز این شهید بزرگوار در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۶۳۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۳۰
برگی از خاطرات شهید «عباس بابایی»
«عباس گفت یکی از ژنرالهای آمریکایی به پایگاه آمده و قرار گذاشته است تا امروز ناهار را در باشگاه افسران و با خلبانان بخورد؛ به همین خاطر فرمانده پایگاه به خلبانان دستور داده تا امروز را روزه نگیرند ...» ادامه این خاطره از زبان سرلشکر خلبان شهید «عباس بابایی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۶۳۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۸
برگرفته از نامههای دانشآموزان به شهدا؛
«برادر شهیدم این روزها دلم بیشتر برات تنگ میشود و اشکم را، قطره قطره بر روی مزارت میریزم، دلم میخواهد با تمام اشتیاق بگویم دوستت دارم ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۶۳۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۹
«یکی از رزمندهها در اثر جراحت و شکنجه بیش از حد بعثیها، بیناییاش را از دست داده بود. روزی که جمعی از بچهها را به کربلا بردند او جلوی در ورودی امام حسین (ع) نشسته بود و خیلی ساده و صمیمی خطاب به حضرت تقاضای شفایش را کرد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خواندنی آزاده «محمدحسین شعبانی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۶۳۳۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۰
برگی از خاطرات؛
«نفوذ ما به حدی رسیده بود که چراغهای شهر العماره عراق را به چشم میدیدیم، ناگهان از پشت تپه رملی صدای تانکهای عراقی که آنها را روشن کرده بودند توجه ما را جلب کرد بعد از یک ساعت سینهخیز و خزیدن موفق شدیم اطلاعات بسیار مهمی از تجمع نیروهای عراقی به دست آوریم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات رزمنده دفاع مقدس «حسین شمسدوست» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۶۳۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۰
«من فقط دارم در برابر این انقلاب، انجام وظیفه میکنم. پُست سپاه و این چیزها اصلاً سر سوزنی برای من ارزش نداره. تازه خودت خبر داری که از سپاه حقوقم نمیگیرم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «احمدعلی طاهرخانی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۶۳۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۰
«وقتی رزمندهها برای نماز شب بیرون میرفتند، شهید صنعتکار هم یک اشارهای از زیر پتو میکرد یعنی من هم بیدارم، مرا هم دعا کنید ...» ادامه این خاطره از زبان همرزم شهید «حجتالله صنعتکار آهنگریفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۶۲۸۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۹
قسمت دوم خاطرات شهید «شکرالله شحنه»
برادر شهید «شکرالله شحنه» میگوید: «نگاهش را به چشمانم دوخت و گفت: دل بکن داداش! گفتم: نمیتونم. گفت: وقتی همه کَسَت شد خدا، اون وقت دل کندن برات راحت میشه.»
کد خبر: ۵۶۶۲۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۰
«در ایام ماه مبارک رمضان همیشه صبحانه ما آش بود که همه بچهها آن را نگهداری میکردند و به هنگام افطار میخوردند و غذایی را که به عنوان ناهار به ما میدادند سحری میخوردیم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خواندنی سید آزادگان شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۶۲۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۹
«اولین اقدام تشکیل یک جلسه با بچههای سپاهی بود. آنها دل پری داشتند و شاکی بودند که چرا اقدامی برای اعزامشان به جبهه کردستان صورت نمیگیرد و مدعی بودند مثل یک اسیر در سپاه قزوین زندانی شدهاند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس «منوچهر مهجور» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۶۲۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۸
«در جمع دوستان بسیار شوخطبع و بذلهگو بود. به همه انرژی میداد. شوخیهایش در عین حال که به بکر و جذاب بودند. مؤدبانه و در شأن افراد بیان میشدند ...» ادامه این خاطره از شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۶۱۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۸
«یکی از بچهها گفت با حاجآقا کاری داری؟ گفتم آره. گفت میشه فردا بیای؟. حاجی دو شبه که نخوابیده. گفتم چرا؟ گفت سوت داخل باش رو که میزنن تا دیروقت جوابگوی بچههای تو اتاقه ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۶۱۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۸
شهید «آرش آزما» متولد بیستم خردادماه 1346 در بروجرد است که در تاریخ بیست و نهم دی ماه 1365 در عملیات کربلای پنج در شلمچه به فیض شهادت نائل گردید.
کد خبر: ۵۶۶۱۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۱
زندگینامه شهید «ذبیح الله آموزگار»
شهید «ذبیح الله آموزگار» سوم آبان 1346 در الیگودرز متولد شد و در تاریخ دوازدهم خرداد 1368 در نهر عرایض به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۶۶۱۵۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۷
خاطره شهید «حسینقلی آزادبخت» به نقل از همرزم شهید؛
همرزم شهید والامقام «حسینقلی آزادبخت» میگوید: ایشان یک اخلاق و اخلاص عجیبی داشت که همیشه با وضو بود و همیشه لبخند بر لبانش جاری بود. یک تسبیح داشت که اکثر اوقات ذکر حضرت زهرا (س) را زمزمه میکرد.
کد خبر: ۵۶۶۱۳۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۶
شهید «علی اکبر محبی» به روایت خواهرش؛
خواهر شهید «علی اکبر محبی» می گوید: وقتی علی اکبر شهید حتی پیکرش را نیاوردند تا 11 سال بعد در چهاردهم تیرماه 1376 دوباره برایش مراسم گرفتیم.
کد خبر: ۵۶۵۹۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۳
مادر طلبه شهید محمد برجعلیزادهمحمدی:
«شب شهادت پسرم خواب دیدم که روی پلههای منزل آمده، به من میخندد و میگوید کفشهایم را به من بدهید تا بپوشم و به جبهه بروم ...» ادامه این خاطره از زبان مادر طلبه شهید «محمد برجعلیزادهمحمدی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۵۸۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۰۹
مادر طلبه شهید «محمد برجعلیزادهمحمدی»:
پسرم ۱۸ سال مفقودالاثر بود، نمیدانستم پسرم اسیر یا شهید است و من در این مدت منتظرش بودم.
کد خبر: ۵۶۵۸۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۰۹
گفتگوی تصویری با پدر شهید «اقبال کیهانی»
«براتعلی کیهانی»، می گوید:فرزندم قبل از اینکه به جبهه برود درس می خواند که به یکباره گفت: می خواهم وارد سپاه شوم و از آنجا به جبهه بروم و با رضایت من رفت و در راه حفظ دین، آب و خاک و وطنش به شهادت می رسد.
کد خبر: ۵۶۵۸۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۰۸