برادر شهید - صفحه 3

برادر شهید
خاطره‌‌ای از شهید «عباس بازماندگان قشمی»

نماز جماعت دو نفره

برادر و هم‌رزم شهید تعریف می‌کند: «از بس شوق دیدار خانواده را داشتیم، تصمیم گرفتیم تا خود روستای گورزانگ پیاده برویم. چند دقیقه‌ای در میدان فعلی فرودگاه استراحت کردیم. سپس راه را ادامه دادیم. چند متری که رفتیم ناگهان عباس ایستاد و به اطراف نگاه کرد...»

شروع بازی با ذکر صلوات

برادر شهید «رضاعلی عیسی ئی متالکلائی» می‌گوید: یادم هست که هر موقع با شهید به دل طبیعت می‌رفتیم ایشان اول آرامش خود را حفظ می‌کرد و موقع اذان وضو می‌گرفت و اول نمازش را می‌خواند و بعد به تفریح و سرگرمی می‌پرداخت. به ورزش فوتبال بسیار علاقه داشت و بازی را همیشه با ذکر صلوات شروع می‌کرد.

شهیدی که با دهان روزه به شهادت رسید

برادر شهید «میررحیم طاهری اطاقسرا» می‌گوید: روز قدس سال ۶۰ با دهان روزه در راهپیمایی شرکت کرد. غروب همان روز قرار بود در جلسه حفاظت از دادگاه و سپاه اطاقسرا شرکت کند که در حمله چهارشنبه پیش توسط منافقین به شهادت رسید.

هر دو برادرم به فاصله سه ماه به شهادت رسیدند

برادر شهید ان والامقام «محمد تقی و محمدرسول شیرخانی» می‌گوید: هر دو برادرم به فاصله سه ماه به شهادت رسیدند، افتخار می‌کنم که برادرانم در این راه رفته اند. فیلم این مصاحبه در ادامه تقدیم حضورتان می‌شود.
خاطره‌‌ای از شهید «حسین آشوری»

می‌خواهم دشمن را از سرزمینم بیرون کنم

برادر شهید تعریف می‌کند: «شهید به من گفت؛ من دیگر بعد از همسر و فرزندم نمی‌توانم تو این خانه بمانم، لااقل می‌روم تا بلکه بتوانم آن‌جا کاری کنم و دشمن را از سرزمینم بیرون کنم.»
خاطره‌‌ای از شهید «عبدالله مسیحی ایسینی»

شهید ولایتمدار

برادر شهید تعریف می‌کند: «بعدها متوجه شدیم که عبدالله اطاعت از حرف امام را مقدم بر زیارت او تشخیص داده و به جای تهران به جبهه رفته است تا در عملیات والفجر چهار شرکت نماید. که در همین عملیات...»

«پریوش» تا لحظه شهادت از چادرش دست نکشید

باید بدانیم حفظ حجاب و حیا برای زن مسلمان بهترین و بزرگ‌ترین سلاح در برابر حملات ضد فرهنگی دشمنان است، امروز زنان مسلمان باید با حفظ حجاب و حیا در خط مقدم جهاد با دشمنان اسلام و انقلاب همچون مجاهدان راه خدا جهاد کنند. نوید شاهد به خاطر اهمیت بی‌حد و حصر این موضوع این بار بانوی شهید «پریوش میرابی» را الگوی حجاب و عفاف قرار داده، دختری که با چادرش معراجی شد. در ادامه مصاحبه با برادر وی منتشر می‌شود.
خاطره‌‌ای از شهید «عباس بازماندگان قشمی»

شب وداع

برادر و هم‌رزم شهید تعریف می‌کند: «در شب عملیات کربلای 4 داشتیم با هم وداع می‌کردیم، عباس را بغل کردم. دستی بر سرش کشیدم سفارش کردم مواظب خودش باشد و...»

قرآن کلام خداست

برادر شهید «میرزاخان زائری» می‌گوید: فردی بسیار مذهبی و مقید بود. برای اعتقادات خود ارزش قائل می‌شد به طوری که بعضی‌ها به ناحق با قرآن سوگند می‌خوردند. او با آنان بحث می‌کرد که برای هر چیز و ناچیز ساده قسم نخورند. قرآن کلام خداست و برای ما بسیار اهمیت دارد.
خاطره‌‌ای از شهید «یعقوب پرواز»

شهیدی که تا آخرین لحظه در مقابل دشمن ایستادگی کرد

برادر شهید تعریف می‌کند: زمانی که برادرم به همراه چند تن از دوستانش به سربازی رفته بود، دوستانش به او گفتند که بیا از پادگان فرار کنیم، ولی برادرم قبول نکرد و به دوستانش گفت: «من تا آخرین لحظه در مقابل دشمن ایستادگی خواهم کرد...»

انجام غسل شهادت در آب سرد و عمق کم

برادر شهید «سردارغلامرضا فلاح نژاد» می‌گوید: شهید می‌گفت می‌خواهم غسل شهادت کنم گفتم چطور؟ مگر میشود توی این آب سرد و به این عمق کم غسل شهادت بکنی! گفت: من داخل چشمه میشوم دراز میکشم شما با کف پایتان روی کمرم فشار دهید تا آب همه جای مرا فرا گیرد واینکار را هم کرد.
خاطره‌‌ای از شهید «عبدالله مسیحی ایسینی»

مسافر آسمان

برادر شهید تعریف می‌کند: صدایی بیرون از سنگر مرتب می‌گوید: «عبدالله بیا... عبدالله بیا...» عبدالله‌ فکر می‌کند بچه‌ها هستند که دارند سر به سرش می‌گذارند، توجهی نمی‌کند. دفعه سوم که صدا او را مخاطب قرار می‌دهد، نمی‌تواند بی‌تفاوت بنشیند و...
خاطره‌‌ای از شهید «عبدالله مسیحی ایسینی»

شهیدی که حواسش به بیت المال بود

برادر شهید تعریف می‌کند: یکی دیگر از خصلت‌هایش این بود که اگر با ماشین یا موتور سپاه به خانه می‌آمد، ما را سوار نمی‌کرد، می‌گفت: «مال بیت‌المال است، ما حق استفاده شخصی نداریم ... »
خاطرات شفاهی خانواده شهدا

روی شناسنامه‌اش مرکب ریخت تا سنش را نفهمند

برادر شهید «کاظم گرایلی» می‌گوید: شهید فرزند آخر بود خیلی دوستش داشتیم. دانش آموز بود و وقتی که مدرسه می‌رفت خیلی فعالیت فرهنگی و قرآنی داشت. به مسجد هم می‌رفت. خواست جبهه برود آنقدر سنش کم بود که روی شناسنامه مرکب ریخت تا سنش را نفهمند و بگذارند به جبهه برود. شهید آرپی جی زن بود و بعد از منهدم کردن سه تانک تیر به او اصابت کرد و به شهادت رسید.
خاطره‌‌ای از شهید «غلامعلی رودانی‌لار»

شهیدی که حامی یتیمان بود

برادر شهید تعریف می‌کند: «با درآمد اندکی که داشت به یتیمان فامیل کمک می‌کرد، هیچ کس این موضوع را نمی‌دانست، حتی خود خانواده‌های بی‌سرپرست هم...»
خاطره‌‌ای از شهید «غلام آب‌بست»

پیرو خط رهبری

برادر شهید تعریف می‌کند: «مرتب در مراسم‌های عزاداری شرکت می‌کرد و از عاشقان اباعبدالله(ع) بود. پیرو خط رهبری بود و ساده زیستن را به بقیه چیزها ترجیح می‌داد...»
خاطره‌‌ای از شهید «عبدالحسین امیری»

همیشه اولین نفری بود که می‌گفت به جبهه می‌رود

برادر شهید تعریف می‌کند: در آن جمع هر موقع می‌گفتند چه کسی حاضر است به جبهه برود، شهید اولین نفری بود که دستش را بالا می‌برد و می‌گوید: «بنده حاضرم و اعلام می‌کنم که به جبهه خواهم رفت.»
خاطره‌‌ای از شهید «ابراهیم بناوند»

شهیدی که پس از 18 سال مفقودالاثری به خانه بازگشت

برادر شهید تعریف می‌کند: «برادرم رفت و دیگر برنگشت. مدت‌ها شهید مفقودالاثر بود تا اینکه بعد از چند وقت پیکر مبارکش پیدا شد و ...»
خاطره‌‌ای از شهید «علی زمانی‌پور»

لحظه شهادت در هنگام اذان

برادر شهید تعریف می‌کند: «موقع اذان بود که علی و دوستش برای گرفتن وضو به کنار شیر آب رفته و در حال گرفتن وضو بودند که ناگهان خمپاره‌ای میان او و دوستش افتاد، پس از اصابت خمپاره به زمین ترکش‌هایش به طرف...»
برادر شهید «سید محمود پروینی»

«وعده صادق» سیلی محکم سپاه پاسداران به ایادی استکبار جهانی بود

«سید جواد حسینی کیا»، گفت: عملیات «وعده صادق» سیلی محکم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به ایادی استکبار جهانی بود.
طراحی و تولید: ایران سامانه