بسم رب الشهداء
عنوان خاطره: پدر شهيد از خاطراتش چنين مي گويد: قبل از آن که به مياندوآب منتقل شود. در جلفا خدمت مي کرد. در آن زمان ريش پاسگاه، سروان فطرت بود که به ايشان گفته بود که من مي خواهم به جبهه بروم و شهيد شوم قصدش اين بود که به پاسگاه مياندوآب منتقل شود که با يک فرد ديگري جايگزين شده و به مياندوآب انتقال يافتند. بعد از دو ماه خدمت در آنجا مأموريت يافتند که يک ماشين چپ شده خودي را نجات دهند در جايي بنام محور مياندوآب، بوکان درست وسط جاده يک ماشين ليلان که توسط دموکرات ها واژگون گرديده بود. با يک جرثقيل و يک سرباز و راننده طرف به آن محل رفته بودند. با کمک هم ماشين را درست کرده بودند که بعد از اتمام کار دموکرات ها از زير پلي که در آن نزديکي قرار داشت شروع به تيراندازي مي کنند. ايشان نيز در مقابل از خود دفاع مي کنند ولي عاقبت همه ي اينان را دستگير کرده مي برند و به زندان دموکرات منتقل مي کنند. عبدالله امين رئيس زندان دموکراتها که قبلاً در لشکر 16 زرهي قزوين درجه دار زرهي تانک بود که از آنجا قرار کرده و رئيس زندان دموکراتها شده بود ايشان را به شهادت مي رسانند. قرار شده بود که خبر زنداني شدن او را به مادرش بدهيم. بعد از روزها و به سختي توانستيم اين خبر را به اطلاع وي برسانيم که بعد از دو يا سه سال از غصه دار فاني را وداع گفتند.
شهید انور آتشبار
بسم رب الشهداء و الصديقين
نام: انور نام خانوادگي: آتشبار نام پدر: علي اصغر محل تولد: بهبهان تاريخ تولد: 1/2/1335 محل شهادت: سردشت آلباتان تاريخ شهادت: 16/6/1361 ميزان تحصيلات: ديپلم شغل: فرپليس
شهيد انور آتشبار فرزند علي اصغر در تاريخ 1/2/1335 در شهرستان بهبهان ديده به جهان گشود و دوران کودکي خود را در آغوش پر مهر مادر سپري کرده و در سن هفت سالگي پا به عرصه تحصيلات ابتدايي نهاد. با توجه به اينکه اينجانب نيروي انتظامي بودم از شهري به شهر ديگر منتقل مي شدم ادامه تحصيلات را از جمله در شهرهاي آذرشهر، اروميه و سراب و منجيل به پايان رساند و مدرک ديپلم را اخذ کرد. وي چون به انتظامي شدن علاقه ي خاصي داشت به تهران رفت در اداره پليس استخدام شد. ايشان از خصوصيات اخلاق و رفتار خوب و حسنه اي برخوردار بود و رفتارش در جامعه با مردم و با خانواده بسيار با محبت و رأفت بود و در مراسمات عزاداري، دستجات حسيني با عشق و علاقه شرکت مي نمود و اشکش از چشمانش سرازير مي شد و از دروغ غيبت پرهيز مي کرد با اين که در پليس راه شهرستان مياندوآب مشغول انجام وظيفه بود. براي بررسي واژگون شدن خودرويي که توسط دموکراتها در جاده بين مياندوآب و بوکان چپ شده بود. به مأموريت مي رود و در محل واژگون شدن خودرو زير پل اعضاي حزب دموکرات مخفي کمين کرده بودند نامبرده را دستگير و با خود به اسارت مي برند و بعد از 3 ماه در زندان راه راهزنان (دموکرات) مريض مي شود در نقل و مکان زندانيان که توانايي راه رفتن نداشت عقب مي ماند وي را در 16/6/1361 به شهادت مي رسانند.