نوید شاهد - همکاران شهید "ماشاالله جدیدی" نقل میکنند: «چند قدمی نرفتهبود که صدای اذان به گوشش رسید. او هم با موذن هم صدا شد.
پایان اذان به ایستگاه رسید. کارتن را از شکاف دیوار برداشت و نماز صبح را قامت بست. ایستگاه سرویس، آشنای صدای ماشاالله بود و کارتن لای شکاف دیوار، سجادهاش.» نوید شاهد سمنان توجه شما را به خاطراتی از این شهید گرانقدر جلب میکند.
کد خبر: ۴۸۹۶۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۱۴
نوید شاهد - همسر شهید "سیدحسین سیدمومنی" میگوید: «سیدحسین میگفت: آرزویم این است که مانند مولایم حسین (ع) بدون سر به ملاقات پروردگارم بروم. روی تابوت را کنار زدم. ترکش خمپاره مامور استجابت دعایش شدهبود ...» نوید شاهد سمنان در سه بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به بخش سوم این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۴۸۹۵۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۱۴
نوید شاهد - همرزم شهید "سیدحسین سیدمومنی" نقل میکند: «مشغول درست کردن خاکریز بودم که دیدم سیدحسین با لودر به سمت ما میآید؛ در حالی که چند اسیر گرفتهاست. گفتم: حالا با اینا چه کار کنیم؟ گفت: اون دو تا ضدهوایی بود که بچهها غنیمت گرفتن، به این اسرا بگیم اگه تعمیرش رو یادمون بدن نمیکشیمشون.» نوید شاهد سمنان در سه بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۴۸۹۵۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۱۳
نوید شاهد - همسر شهید "سیدحسین سیدمومنی" نقل میکند: «شب آخر که قصد رفتن به جبهه را داشت صدایم زد و گفت: لعيا! بیا کمی با هم حرف بزنیم! کنارش نشستم. چشمهایش پر از اشک شدهبود. گفت: از من راضی هستی؟ ...» نوید شاهد سمنان در سه بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۴۸۹۴۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۱۲
نوید شاهد - «برای گرفتن اوراق تبلیغاتی و موارد دیگر به حزب جمهوری اسلامی مرکز(تهران) رفتیم، هنوز صد متری وارد کوچه نشده بودیم که یک موتورسوار در جهت خلاف، با ما روبرو شد. آقای موتورسوار راضی به عقب رفتن هم بود و شروع به فحاشی کرد ...» ادامه این خاطره از جانباز سرافراز "عمران ثقفی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۹۴۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۱۲
نوید شاهد - مادر شهید "علی الیاسی" نقل میکند: «دفعه آخری که علی به مرخصی آمد برایمان تعریف میکرد که بعضی از دوستان در جبهه به من پشنهاد دادند که بیایید همگی فرار کنیم ولی من به آنها پاسخ دادم: «چنین کاری را نمیکنم و پدر من، پدر شهید آیندهاست ...» نوید شاهد سمنان در سالگرد ولادت، در سه بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۴۸۹۴۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۱۲
نوید شاهد - آنچه می بینید گزیده ای از مصاحبه با والدین معظم شهید "عبدالله صالحی" از شهدای شهرستان رودان است که خاطراتی از فرزندشان را بیان کرده اند. این شهید گرانقدر يكم خرداد 1348در روستاي بيكاه از توابع شهرستان رودان ديده به جهان گشود. تا اول راهنمايي درس خواند. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت و سال 1365 در فاو عراق بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد.
کد خبر: ۴۸۹۳۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۱۲
نوید شاهد - «آن اوایل به دلیل کمبود امکانات و اسلحه، اغلب افراد کمیته به چوب و چماق مسلح بودند و با همان سلاح نگهبانی میدادند ولی با گذشت زمان و دستگیری افراد ضد انقلاب و اشرار، اسلحه آنان ضبط شد و در اختیار بچههای کمیته قرار گرفت ...» ادامه این خاطره از «منوچهر مهجور» یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۹۳۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۱۰
نوید شاهد - خواهر شهید "علی الیاسی" نقل میکند" «هر زمان مشکلی در زندگی برایم پیش میآید، آن را با هیچ کس در میان نمیگذارم و تنها به شهید متوسل میشوم و او گره از کار من باز میکند.» نوید شاهد سمنان در سالگرد ولادت، در سه بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۴۸۹۳۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۱۰
نوید شاهد - «چند تا نوجوان کم سن و سال توی گردان بودند. وقتی که سید نبود اینها خیلی بیتاب میشدند. مثل مادری که بچهاش دیر کرده باشد، مدام میآمدند میپرسیدند آقا سید کجاست؟ چرا نیامد؟ ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید "سید علیاکبر حاج سیدجوادی" است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۸۹۲۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۰۹
نوید شاهد_ همسر شهید نقل می کند: «محمد در کودکی در مدرسه نقش یک شهید را بازی کرد سال ها بعد وقتی جوانی رشید شده بود در نمایشنامه زندگی این نقش را حقیقت بخشید و برای همیشه جاویدان ماند.»
کد خبر: ۴۸۹۱۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۰۹
نوید شاهد - «بخش خیاطی خیلی بزرگ بود طوری که با کامیون طاقههای پارچه را میآوردند و خانم بنایی برای دوخت و دوز لباس زیر رزمندهها، آنها را سی یا پنجاهتایی برش میزد و بقیه هم چرخ میکردند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات "رقیه صفری" از زنان امدادگر استان قزوین در دوران هشت سال دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۸۹۱۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۰۸
نوید شاهد - مادر شهید محمد غفاری نقل می کند: «هنگامی که محمد در کودکی مسموم شد به دلیل نداشتن هزینه بیمارستان او را در منزل بستری کردیم در حدی که دیگر از زنده ماندنش قطع امید کردیم. در آخرین امید به ائمه اطهار متوسل شدم و از آنها حاجت گرفتم.»
کد خبر: ۴۸۹۱۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۰۸
نوید شاهد - «در عملیات حصر آبادان روی مین رفتم، به همراه دو نفر از دوستانم شهید شده بودیم، ما را به سردخانه انتقال داده بودند و در موقع فرستادن به شهرمان گنبد متوجه شده بودند که بدنم گرم است ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس "کامبیز فتحیلوشانی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۹۰۷۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۰۷
نوید شاهد خراسان جنوبی دفترچه خاطرات شهید "غلامرضا حیدری" را منتشر می کند. او روز دوازدهم خرداد ماه 1344 در روستای اسفدن از توابع شهرستان قائنات متولد و روز هجدهم شهریور ماه 1364 در محل پیرانشهر کردستان به فیض شهادت نایل شد.
کد خبر: ۴۸۹۰۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۰۹
امام جمعه شهر بوئینزهرا:
نوید شاهد - مراسم گرامیداشت هفته دفاع مقدس و یاد شهدای روستای فیضآباد مقابل منزل شهید احمد اینانلو با حضور مردم شهیدپرور بویژه خانوادههای شهدا و ایثارگران و مسئولان برگزار شد.
کد خبر: ۴۸۹۰۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۰۷
نوید شاهد_ همرزم شهید نقل می کند: « موسی علاقه زیادی به امام داشت به همین دلیل روی پیشانی بند خود نوشته بود «لاله خونین خمینی» هنگام شهادت هم توسط اصابت تکه های خمپاره به پیشانی به شهادت رسید. به راستی که این نام برازنده اش بود.» در ادامه متن کامل این خاطره را بخوانید.
کد خبر: ۴۸۹۰۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۰۷
نوید شاهد _ فرزند شهید نقل می کند: «روز آخری که پدرم قصد رفتن به جبهه را داشت به مادرم گفت: فرزندانم را به تو می می سپارم تا همانند گذشته از آنان مراقبت و مواظبت نمایی. نمی خواهم جای خالی من را در خانه احساس کنند. اگر شهید شدم می خواهم وقتی فرزندانم بزرگ شدند از من احساس رضایت داشته باشند و به نیکی یاد کنند.»
کد خبر: ۴۸۸۹۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۰۷
نوید شاهد - «هیچکس به بهره مادی سابقه جبهه فکر نمیکرد و اعتقاد به باورهای دینی راسختر شده بود. وقتی اولین حقوق مرا پرداختند آن را پس زدم و با خنده گفتم: یعنی چه؟ من که حقوق نمیخواهم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات "محبوبه ربانیها" از زنان امدادگر استان قزوین در دوران هشت سال دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۸۸۸۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۰۶
نوید شاهد - «هنگام خداحافظی همه نگران شدیم و دلواپس بودیم. دختر کوچکمان که فقط سه سال داشت، جلوی پدرش آمد و گریهکنان گفت: پدر! شما نباید بروید؛ چون اگر بروید، برنمیگردید و شهید میشوید! ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید "عزتالله محمدی" است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۸۸۸۱۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۰۵