نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - نماز
شهید "حسن اکبری" در وصیت نامه اش آورده است: به فرزندانم بگویید تنها انگیزه ی حرکت پدرتان که نهایتا" به شهادت ختم شد شما نیز قدم در این راه بگذارید که سعادت دنیا و آخرت را تأمین خواهد کرد.
کد خبر: ۴۶۸۵۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۵

مادر شهید «شهید «قاسم پورگل‌محمدي‌كارسيداني» در خصوص چگونگی اعزام فرزند شهیدش می‌گوید که موقع اذان بود، در حال قامت بستن بودم که آمد با اصرار پیشانی‌ام را بوسید و رضایت اعزام به جبهه را گرفت و رفت.
کد خبر: ۴۶۷۸۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۳

شهید "محمد صیادی زاده" فردی مردم دوست، مهربان و دلسوز بود. به همه احترام می گذاشت و مورد احترام همه بود.
کد خبر: ۴۶۷۰۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۱۱

همرزم شهید "حیات سروری" می گوید در منطقه عملیاتی والفجر ۹ شهید حیات از چند نفر پرسید قبله کجاست؟ اما چون کسی با منطقه آشنایی نداشت و جایی دیده نمی شد او نماز ش را به چهار طرف خواند. وقتی از او علت این کار را پرسیدم گفت:مبادا نماز آخرم باشه.
کد خبر: ۴۶۶۷۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۰۶

معاونت فرهنگی و امور اجتماعی اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان جنوبی ، پوستر نمایشگاهی، شامل گزیده ای از وصیت نامه شهدای خراسان جنوبی با موضوع نماز را تهیه و طراحی کرده که از حضور علاقمندان می گذرد.
کد خبر: ۴۶۶۶۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۰۴

شهید "محمود حسن پور" درانجام فرائض دینی و برپایی نماز سستی نمی کرد در سخت ترین شرایط نماز ش را اول وقت می خواند. اطاعت از اوامر مافوق از خصوصياتش بود. به عنوان سرباز ژاندارمری راهي جبهه هاي حق عليه باطل شد.
کد خبر: ۴۶۶۴۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۳۰

امام‌جمعه شهرستان کردکوی اظهار داشت: برگزاری یادواره های مردمی شهدا مصداق بارز این حقیقت است که شهیدان زنده هستند.
کد خبر: ۴۶۵۹۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۲

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت»-26
در اوایل سال 1360،یعنی دومین سال اسارت ما در اردوگاه شماره یک موصل، یک روز فرمانده اردوگاه اعلام کرد که هر کسی قالی بافی می داند، خود را به مقر فرماندهی معرفی کند. البته فرمانده اردوگاه – سرهنگ فیصل- از افسران خشن بعثی بود، لذا در چنین مواقعی دستور فرمانده توسط اسرا تجزیه و تحلیل می شد.
کد خبر: ۴۶۵۶۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۶

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» -24
هنگام سحر، برای خوردن سحری برخاستم تا غذا بخوریم و روزه بگیریم، ولی عراقیها متوجه شدند و به محض اطلاع، ما را به باد کتک گرفتند. با این حال، همه روزه گرفتیم.
کد خبر: ۴۶۵۶۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۶

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت»-23
یکی از خاطرات من درباره نماز جماعت، مربوط به آخرین روز اسارت است. آن روز وقتی متوجه شدیم که ظهر شرعی فرا رسیده، پتوهای داخل آسایشگاهها را در وسط حیاط پهن کردیم.
کد خبر: ۴۶۵۵۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۵

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 22
یکی از اسرا که پایش قطع شده بود، نیمه های شب از خواب بیدار می شد و بالشی جلوی خود می گذاشت و بعد مهر خود را روی آن قرار می داد و به صورت نشسته، مشغول خواندن نماز شب می شد.
کد خبر: ۴۶۵۵۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۶

خاطره خواندنی از شهید ابوترابی‌فرد
گفتم: به هر حال اگر ایرانی‌ها مجوسند، من هم مجوسم و اگر نماز می‌خوانند من هم نماز می‌خوانم. از روز دوم که دید نماز م قطع نمی‌شود. خجالت کشید که با من آن گونه برخورد کند...
کد خبر: ۴۶۵۴۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۴

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 21
در اوایل اسارت در اردوگاه «الانبار»، دوستان نماز مغرب و عشا را به جماعت به جا می آوردند. یک بار در حین نماز ، سربازی عراقی در پشت پنجره ظاهر شد و قضیه را مشاهده کرد. بعد از اتمام نماز جماعت، او با یک سری توهین و ناسزا پرسید: «وین امام الجماعه؟» (امام جماعت کجاست؟»
کد خبر: ۴۶۵۲۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۵

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 20
عراقیها مقررات خاصی را در اردوگاه وضع کرده بودند. یکی از این مقررات این بود که هیج کس حق نداشت از ساعت 10 شب به آن طرف بیدار باشد. به همین دلیل اگر کسی تخلف می کرد، سرباز عراقی نام او را می نوشت و فردای آن روز، وی را به زندان می بردند و حسابی کتک می زدند.
کد خبر: ۴۶۵۰۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۱

امام جمعه زنجان گفت: ترویج فرهنگ ایثار وشهادت در بین جوانان موجب تقویت و ماندگاری این فرهنگ ارزشمند خواهد شد.
کد خبر: ۴۶۴۹۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۰۶

خاطره خواندنی از شهید ابوترابی‌فرد
حاج‌آقا ابوترابی به سمت ما آمد، صورت همه را بوسید و در پاسخ ما که از چگونگی نماز خواندن پرسیدیم، فرمود: از روی برانکارد تیمم کنید و نماز بخوانید...
کد خبر: ۴۶۴۱۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۲۶

همسر شهید رحیمی:
"فاطمه رحیمی" همسر شهید اصغر رحیمی است که علاوه بر همسر، دو فرزندش رضا و رسول را فدای انقلاب کرده است. او همچنان مقاوم و صبور است و در گفتگو با نوید شاهد تهران بزرگ از عشق به شهادت در میان عزیزانش می گوید.
کد خبر: ۴۶۳۹۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۲۵

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 19
با صدای سوت مخصوص، همگی در مقابل آسایشگاه جمع شدیم، اما این بار قضیه گرفتن آمار نبود و گویا می خواستند وسایلمان را تفتیش کنند. آن روز کار بازرسی وسایل آن قدر به طول انجامید که با اذان ظهر مصادف شد. سپس از هر آسایشگاه یک نفر برخاست و هر ده نفر- به تعداد آسایشگاهها- شروع به گفتن اذان کردند، اما سربازان عراقی وارد عمل شدند تا بلافاصله صدای موذنها را خاموش کنند.
کد خبر: ۴۶۳۷۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۴

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 18
درغروب یکی از روزهای پر دغدغه اسارت، در اتاق تبعیدگاه شروع به گفتن اذان کردم. این اتاق در گوشه اردوگاه موصل 4 (3 قدیم) قرار داشت و معمولا افراد مشخصی- که بیشتر روحانی بودند- در آن زندانی می شدند.
کد خبر: ۴۶۳۷۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۳

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 17
او دستهایش را از پنجره بیرون برده تا با گرد و خاک لبه بیرونی پنجره تیمم کند، اما درهمین لحظه نگهبان عراقی سر می رسد و آن صحنه دردناک شکل می گیرد.
کد خبر: ۴۶۳۷۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۰۲