نویسنده سید فهمیه میر سید
شهید حسین شعبانی ، شهید غلامرضا رسولی پور ، شهید محمد تقی خیمه ای ، شهید محمود بانی ، شهید نوروز علی فخریان
کد خبر: ۴۲۰۱۱۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۵
برگرفته از کتاب مهتاب خین
با رسیدن بچهها به تیغه اول، درگیری ما با دشمن شروع شد. برای پاکسازی سنگرها، عدهای به سمت چپ، گروهی به راست و بخش دیگر نیروها، به جلو شلیک میکردند. به اولین سنگر دشمن که رسیدیم، متوجه شدیم در اکثر سنگرهای اجتماعی خوابیدهاند و با شروع درگیری، وحشتزده از خواب پریده و سراسیمه به هر سمت شلیک میکنند. تیم پیشتاز ما به سرپرستی علیرضا ترکمان، موفق شد تیغه اول را تصرف کند.
کد خبر: ۴۲۰۰۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۷
برگرفته از کتاب مهتاب خین
در آن زمانهای که از هر طرف عرصه بر ما تنگ بود، شهید شدن 59 نفر از بچهها ضربه سنگینی محسوب میشد، طوری شد که خودم تا چندین روز بعد از عملیات، جرات نمیکردم به همدان برگردم، خجالت میکشیدم دوباره در شهر آفتابی بشوم.
کد خبر: ۴۲۰۰۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۰
برگرفته از کتاب مهتاب خین
اسم خمپارهانداز را که گفتند، گوشهایم تیز شد، ولی به روی خودم نیاوردم. دیدم هرجا میروم و توی هرسنگری دو دقیقه مینشینم، مدام بچهها گریزی میزنند به روزهای اول بعد از انقلاب که در پادگان آموزشی ابوذر همدان، مربی کار با خمپارهانداز بودم.
کد خبر: ۴۲۰۰۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۱۳
در سالروز شهادت شهيد سيد علي طاهري
چهارم شهریور 1341، در روستای فتح المبین از توابع شهرستان کاشمر به دنیا آمد. پدرش سید محمد و مادرش سیده فاطمه نام داشت
کد خبر: ۴۲۰۰۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۴
در سالروز شهادت شهيد عبدالله پيراني
بیستم اسفند 1338، در روستای حصار کوشک از توابع شهرستان نیشابور به دنیا آمد. پدرش غلامحسن، کشاورز بود
کد خبر: ۴۲۰۰۳۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۴
زندگی نامه و خاطرات شهید مهدی پرنده غیبی؛
زمانی که مهدی میخواست برای شناسایی به منطقه ی هورالعظیم برود، عراقی ها سنگر آنها را هدف قرار دادند. مهدی به شوخی گفت آنها مرا نشانه گرفتند، ولی من از آنها خواهش کردم که از مهمانان پذیرایی کنند.
کد خبر: ۴۱۹۹۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۳
شهید سید ابراهیم سیادت
دخترمون رو از همین حالا با خودت به نماز جمعه ببر. سّید مصطفی رو هم با داداشم بفرست. از داداش خواستم که هر وقت به جلسه ی دعا یا نماز می ره اون رو با خود
کد خبر: ۴۱۹۹۶۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۴
حسین آقا را باید در عملیات شناخت بیشتر آنهایی که همرزمش بودند به خوبی می شناسند او مردی دلاور، نترس و خیلی فکور و از فرماندهان لایق لشکر 31 عاشورا بود.
کد خبر: ۴۱۹۸۸۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۳
در سالروز شهادت شهيد يوسف اماني
پس بايد دانست كه شهدا كلمات طيبه هستند و هرگز نمىميرند، مرگ سرنوشت همه موجودات زنده است و همگان هر لحظه مىميرند
کد خبر: ۴۱۹۷۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۲
در سالروز شهادت شهيد امير نظري ناظرمنش
کد خبر: ۴۱۹۷۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۱
در سالروز شهادت شهيدمحمدرضا رنجبر طزرقي
اى امت دلاور و مسلمان، بدانيد كه تنها راهى كه مىتواند برايتان افتخار جاويدان به جاى گذارد اطاعت مطلق شما از ولايت فقيه است
کد خبر: ۴۱۹۷۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۱
شهید مهدی امیری بیست و پنجم آبان ماه سال 1343 در شهرستان ملایر از توابع استان همدان و در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. در سال های دفاع مقدس توفیق حضور در جبهه ها را به دست آورد و از طریق نیروی بسیج روانه مناطق عملیاتی شد و در عملیات های متعدد شرکت کرد. در چهارم بهمن ماه سال 1365 در جریان عملیات کربلای 4 در منطقه عملیاتی شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۱۹۷۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۴
پدر شهید مهدی امیری:
روزی که جنازه پسرم را آوردند شهر ملایر 3 دور بمباران شده بود و خالی از سکنه بود بنابراین کسی کمک حال ما نبود تا پیکر مطهرش را درون قبر بگذاریم.و خودم به تنهایی اینکار را کردم.و هنوز پس از گذشتن چندین سال از شهادتش آن روز را با جزئیاتش خوب به خاطر دارم.
کد خبر: ۴۱۹۷۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۴
دستش را روي پيشانيم گذاشتم؛ به اميد آنكه سردرد مُزمنم، تمام شود. آن روز خدا به واسطه ي معجزه ي دستهاي خاكيِ او صبر عجيبي به من داد و ديگر سردرد، آزارم نداد.
کد خبر: ۴۱۹۵۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۹
روایت حمید حسام از شهید سید حسین سماوات
آن دیگری به او خطاب می کرد:« آی بچه تهرونی! اینجا میدون ونک نیست، برو تو سنگر!» و او با سادگی تمام پاسخ می داد:« آخه تو سنگر یه عقرب هس، نمیشه رفت تو!» و اگر بیشتر سر به سرش می گذاشتیم، نجیبانه این آیه را می خواند:« ویلٌ لِکلِّ هُمزه لُمزه»
کد خبر: ۴۱۹۴۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۸
در سالروز شهادت شهيد محمد علي فياض صابري
از شما می خواهم که امام را همراهی کنید وچون کوفیان امام راتنها نگذارید
کد خبر: ۴۱۹۴۳۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۷
نویسنده محمد عزیزی
شوکت پور پس از گفتن این حرف ها به طرف آنان دوید. عزیزی هم پشت سرش بود. به انها که رسیدند کمکشان کردند تا از داخل باتلاق نجات پیدا کنند. فقط یک نفر از رزمندگان درون باتلاق ماند و هر کاریمی کرد نمی توانست خود را به آن سمت که حسن می گفت بکشاند و هر لحظه بیشتر در باتلاق فرو می رفت و فریاد می کشید: «کمک!کمک!»
کد خبر: ۴۱۹۴۲۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۷
شهید والامقام حسین سنگسری
وضو گرفتم و دو رکعت نماز شکر خواندم. آخر پسرم عاقبت به خیر شده بود. بارها از او خواستم که پیش فاطمه ی زهرا رو سفیدم کند.
کد خبر: ۴۱۹۴۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۷
بچه ها هم قبول کردن و همه به خانه رفتند تا ناهار بخورند و يک ساعتي ديگر همه سر کوچه جمع بشوند. ساعتي بعد، حدودا 25 نفر سر کوچه جمع بودند و توي جيب هر کدامشان يک چاقو زنجير يا پنجه بُکس يافت مي شد.حتي چند نفرشان که به قول معروف خيلي خر بودند چوب و چماق و دسته بيل و لوله لاستيکي و ميله آهني همراه خود آورده بودند. با اصرار من و چند تا از بچه هاي ديگر آنها که چوب و چماق همراه خود آورده بودند وسايشان را در خانه گذاشتند تا آبرويمان نرود و سپس به طرف مسجد راه افتاديم.
کد خبر: ۴۱۹۲۹۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۶