بدون اینکه باران خمپاره، توپ و مسلسلها کوچکترین تزلزلی در ارادهاش ایجاد نماید، دشمن کافر را تا رودخانه کارون... آنچه میخوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید « سبزعلی اینانلو» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۷۲۷۲۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۸
روایت دیدار رهبر معظم انقلاب بههمراه شهید حاج قاسم سلیمانی در منزل شهید عظیمپور در کرمان منتشر شد.
کد خبر: ۴۷۲۶۹۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۸
مادر شهید"حسن رامه ای" در خاطرات خود چنین می گوید: «مردم وضع خوبی نداشتند.عید به عید به هر زحمتی بود براي بچه هـا لبـاس میخریدند. او دانش آموز راهنمایی بود. وقتی از بیرون آمدم لباس نویی را که بـرایش تهیه کرده بودیم در تشت آب انداخته بود و چنگ میزد. ناراحت شدم. گفتم: این چه کاریه که میکنی؟ چرا لباس نو رو میشوري. گفت: نمیخوام بچه هـایی کـه لباس نو ندارن، تـن مـن لبـاس نـو ببینن.»
کد خبر: ۴۷۲۶۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۸
پیغام سردار را به او رساندم و خواستم که با باقی نیروهای به جا ماندهاش برگردد؛ اما «مهدی»، بلافاصله گفت: خط نه مال توست و نه مال «زینالدین»!... ادامه این خاطره از همرزم شهید «مهدی شالباف» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۲۶۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۷
شهید "محسن احمدی" در یکی از خاطراتش روایت می کند : «ضربان قلبمان به سرعت می زد تا اینکه آتش به اختیار شد و شروع به تیراندازی کردیم ابتدا 10 تیر "ژ 3 "را انداختند بعد 10 تیر "کلاش" همین که گروه اول تیراندازی کرد ترس همه ریخته شد و برایمان عادی شد ذوق می کردیم وحول می زدیم که گروه دوم برود و تیراندازی کند.»
کد خبر: ۴۷۲۵۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۷
ولی من هنوز نتوانستهام او را فراموش کنم و با خاطراتش زندگی میکنم و بعد از او هم هیچگاه تصمیم نگرفتم که... ادامه این خاطره از همسر شهید «محمود محمدقاسمی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۲۵۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۶
وضع زنندهای در مجلس حاكم بود يک لحظه عباس را ديدم كه صورتش سرخ شده و از شدت خشم تاب و تحمل را از دست داده است... آنچه میخوانید بخشی از خاطرات همسر سرلشکر خلبان شهید «عباس بابایی » است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۷۲۴۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۵
شهید"حسن چهاردوری"در نامهای به خانواده اش چنین نوشته است: از خدا برای همه مان پیروزی و مقاومت و شناخت آرزو میکنم باشد که همه تان در پیشگاه خدا از مقام بس بزرگ برخوردار باشید آری روزگار شده روزگار باایمانها، با لیاقتها، مسلمانها، روزگاری که تنها پیکرهای بیجان شهیدان میتوانند بگویند ایمان تا چه حد است.
کد خبر: ۴۷۲۴۳۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۵
در همین حال و هوا، عسگری جانشین فرماندهی گردان امام رضا(ع) شروع کرد به خواندن ترانه لب کارون – همان ترانهای که در زمان طاغوت میخواندند... ادامه این خاطره از همرزم شهید «محمداسماعیل عسگری» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۲۴۳۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۵
برادرانه های دو شهید؛
«ابوعلی کجاست؟» خاطرات شهید عطایی از روزهای حضورش در جبهههای نبرد با دشمن تکفیری است. خاطراتی که خود راوی آن است و قرار بوده برای نگارش کتابی در ارتباط با شهید صدرزاده مورد استفاده قرار بگیرد اما...
کد خبر: ۴۷۲۳۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۵
"شهید محمد غفاری" به روایت خواهر شهید
"شهید مدافع امنیت کشور "محمد غفاری" دو سال قبل از شهادت از سردار شهید "علی چیت سازیان" بشارت شهادت خود را گرفت و پس از آن آرام و قرار نداشت.
کد خبر: ۴۷۲۳۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۶
لطیف میرزایی همرزم" شهید سیاوش خداکرمیان" روایت می کند: شهید درخواست نیروهایش را فراهم می کرد و من فروتني و بلندي روح آن برادر شهيد را بعدها درك و فهميديم که شهید چقدر به يك نيرو تحت امر خود بها مي دهد.
کد خبر: ۴۷۲۳۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۳
شبی که قرار بود فردایش به جبهه اعزام شود در عالم خواب فرزند زهرا(س)، حضرت صاحب الزمان(عج) را میبیند که به وی میگوید: چرا دیر کردی... ادامه این خاطره از برادر شهید «سبحان جانی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۲۳۲۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۳
«آئین رونمایی از کتاب خاطرات محسن رفیقدوست» با حضور جمعی از مسئولین لشگری و کشوری به همت مرکز اسناد انقلاب اسلامی برگزار میشود.
کد خبر: ۴۷۲۲۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۲
خاطرات شهدا: شهید "محمد طالبیان" به روایت دوستان و همرزمان
انقلاب پیروز شد و مدتی گذشت. یک روز رفتم پیش حاج آقا و گفتم: شما برای نمایندگی حتما نامزد بشوید؛ چون من مطمئنم که اگر در مورد سابقه مبارزاتی و سیاسی خودتان برای مردم صحبت کنید و آنها کاملا شما را بشناسند و پی به توانایی های شما ببرند، به شما رأی خواهند داد. در جواب ام گفت: بودم بودم، حساب نیست؛ هستم هستم، حساب است.
کد خبر: ۴۷۲۲۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۲
یکی از همان روزها دو نفر از برادرها خسته و تشنه از روستایی برگشته و به پشت مسجد رفته بودند؛ به خیال خودشان جایی که کسی آنها را نمی دیده، داشتند آب می خوردند. حاج آقا طالبیان از راه رسیده و با ناراحتی گفته بود: عزیزان من! این چه کاری است که شما می کنید؟! شما به خاطر این که من به مجلس بروم، عملی واجب را ترک می کنید و می روید برای من تبلیغ می کنید؟! اگر برای من است، اگر مرا دوست دارید، دیگر این کار را نکنید. روزه بر شما واجب است.
کد خبر: ۴۷۲۲۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۱
خاطرات شهدا: شهید "محمد طالبیان" به روایت دوستان و همرزمان
چهره اش از هم باز شد و با تبسمی دل نشین گفت: هدف از شرکت در انتخابات انجام تکلیف و وظیفه الهی بوده. اگر هدف شما همین مطلب بوده، بلند شوید دسته جمعی وضو بگیریم و نماز شکر بخوانیم؛ ولی اگر هدف دیگری جز رضای خداوند داشته اید، وضو بگیرید و نماز بخوانید و استغفار کنید. شاید خداوند گناهان شما را ببخشد.
کد خبر: ۴۷۲۲۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۰
خاطرات شهدا: شهید "محمد طالبیان" به روایت دوستان و همرزمان
وقتی همراه حاج آقا طالبیان به روستاهای "گره چاقا" و "فیروزان" رفته بودیم، شاهد بودم که رقبای انتخاباتیش را روحانی و به نوعی اصلح معرفی می کرد و از مردم تقاضا داشت که به یکی از آن دو نفر رای بدهند و این چیزی جز زهد، تقوا و اعمال خالصانه او نبود که همه چیز را فقط برای خدا می خواست
کد خبر: ۴۷۲۲۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۹
وقتی خبر شهادت علی اصغر را به من دادند، کارم شده بود گریه و زاری، به حدی که یک شب در خواب دیدم، جایی که علیاصغر را دفن کردهاند کاملاً خیس... آنچه میخوانید بخشی از خاطرات مادر شهید «علی اصغر جمشیدی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۷۲۲۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۲
خاطرات شهدا: شهید "محمد طالبیان" به روایت دوستان و همرزمان
من که پشت سرش نشسته بودم، حتی یک آخ هم نشنیدم. به سرعت او را به بیمارستان رساندیم. پایش را چندین بخیه زدند و پانسمان کردند. مدت ها با عصا راه می رفت. تحمل و مقاومتش در مقابل دردها بی نظیر بود. هیچ وقت در مقابل درد و مصائب و مشکلات بی تابی از او ندیدم.
کد خبر: ۴۷۲۲۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۷