نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - فرهنگ ایثار و شهادت
در سال های دفاع مقدس بنا بر وظیفه شرعی و قانونی، به عنوان سرباز به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران پیوست و روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد تا از وطن خویش در برابر تهاجم رژیم تا دندان مسلح بعث عراق ایستادگی نماید.
کد خبر: ۴۴۵۵۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۰

وصيتنامه شهید يونس لشينى
مى دانم كه براى رسيدن به يقين بايد به جبهه بروم تا از كسانى نباشم كه فقط حرف مى زنند و عمل نمى كنند و از كسانى نباشم كه خدا را فقط با حرف مى پرستند.
کد خبر: ۴۴۵۵۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۹

در سال های انقلاب همراه با دیگر نوجوانان شهرستان تویسرکان در راهپیمائی ها و تظاهرات ها شرکت کرد و در راه پیروزی قیام بزرگ ملت ایران گام برداشت. پس از پیروزی انقلاب به نهاد نوپای بسیج مستضعفین پیوست و مشغول خدمت به خانواده محرومان و مستضعفان جامعه شد.
کد خبر: ۴۴۵۵۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۹

جسد مرا بدون تشريفات و سر و صدا دفن كنيد نيازى به راهپيمايى نيست.
کد خبر: ۴۴۵۵۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۸

با آغاز جنگ تحمیلی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و ملبس به لباس سبز پاسداری روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد تا از وطن خویش در برابر تهاجم رژیم تا دندان مسلح بعث عراق ایستادگی نماید.
کد خبر: ۴۴۵۵۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۸

سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
گاهی وقت ها با یک کارت سی نفر سوار چرخ فلک بسیار بزرگ پارک میشدیم. حمید هاشمی در محله ی چرم سازی شناخته شده و شاخص بود. امکاناتی که یک پدر برای فرزندش نمی توانست فراهم کند، حمید برای بچه های پایین شهر و محروم آماده می کرد. پدر برای بچه ها شده بود.
کد خبر: ۴۴۵۴۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۴

سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
حمید گفت: این موتور مال من نیست، برای بیت المال است. رفتم موتور را تحویل دادم و بعد رفتم سراغ خرید. قرار نیست همه ی کارهایم را با موتور متعلق به بیت المال انجام بدهم.
کد خبر: ۴۴۵۴۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۲

پیکر حاجیه خانم یشمه ای مادر صبور و شهید پرور سرلشکر خلبان، شهید مفقودالپیکر "حسین یزدان دوست همدانی" با حضور پرسنل یگان های نظامی، مسئولین، مردم شهید پرور همدان و خانواده معظم شهدا و ایثارگران تشییع و در باغ بهشت همدان به خاک سپرده شد.
کد خبر: ۴۴۵۴۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۵

مدیرکل اسناد و انتشارات بنیاد شهید خبر داد:
نشر شاهد برای نخستین بار با عرضه بیش از 120 عنوان از پُرفروش‌ترین و تازه‌ترین کتاب‌های حوزه ایثار و شهادت در سومین جشنواره سراسری کتاب کاشان حضوری فعال دارد.
کد خبر: ۴۴۵۴۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۵

نمایشگاه کتاب حوزه زن و دفاع مقدس از سوی سازمان نشر آثار و ارزش‌های مشارکت زنان در دفاع مقدس در دانشکده رفاه به مدت سه روز برپا شد.
کد خبر: ۴۴۵۲۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۳

سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
نهایت سادگی را در پوشاک حمید میشد دید، گفتار و رفتار ساده ای داشت. عبادت ساده ای داشت، ادا در نمی آورد، منتظر این نبود که بگویند پوشش حمید خوب است یا نه و حمید چقدر آدم خوب و زاهدی است. اصلا برای حمید این قضایا مهم نبود که دیگران چه اظهار نظری نسبت به او دارند.
کد خبر: ۴۴۵۱۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۹

سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
محوریت حمید باعث شده بود که دوست صمیمی همه باشد و با اکثر بچه ها تفاوت داشته باشد. تفاوتش را وقتی فهمیدم که با مدیریت او یک هفته به کوه رفتیم. یکی از شب ها که اتفاقی از خواب بیدار شدم حمید را در حال مناجات و راز و نیاز با خدا دیدم. او غرق در نماز شب بود. او به راستی با همه فرق داشت.
کد خبر: ۴۴۵۱۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۷

سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
حمید واقعا هر کاری را به جای خودش انجام می داد. اهل شوخی و تفریح بود. اما هر چیزی به جای خود. ظهرها دبیرستان تعطیل می شد و ما بعد از ظهرها می رفتیم ساختمان انجمن اسلامی. کارهای مختلفی داشتیم و بعضی وقت ها کار به شوخی و... می رسید.
کد خبر: ۴۴۵۱۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۵

سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
بعد از آن روز، نگاه من به حمید عوض شد. چند بار دیگر با حمید رفتیم در خانه ی فقرا. گاهی با او شوخی می کردم. می گفتم شما با کدام نهاد همکاری داری؟ یعنی آنقدر نفوذ داری که به شما پول می دهند و شما هم به کار مردم رسیدگی می کنی؟
کد خبر: ۴۴۵۱۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۲

سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
خانواده و دوستان، همه حمید هاشمی را می شناختند و به او مثل دو چشم خود اطمینان داشتند. به همین دلیل از کمک مالی دریغ نمی کردند. حمید به فقرا فقط کمک مالی نمی کرد، بلکه در زمینه ی فرهنگی هم برایشان وقت می گذاشت.
کد خبر: ۴۴۵۱۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۰

سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
حمید با گروهش از طرفی و شهید کیانیان هم با دوستانش از طرفی، حمید و شهید کیانیان همیشه دائم الوضو بودند. اصلا دروغ نمی گفتند و بسیار مراقب بودند حق کسی ضایع نشود. در ایام تبلیغات حمید به بچه ها آموزش میداد کجاها و چگونه عکس و پوستر بچسبانند.
کد خبر: ۴۴۵۱۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۸

در زمینه ی مسائل اجتماعی و مسائل نسل جوان، اندیشه ی والا و نظر شایسته ای داشت، به عنوان نمونه نقل می کنند که او هیچ انسانی را منحرف نمی دانست و می گفت: هر چه نقص است از ماست و این ماییم که باید افراد را جذب کنیم و طبق این فکر عمل می کرد و موفقیت هایی نیز به دست آورده بود.
کد خبر: ۴۴۵۱۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۵

یک پژوهشگر گفت: به طورکلی در کشور ما، پژوهش وضعیت مطلوبی ندارد اما در مقوله دفاع مقدس پژوهش‌ها به طور مضاعف دچار مشکل هستند و مع الاسف تاکنون کار شایسته ای در سطح جهانی انجام نشده است.
کد خبر: ۴۴۵۱۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۱

سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
ما در بسیج، در جاهای حساس، مانند دبیرستان و خیابانهای اصلی، با بچه ها ایست و بازرسی داشتیم. حمید سردسته ی گروه بود. گاهی وقتها رزم شب داشتیم و در اطراف دبیرستان پاس و گشت می گذاشتیم و این برای مراقبت از دبیرستان بود. حمید در آنجا با دوستان گرم می گرفت و با آنها شوخی می کرد تا خسته نشوند. ما در انجمن و بسیج تقسیم کار کرده بودیم. بعضی ها که سابقه ی نظامی داشتند، عملیات نظامی را به عهده گرفته بودند و بقیه پشتیبانی و آماده سازی و تدارکات و ... را به عهده می گرفتند.
کد خبر: ۴۴۵۰۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۲

سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
شب که میشد از طرف بسیج، شام ساده ای می خوردیم و ساعت ده شروع می کردیم به خواندن دعای کمیل. خود حمید مراسم دعای کمیل را اجرا می کرد و می خواند. بچه های انجمن و بسیج و... از بیرون شرکت می کردند. حمید مسئولیت برگزاریش را به عهده داشت و خودش شروع کرد به خواندن. چنان شور و حالی داشت که همه را منقلب کرد.
کد خبر: ۴۴۵۰۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۳