شهید باکری چگونه از خودش کار می کشید؟
سهشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۲۵
شهید باکری می گفت: پاسدار باید آنقدر کار کند که از بیخوابی و خستگی چرت بزند، بیدار که شد دوباره کار کند تا جایی که از حال برود و نقش زمین شود و اگر دوباره بهوش آمد به کار ادامه بدهد.
به گزارش نوید شاهد آذربایجان شرقی، طیب شاهینی، از رزمندگان لشکر عاشورا در دروان دفاع مقدس با بیان خاطره ای از فرمانده دلها شهید مهدی باکری می گوید:
در سنگرفرماندهی نشسته بودم. آقامهدی حال خوشی نداشت. گرچه خسته بود ولی به روی خودش نمیآورد. به پهلو تکیه داده بود و کار همه را راه میانداخت. پلکهایش باز و بسته میشد و بعضاً خوابش میگرفت. دل به دریا زدم و گفتم:
آقا مهدی! ما همین بغل یک سنگر داریم، اگر امکان دارد بیایید کمی آنجا استراحت کنید بعد بر میگردید. تا آن موقع هم بچهها اینجا هستند و کارها را انجام میدهند.
منتظر بودم که عصبانی شود ولی نمیدانم چه شد که قبول کرد. برای من خیلی غیر منتظره بود. در عملیاتهای گذشته که خستگیاش را میدیدیم و میگفتیم بیایید کمی استراحت کنید عصبانی میشد و میگفت: استراحت یعنی چه؟ امروز وقت کار است.
ولی این بار بر خلاف دفعههای قبل بلند شد و به دنبالم آمد. هنوز موتور از جا کنده نشده بود که گفت:
طیب! اول یه سری به خط بزنیم ببینیم بچهها چکار میکنند بعد بر میگردیم!
از پیشنهادی که کرده بودم پشیمان شدم. لااقل اگر در سنگر بود استراحت میکرد. چاره دیگری نداشتم؛ در حالی که خودم را سرزنش میکردم، بطرف خط اول سرعت گرفتم. آقامهدی آنچنان خسته بود که میترسیدم از ترک موتور پایین بیفتد. میخواستم از آقا مهدی بخواهم تا از رفتن به جلو صرف نظر کند ولی میدانستم که قبول نمیکند. در دور دست ذهنم خاطرهای جان میگرفت و بیاد میآوردم که در "چَنانه" هستیم و آقا مهدی برایمان صحبت میکند:
"برادران! آیا تا بحال فکر کردهاید که یک پاسدار باید چه خصوصیاتی داشته باشد؟ چگونه باید کار کند، چگونه باید زندگی کند و چگونه باید بمیرد؟ اینکه بعضیها میگویند: لا یُکلّف اللهُ نفساً الا وُسعَها؛ ما مکلف به تکلیفیم تا جایی که در توان داریم، متأسفانه این را درست معنا نمیکنند. به نظر حقیر در مورد ما پاسدارها توان این نیست که یک روز از صبح تا شب کار کنیم، عملیات انجام دهیم و بعد خسته شویم و به این آیه پناه بیاوریم. بلکه معنی توان این است که پاسدار باید آنقدر کار کند که از بیخوابی و خستگی چرت بزند، بیدار که شد دوباره کار کند تا جایی که از حال برود و نقش زمین شود و اگر دوباره بهوش آمد به کار ادامه بدهد. نیروهای ستادی هم همینطور. مثلا پاسداری که در پرسنلی کار میکند وقتی میتواند بگوید در حد توان خود کار کردهام که آنقدر با قلم و کاغذ و خودکار کار کند که دیگر چشم هایش نبیند. برای دلخوشی خودمان قرآن را ترجمه به مطلوب نکنیم. یعنی چه که از صبح تا شب کار کنی بعد بگویی که من در حد توان خود کار کردم؟ مگر با این وضع میشود به درجه سربازی امام زمان (عج) رسید؟ مگر میشود اینطور منتظر بود و دعای فرج خواند..."
آقا مهدی کسی نبود که اهل شعار باشد. کاری را که خودش انجام نمیداد از دیگری نمیخواست و در این چند روز من شاهد بودم که چگونه به آنچه در چنانه گفته عمل میکند.
منبع: خاطرات شهید باکری از زبان همرزمان
انتهای پیام/
نظر شما