نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - معرفی
معرفی کتاب؛
کتاب «گذرگاه کربلا» ماحصل چهار سال کار تحقیقاتی و پژوهشی در حوزه نقش استان مرکزی در عملیات «کربلای ۱» منتشر شد.
کد خبر: ۵۵۸۳۶۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۶

کتاب «مثل خورشید» به اهتمام «بهزاد پودات» و با حمایت کنگره سرداران شهید و شهدای استان هرمزگان گردآوری و تالیف شده است که به صورت نگاهی به زندگی غواص شهید «خورشید خادمی ماشاری» می‌باشد.
کد خبر: ۵۵۸۲۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۰

کتاب «زمین را شمع بکش»خاطرات و حکایت ستوان دوم «خسرو وفایی» از خدمت صادقانه در ارتش و هشت سال دفاع مقدس اثر «شمسی وفایی» نویسنده کرمانشاهی روانه بازار کتاب شد.
کد خبر: ۵۵۷۸۳۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۸

کتاب «رودی که دریا شد» به اهتمام «بهزاد پودات» و با حمایت کنگره سرداران شهید و شهدای استان هرمزگان گردآوری و تالیف شده است که به صورت خاطراتی از زندگی و فعالیت های سردار شهید حاج علی حاجبی می‌باشد.
کد خبر: ۵۵۷۸۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۶

در قسمتی از کتاب «ماندگاران» که مجموعه نفیس ۵۰ عکس و خاطره مرتبط با شهدای استان قزوین است، می‌خوانید: «شهید احمد الهیاری فرمانده گردان بود و من هم جانشین ایشان. او دقیقا فهمیده بود که این سفر، سفر آخرش است. در آرامش کامل نشسته و در حال نوشتن وصیت‌نامه است».
کد خبر: ۵۵۷۸۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۶

کتاب «چای روضه» به اهتمام «سمیه باستین» گردآوری و تالیف شده است که به صورت گزیده‌ای از خاطرات محرم و صفر شهدای استان هرمزگان می‌باشد.
کد خبر: ۵۵۷۶۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۹

کتاب «تبعیدی‌ها» داستان اسارت پاسدار شجاعی است که به عنوان بسیجی به جبهه می‌رود و پس از یک نبرد سهمگین، با تنی مجروح و نیمه‌جان اسیر دشمن بعثی می‌شود.
کد خبر: ۵۵۷۶۰۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۱

کتاب «یواشکی با خدا» به اهتمام «سمیه باستین» گردآوری و تالیف شده است که به صورت گزیده‌ای از خاطرات معنویات در جبهه شهدا و ایثارگران استان هرمزگان می‌باشد.
کد خبر: ۵۵۷۱۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۸

کتاب «مرد نکونام نمیرد هرگز»، زندگی‌نامه و خاطرات خود نوشت زنده یاد جانباز دکتر «ابوالفضل فخر الاسلام» که توسط فاطمه حسینی گردآوری و تالیف شده است.
کد خبر: ۵۵۷۱۱۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۷

کتاب «ماهورزان» که به قلم «اکرم السادات فارسی» از نویسندگان جوان شهرستان خمین نگارش شده، روایت بخشی از تاریخ روستای ماهورزان همراه با زندگی شهدای این روستا است.
کد خبر: ۵۵۷۱۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۶

کتاب "تفاوت ره" به تالیف علی کارخانه و فرزانه مرادی توسط نشر یوحنا و با کوشش بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان مرکزی تهیه و چاپ شده است.
کد خبر: ۵۵۷۱۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۵

معرفی شهدا؛
شهید «رحیم فتاحی» از شهدای ارتش استان ایلام است که فروردین ۱۳۶۲ در جبهه بوکان به درجه رفیع شهادت نایل آمد. در ادامه خلاصه ای زندگینامه این شهید والامقام منتشر می شود.
کد خبر: ۵۵۷۰۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۴

کتاب «معبری که باید باز می‌شد» به اهتمام «سمیه باستین» گردآوری و تالیف شده که به صورت گزیده‌ای از خاطرات عملیات‌های شهدای دفاع مقدس استان هرمزگان است.
کد خبر: ۵۵۶۸۳۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۱

شهدای عملیات کربلای یک استان ایلام؛
به مناسبت آزادسازی شهر مهران در عملیات کربلای یک به معرفی شهدای والامقام این عملیات که سرود سرخ عروج را در لباس مقدس عاشقانه سر دادند می پردازیم.
کد خبر: ۵۵۶۷۹۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۰

توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد
کتاب «عبای سوخته» شامل بیش از 70 برش از زندگی و احوالات شهید آیت‌الله «محمدحسینی بهشتی» روانه بازار شد.
کد خبر: ۵۵۶۶۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۶

کتاب «ذبیح روز هفتم» خاطراتی از سردار شهید «ذبیح الله عاصی زاده» سرباز سپاه اسلام است که به قلم مصطفی زمانی فر به نگارش در آمده است. نوید شاهد یزد تیزر معرفی این کتاب را برای علاقمندان منتشر می کند.
کد خبر: ۵۵۶۵۳۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۴

گیتی احدی خواهر شهید حمید احدی در کتاب "چشم‌هایش می‌خندید" می‌گوید: مامان موقع اعزام کلی سفارش کرده بود؛ هوای غرب سرده ها. همیشه این ژاکت‌ها تن‌تون باشه تا یه وقت خدای نکرده سرما نخورین. وقتی پیش هم نشستند، متوجّه شدم ژاکت حمید تنش نیست. پرسیدم: «حمید! پس ژاکت تو کو؟ چرا نپوشیدی؟» مامان هم تازه متوجّه شد.
کد خبر: ۵۵۶۵۰۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۷

حسین محمدی دوست شهید حمید احدی در کتاب "چشم‌هایش می‌خندید" می‌گوید: در جمعی بودیم حمید صدایش را صاف کرد و زیرلب گفت: «بامبول داریم.» چشمکی زد و رفت. منظورش را گرفتم. بامبول یکی از اصطلاحات رمزی گروه‌مان بود؛ یعنی این‌که هوا ابری است و غریبه‌ای توی جمع داریم که نمی‌شود درباره‌ی قرارهای دوستانه حرف زد.
کد خبر: ۵۵۶۴۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۰

منیژه قریشی مادر شهید حمید احدی در کتاب "چشم‌هایش می‌خندید" می‌گوید: حمید با دوستانش مهمان ما بودند. پاییز بود و هوا کمی سوز داشت. دوتا لحاف و تشک برای خودمان برداشتم و بقیّه را دادم به آنها. به تعدادشان نبود و نگران بودم سرما بخورند. صدای خنده‌ها و شوخی‌های‌شان تا چند ساعت می‌آمد. حاج‌آقا هم دلش می‌خواست در جمع آن‌ها باشد. می‌گفت: «خوش به حال‌شون که این‌قدر دل‌خوشند.»
کد خبر: ۵۵۶۴۹۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۳

محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده های رملی" روایت می کند: سوار هواپیمای سی130 شدیم. اوّلین بار بود که این هواپیما را از نزدیک می‌دیدم و قرار بود با آن به اهواز برویم. داخل هواپیما یک ردیف صندلی برزنتی بود و بقیّه ی قسمتها خالی بود. چشمم را در اطراف چرخاندم. روی یکی از صندلی های گوشه ی سمت راست هواپیما نشستم. فرخی کنارم نشست...
کد خبر: ۵۵۶۴۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۸