خاطرات شفاهی والدین شهدا - صفحه 18

خاطرات شفاهی والدین شهدا
خاطرات شفاهی مادران شهدا؛

عاقبت بخیری، تعبیر خواب یک مادر شهید

ربابه جوادی مادر شهید «ابوالفضل محمدی» می‌گوید: «زمانی که ابوالفضل را باردار بودم، در خواب دیدم که یک نفر به من میگوید؟ اذیت می‌شوی؟ گفت: تا حدودی... سخنم را کوتاه کردم. فقط یک جمله گفت و رفت. با این فرزند عاقبت بخیر می‌شوی... من آن زمان متوجه این جمله نشدم. ولی با بزرگ شدن ابوالفضل و به شهادت رسیدنش افتخار می‌کنم.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را می‌بینید.

موقع خداحافظی‌اش دلم شور می‌زد که مبادا آخرین دیدار ما باشد

شهید طاهر محمدی از شهدای ارتش استان ایلام است که فروردین ماه ۱۳۶۵ در جبهه شرهانی به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر شهید می‌گوید: «همه فرزندانم را دوست دارم، اما طاهر تو قلبم جای داشت و موقعی که خداحافظیش می‌کرد دلم شور می‌زد که نکند این آخرین خداحافظی او با ما باشد.»
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

توسل به امام رضا (ع)

زهرا امامی مادر شهید جواد جلیلی می‌گوید: «با توسلی که به امام رضا(ع) داشتم اسم پسر امام رضا را برای فرزندم انتخاب کردم.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را می‌بینید.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

آخرین نامه؛ یاد اهل بیت امام حسین(ع) باشید

صفورا قجری مادر شهید «حسن آشوری» می‌گوید: «در آخرین نامه‌اش برایم نوشت: اگر شهید شدم برایم گریه و زاری نکنید. یاد فاطمه زهرا(س) و اهل بیت امام حسین(ع) باشید.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را می‌بینید.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

نباید سنگر مسجد را خالی بگذاریم

احمد عسگری پدر شهید حسن عسگری می‌گوید: «بچه‌ی مؤمنی بود و وقتی از سرکار می‌آمد، لباس‌هایش را عوض می‌کرد و بلافاصله به مسجد محلمان می‌رفت. از او پرسیدم چرا اینقد عجله میکنی؟ در جوابم می‌گفت: نباید سنگر مسجد را خالی بگذاریم.» در ادامه مصاحبه تصویری با پدر این شهید گرانقدر را می‌بینید.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

عکس مجید را کنار تصویر پسر خواهر شهیدم گذاشتند

مادر شهید مجید حیدریان روایت می‌کند: در عالم بیداری بودم که دیدم عکس مجید را آورده‌اند و در کنار تصویر پسرخواهر شهیدم گذاشتند.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

خداحافظی آخر

یدالله میرزا پدر گرانقدر شهید «ایرج میرزا» می‌گوید: «انگار به او الهام شده بود که این بار آخر است که به مرخصی آمده است، بخاطر همین چند بار خداحافظی کرد و سپس رفت. بعد از چند روز خبر شهادتش را برای ما آوردند.» در ادامه مصاحبه تصویری با پدر این شهید گرانقدر را می‌بینید.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

تنها آرزویش بازگشت پیکر فرزندش است

صدیقه حیدری‌هایی مادر شهید بی‌نشان «امیر معظمی‌گودرزی» روایت می‌کند: «سیزده سالش بود که تصمیم گرفت به جبهه برود و هنوز پیکر فرزندم به وطن بازنگشته است، چشم انتظاری خیلی سخت است ولی خداراشکر می‌کنم که پسرم در بهترین راه قدم گذاشت.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را می‌بینید.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

«مصیب» به خواسته قلبی خود رسید

شهید«مصیب نجف آهی» از شهیدان هشت سال دفاع مقدس است. پدر این شهید والامقام خاطراتی از فرزند شهیدش را در عالم رویا روایت می‌کند: «در حیاط ایستاده بودم و نگاه می‌کردم، ناگهان مصیبت آمد و من را بغل کرد. مرا بوسید و با صدای بلند خندید و گفت به خدا قسم به خواسته‌ام رسیدم. از خواب پریدم و غروب همان روز خبر شهادت پسرم را شنیدیم.»

ما برای رضای خدا می‌جنگیم

نازی زارعی مادر شهید «ابراهیم باشی» می‌گوید: «هر وقت که کنار هم می‌نشستیم به من می‌گفت: من باید به جبهه برویم و از خاک کشورمان دفاع کنم. همیشه کلام اول و آخرش دفاع از میهن اسلامی بود.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را می‌بینید.

ثبت و ضبط خاطرات والدین شهدا و جانبازان 70درصد شهریار

رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهریار از آغاز ساخت خاطرات شفاهی والدین معظم شهدا و جانبازان 70درصد با همکاری معاونت فرهنگی و آموزشی اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان‌های استان تهران خبر داد.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

امام خمینی(ره) بر سر در خانه پسرم پرچم شهادت نصب کرد

شهید«ابراهیم احمدی شفیق» از شهیدان هشت سال دفاع مقدس است. مادر این شهید والامقام خاطراتی از فرزند شهیدش را در عالم رویا روایت می‌کند: «در خواب امام خمینی را دیدم که به همراه ابراهیم به منزل آمده بود. وقتی به ایشان گفتم چه عجب یاد فقیر فقرا کردید به من گفتند آمده‌ام تا به پسرت خانه بدهم. ناگهان یک پرچم را به دست فرمنده‌ای که همراه‌شان بود، داد و از او خواست این را سر در خانه ابراهیم نصب کند. یک هفته بعد خبر شهادت ابراهیم به ما رسید.»
خاطرات شفاهی مادر دو شهید؛

سجده‌های طولانی شهید «رضا رفیعی»

محبوبه رفیعی مادر شهیدان «حسن و مرتضی رفیعی» روایت می‌کند: «رضا همیشه به وقت نماز می‌خواند. هر وقت او را می‌دیدی در حال نمازخواندن بود. در نمازهایش سجده‌های طولانی می‌گذاشت.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهیدان گرانقدر را می‌بینید.
خاطرات شفاهی پدر دو شهید؛

برادرانه؛ نمی‌توانم در خانه بمانم

مصطفی نوراللهی پدر شهیدان «رضا و محسن نوراللهی» می‌گوید: «وقتی به رضا گفتم: تو در کنارمان بمان و جبهه نرو تا برادرت برگردد، گفت: پدر جان نمی‌توانم در خانه بمانم باید راه برادرم را ادامه بدهم.» در ادامه مصاحبه تصویری با پدر و برادر این شهیدان گرانقدر را می‌بینید.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

فرزند خوب و مهربانی برایم بود

شهید «عنایت الله شیخ سامانی» از شهدای شهرستان سامان در دوران دفاع مقدس است که تیرماه ۱۳۶۶ در فکه به شهادت رسید. مادر شهید نقل می‌کند: «چهارتا پسر داشتم؛ پسر دومم بود که شهید شد. پسر خوب و مهربانی برایم بود.» این فیلم با عنوان «اسناد افتخار» و با همکاری بنیاد شهید و امور ایثارگران استان چهارمحال و بختیاری و صدا و سیمای مرکز این استان تهیه شده است.
گفتگوی تصویری با مادر شهید«فرهاد امجدیان»؛

مادر به نظرت من لیاقت شهادت را دارم

مادر شهید«فرهاد امجدیان» می گوید: زمانی که تلویزیون صحبت های مادران شهدا را پخش می کرد فرهاد رو به من می کرد و می گفت مادر به نظرت من لیاقت شهادت را دارم! اگر اینطور باشد شما هم لیاقت مادر شهید شدن را داری.

ثبت و ضبط خاطرات والدین شهدا در پاکدشت آغاز شد

رئیس بنیادشهید و امور ایثارگران پاکدشت از مشارکت شورای شهر شریف آباد برای حمایت از ساخت و تدوین خاطرات شفاهی والدین شهدا خبرداد.
قسمت دوم؛

مجروحیت نیز مانع حضور «محمدرضا» در جبهه‌ها نشد

«آسمان، آبی تر» مجموعه کلیپ های مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد می باشد. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می شود. این قسمت از «آسمان، آبی تر» با پدر و خواهر طلبه شهید «محمدرضا غیاثی زارچ» به مصاحبه پرداخته است. پدر شهید والامقام چنین می گوید: «مجروحیت نیز مانع حضور «محمدرضا» در جبهه‌ها نشد.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می کند.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

هرگز با اسلحه پُر برنخواهم گشت

شهيد شمس الدين ملایی از شهدای دفاع مقدس استان ایلام است که خردادماه 1367 در جبهه مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. همیشه می گفت: «تا فشنگ دارم خواهم جنگيد هرگز با اسلحه پُر برنخواهم گشت. چون من راه شهادت را از آزادمرد اسلام امام حسين (ع) سيدالشهداء آموخته‌ام.»
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

راضی به رضای خدا باش

فاطمه پرویز مادر شهید «حمیدرضا زمان‌زاده» می‌گوید: «وقتی می‌خواست به جبهه برود، از من می‌خواست تا از ته دلم راضی باشم.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر و خواهر این شهید گرانقدر را می‌بینید.
طراحی و تولید: ایران سامانه