شهدای ترور استان گلستان
هنگامی که لباس احرام پوشیدهم یک پروانه بر روی دستم نشست. تا پایان احرام دستم را تکان ندادم و آن پروانه نیز مدت زیادی بر روی دستم نشست و من به یاد پسرم به او نگاه می کردم و گویا او را می دیدم
کد خبر: ۴۴۹۰۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۵
خاطراتی از شهید محسن احمدزاده
رفتم بیرون که نان بگیرم. نانوایی بسته بود. جلوی خانه به محسن برخوردم. با موتور از راه رسیدم.
گفتم:مادرجان! نانوایی بسته است، می ری یک جای دیگه چند تا نون بگیری؟. گفت: آره، چرا نمی رم؟. در را باز کردم و موتور را داخل حیاط گذاشت.گفتم: مگه نمی خوای بری نون بگیری؟.
گفت: چرا می رم اما پیاده».گفتم: چرا با موتور نمیری؟.گفت: «موتور بیت الماله».کیسه را از من گرفت و رفت.
کد خبر: ۴۴۸۷۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۴
خاطراتی از شهید محمد حسن پریمی
من يك بسيجيام، رهبرم را دوست دارم اسلام را دوست دارم،ميدوني اگر من و امثال من نرن هزاران پيرزن و پيرمرد ديگر از بين ميروند و در حالي كه اشك صورت سفيدش را نمناك ميكرد. خود را در آغوش برادر انداخت و گفت: مانعم نشو داداش من خوانده شدم و به آسمان نگاه كرد و گفت: به كرانه آبي خدا خوانده شدم.
کد خبر: ۴۴۸۶۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۸
شهادت عملیات کربلای5؛
همين طور که نشسته بودم مي خواستم لقمه اي نان بخورم يک مرتبه يکي از برادران بسيجي نور آباد از لشکر فجر آمد تعاون و يک مرتبه گفت خيلي شهيد داده ايد...
کد خبر: ۴۴۸۵۹۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۷
چهل سالگی انقلاب
زمانی که برادرم به شهادت رسید حیاط خانه ما مقدار زیادی نفت وجودم داشت بعدها فهمیدم که برادرم به دلیل علاقه زیادی که به امام خمینی ( ره ) داشت نفت را بین کسانی تقسیم می کرد که عشق و علاقه زیادی به امام خمینی ( ره ) نشان می دادند.
کد خبر: ۴۴۸۵۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۷
چهل سالگی انقلاب
یک روز برادرش به خانه آمد، من نهار املت درست کرده بودم و در حال شستن لباس بودم که گفت: من این نهار را نمیخورم. همان لحظه مسعود آمد...
کد خبر: ۴۴۸۴۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۶
چهل سالگی انقلاب
کفش های خاکی پدرش را پوشید و وارد جمعیت شد و از ما دور شد. متوجه شدم می خواهد به شهر برود، به او گفتم نرو ولی به حرفم گوش نداد و رفت، او رفت و دیگر باز نگشت.
کد خبر: ۴۴۸۴۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۶
چهل سالگی انقلاب
برادر جان رهبر عزیزمان ما را برای شرکت به تظاهرات ها دعوت کرده است. اگر ما گوش به فرمان نباشیم معلوم نیست چه می شود.
کد خبر: ۴۴۸۴۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۶
چهل سالگی انقلاب
برای نجات فرزندم دستم به آسمان نمی رسید. دست دلم را دراز کردم.
کد خبر: ۴۴۸۳۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۶
آرزو داشتند که پيروزي کامل اسلام را ببينند آرزو داشتند که گسترش اسلام را در همه ي ابعادش ببينند و با اين آرزوها پا به ميدان گذاشتند با اين اميد که اگر شهيد شدند ما زنده ها راهشان را ادامه بدهيم ...
کد خبر: ۴۴۸۳۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۵
چهل سالگی انقلاب
این پارچه کت و شلواری را به تو هدیه می کنم، برای دامادی خود نگه دار. من با حالت ناراحتی به او گفتم: این چه فرمایشی است که می کنید: گفت: این یک واقعیت است دیر یا زود خبر شهادت مرا خواهی شنید.
کد خبر: ۴۴۸۳۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۵
سال روز شهادت
مادر جان! من به جبهه بروم ستمی نمی بینم آنجا اصلا سختی به من نمی دهند این حرفها را زد که من ناراحت نباشم و آسوده خاطر باشم.
کد خبر: ۴۴۸۱۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۴
خاطره ای کوتاه از نادر عزیزی برادر شهید هوشنگ عزیزی
هوشنگ عزیزی فرزند علی محمد در22 اردیبهشت ماه سال 1343 در تهران قدم به این جهان گذاشت و در دوم مردادماه سال 1360 در منطقه سوسنگرد مورد اصابت خمپاره از ناحیه شکم قرار گرفت و شربت شهادت را جانانه سرکشید.
کد خبر: ۴۴۸۰۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۵
در یک سال گذشته در حوزه دفاع مقدس کتابهای «خاکهای نرم کوشک: خاطرات خانواده و همرزمان شهید» و «من زندهام: خاطرات دوران اسارت» به چاپ 212 رسیده و بر صدر جدول بیشترین نوبت چاپ کتابهای این حوزه قرار گرفتند. همچنین کتاب «سی و هشتمین روایت» در نخستین چاپ خود با 100 هزار نسخه دارای بیشترین شمارگان کتاب بوده است.
کد خبر: ۴۴۷۷۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۶
فرمانده تیپ عراقی که در بین اسرا بود اعتراض میکند که چرا ما را به بی راهه میبرید و مسیری که به سمت نیروهای ایرانی میرود غیر از این مسیر است.
کد خبر: ۴۴۷۴۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۰۳
«شهید محمد رخشانی»
مادر برایم دعا کن این آخرین دیدار باشد. برایم دعا کن وقتی به جبهه بازگشتم شهید شوم. او رفت و به آرزوی خود یعنی شهادت رسید.
کد خبر: ۴۴۷۴۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۰۴
سردار شهید حاج حسین همدانی
اولین جرقه علنی انقلاب در همدان بعد از شهادت آقا سید مصطفی خمینی زده شد. ما یک شهرستانی در حاشیه شهر همدان به نام "مریانج" داریم که مردم متدین و سلحشوری دارد، که در آنجا توسط برادرانی مثل شهید یارمحمد مراسمی برگزار شد که کار از آنجا آغاز شد.
کد خبر: ۴۴۷۳۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۳
در جلسات انجمن اسلامی دبیرستان عنوان می شد که برای تابستان کاری برای مناطق محروم بکنیم. این مسئله ی مهمی برای حمید شده بود. یک روز دیدم در می زنند! رفتم در را باز کردم دیدم حمید هاشمی است! گفت: آماده شو برویم مناطق محروم!
کد خبر: ۴۴۷۰۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۹
نقش قزاق ها در دوران دفاع مقدس
تابع امامت و ولایت بود و سرپرستی و ولایت رهبر عزیزمان بر جامعه مسلمین را یک امر مهم می دانست.
کد خبر: ۴۴۶۸۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۶
نقش قزاق ها در دوران دفاع مقدس1/ «شهید صفرعلی عراقبای»
«شهید صفرعلی عراقبای»، اولین شهید از شهدای قزاق ایران است. وی در سال 1359، در کردستان شهید شد. در آن سال ها من در دانشگاه تربیت معلم تهران بودم و در رشته ادبیات فارسی درس می خواندم. روزی از کنار میدن فردوسی تهران عبور می کردم که غلام، برادر شهید را دیدم، او نگران در گوشه میدان ایستاده بود و نمی دانست که به کجا برود.
کد خبر: ۴۴۶۷۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۶