نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - احمدى
شهید "مهرداد احمدی لاری" 16 مهرماه 1339 در شيراز دیده به جهان گشود و اردیبهشت سال 1365 مفقود الاثرشد.
کد خبر: ۴۷۸۲۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۱

مروری بر زندگی نامه شهید "مهرداد احمدی لاری"
شهید "مهرداد احمدی لاری" مهر سال 1339 در شيراز به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم گذراند و سال 1363 به جبهه اعزام شد.
کد خبر: ۴۷۸۲۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۳

تا کسی توی اتاقک توالت ها نمی رفت، نمی فهمید حمله یعنی چه! دیواره های توالت از ورق های آهنی بود. سه طرف ثابت و یک طرف در داشت. سقف هم نداشت. تا کسی توی اتاقک می رفت. بچه ها سنگ بر می داشتند و هماهنگ و از هر طرف می کوبیدند. طرف هم آن تو زهره ترک می شد.
کد خبر: ۴۷۸۰۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۳۱

همه چشم دوخته بودیم به سطح صاف کارون که هیچ اثری از حسین عمی نبود. برای یک لحظه آب شکافت و حسین عمی دست و پازنان روی آب پیدا شد و دوباره زیرآب رفت. چند روز بعد از ما خودش را به قجریه رسانده بود. دورهمی نشسته بودیم و حرف می زدیم. حسین عمی از خودش و تبحرشنایش بلوف می زد.
کد خبر: ۴۷۸۰۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۱

سر از بشوروبساب که برداشتیم، دیدم دوروبرمان را آب گرفته و گیر افتاده ایم. وسط رودخانه بودیم. بچه ها روی پل شناور ماشین رو ایستاده بودند و با خنده برایمان دست تکان می دادند. روی پل شناور نفربر بلند شدم و حالت پریدن توی آب گرفتم و گفتم: «رضا! من می خوام بپرم، این پل نفربر داره می ره تو دل عراقی ها».
کد خبر: ۴۷۸۰۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۳۱

«حاجی جان! حین عملیات و با کلت، الا ماشاءالله منور سبز می زنند. ما چطور شما رو پیدا کنیم، آخه نوکرتم»؟ بین سه راه و چهارراه معلق مانده بودیم. اطلاعاتچی به جلویی ها بی سیم می زد و نشانه می خواست. نیم خیز سکان را به دست گرفته بودم و با ترس قایق را هدایت می کردم. آب با سرعت قایق، برمی گشت و به سرورویمان می پاشید. سردم شده بود. قایق اول بودم و قافله قایق ها پشت سرم. با کوچک ترین حرکت می رفتیم زیر گلوله مستقیم توپ و خمپاره.
کد خبر: ۴۷۸۰۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۱

تا آقا مهدی را نشان اش دادیم، جوری نگاهمان کرد که انگار دستش انداخته باشیم. به قهر پشت کرد به ما و رفت سمت دوجیپی که تازه وارد مقر شده بودند. آقا مهدی آستین بالا زده بود و داشت لب آب، قایق باربر خط را تعمیر می کرد. دو آفتاب به عملیات مانده بود. صبح و ظهر آذوقه و مهمات می بردیم تا نزدیکی خط و لابه لای نیزار استتار می کردیم تا شب عملیات راحت برسانیم دست رزمنده ها.
کد خبر: ۴۷۸۰۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۱

اگر وزیر امان می داد. همگی توی سوله درازکشیده بودیم و کمی استراحت می کردیم تا زمانی که برمان گرداندند به جزیره مجنون. قهرمان بازیش گل کرده بود و آمپول آتروپین را توی دستش انگولک می کرد. هرچه می گفتیم آمپول را کنار بگذار. گوشش بدهکار نبود که نبود.
کد خبر: ۴۷۸۰۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۱

خاطرات رزمنده های یگان دریایی لشکر 31 عاشورا
گرومب! صدای تیز و بلند انفجار، چادر را لرزاند. دست هایمان را روی سر گذاشتیم و دراز کشیدیم روی زمین. خیال کردیم موشک حتما خورده پشت چادرها. آن روزها دزفول، روزی یک بار موشک باران می شد. منتظر بودیم موشک های بعدی را بریزند که خبری نشد. از توی چادرها زدیم بیرون. خبری از حمله هوایی نبود. چشم که چرخاندیم، از دو کانکس بغل چادرها هم، خبری نبود.
کد خبر: ۴۷۷۹۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۷

خاطرات رزمنده های یگان دریایی لشکر 31 عاشورا
رعد و برق می زد و باران یکریز می بارید. صدای دویدن می آمد و صدای شلپ شلپ پوتین ها در گل و چاله های آب. صدای بچه ها بالا رفته بود که به فرمانده می گفتند:«باد تمام چادرهای لشکر را از جا کنده و ریخته پشت خاک ریز». تنها چادر ما بود که روی سرمان مانده بود.
کد خبر: ۴۷۷۹۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۸

خاطرات رزمنده های یگان دریایی لشکر31 عاشورا
بعد از آموزش های آبی در سد دز، گاهی می نشستیم به ماهیگیری. شنا، غواصی و سکان داری را از رحیم تاران یاد می گرفتیم که مسئول آموزش بود. لب دز نشسته بودیم و همه حواسمان پی قلاب بود تا اگر سنگینی کرد، تندی بکشیم بالا؛ که وزیر هاشمی با فریاد و حرکت دست، دوستش را صدا زد: « گل بورا! ماهی تو تورافتاده سنگینه»!
کد خبر: ۴۷۷۹۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۷

نور چراغ قوه را که انداخت روی آب متلاطم، خشکم زد. صدایی که توی آب فریاد می زد: «بیایید کمک کنید! زود باشید بیایید»! فرمانده بود. آقای طاهری و جانشین اش توی حصار قایق گیرکرده بودند. کسی نمی توانست برود طرف شان. قایق وحشیانه با سرعت چهل، دورافتاده بود و دایره وار می چرخید.
کد خبر: ۴۷۷۹۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۱

شلپ افتادم توی چاله لجن و آت وآشغال کنار تانکر آب که با بیل مکانیکی کنده بودند. بچه ها موقع ظرف شستن آشغال ها را می ریختند توی این چاله تا بعدا رویش را بپوشانند. گنداب تا کمرم رسیده بود. پشه و مگس دور سرم می چرخیدند. از دور کردلو را می دیدم که دست گذاشته روی شکم و می خندد.
کد خبر: ۴۷۷۹۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۰

شهید « رضا غلامیان مقدم » یکی از روحانیان بسیجی بود در شهرستان اسفراین بود .که در میمک عراق به شهادت رسید . دست خطی به یادگار مانده از این شهید گرانقدر در دست داریم که به مناسبت سالروز تولد ایشان منتشر می شود.
کد خبر: ۴۷۷۹۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۶

وصيتنامه پاسدار شهید "غلامعلى احمدى"
شهید "غلامعلى احمدى ": اگر بنده حقير از اين دنيا رفتم كه اميدوارم در جوار شهدا باشم بدانيد هدفى غير از اهداف مقدس رهبر عزيزم كه جانم فداى او باد ندارم و اميد آن دارم كه شما عزيزان چون عزيزان شهيد، اين امام عزيز را تنها نگذاريد و در راه مقدس اين رهبر كه بجز اسلام به چيز ديگرى نمى انديشد گام برداريد.
کد خبر: ۴۷۷۸۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۳۱

زندگینامه پاسدار شهید "غلامعلی احمدی"
شهید "غلامعلی احمدی"، در سی و یکم فروردین ماه سال ۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی فاو با سمت مسئول دسته بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید و به کاروان عظیم شهدا پیوست.
کد خبر: ۴۷۷۸۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۳۱

انقلاب اسلامی محصول فرایندی است كه با داشتن زمینه‌ها و پتانسیل موجود در توده‌ی مردم مسلمان ایران، از سال 1342 به رهبری حضرت امام خمینی(ره) آغاز شد و با تبعید ایشان، هدایت و پیشبرد این فكر برعهده‌ی تعداد دیگری از رهبران مذهبی و سیاسی قرار گرفت. از همان زمان تعدادی از رهبران مذهبی و سیاسی با توجه به زیرساخت‌های مبارزاتی و درس‌هایی كه از قیام پانزده خرداد گرفته بودند، به تربیت كادرهایی برای مبارزات آینده براساس معیارهای اسلامی پرداختند.
کد خبر: ۴۷۷۵۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۸

یكی از این شخصیت‌ها كه نقش مهم و چشمگیری در نهضت امام خمینی (ره) دارد صادق امانی است. امانی در دوره‌ی جوانی با سید مجتبی نواب صفوی آشنا شد و به گروه فدائیان اسلام پیوست. هرچند عضو رسمی این گروه نبود اما به همكاری با این جمعیت پرداخت.
کد خبر: ۴۷۷۴۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۹

شهید عرب احمدی در وصیت نامه اش می نویسد:« تنها رمز رستگاری بشریت این است که در تمامی امور زندگی خدا را در نظر داشته باشید.»
کد خبر: ۴۷۷۳۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۹

شهید «خلیل احمدی» در دوران دفاع مقدس، منطقه پیرانشهر بر اثر اصابت ترکش جام شهادت را نوشید. او نيرو و انرژی خود را در راه خدا مصرف می‌کرد.
کد خبر: ۴۷۷۲۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۶