آخرین اخبار:

شهید علی رضا آجعفری ورجانی

شهید علی رضا آجعفری ورجانی

نام پدر: محمد
تاریخ تولد: 1336/4/28
تاریخ شهادت: 1360/3/4
محل شهادت: دارخوین
مشاغل: برقکار
محل تولد: قم - قم - قم
علت شهادت: ...........
محل دفن: بلوک: نام گلزار:علی ابن جعفر شهر:قم - قم
آجعفری ورجانی

بسمه تعالی

شهید عزیز و بزرگوار علیرضا آجعفری شهیدی گرامی و رزمنده­ای جانباز جان باخته در راه مکتب و حقیقت پاک اسلام بود. او تحصیلات خود را در روستای ورجان و شهر قم و نهایتا تهران ادامه داد تا در رشتۀ برق دیپلم گرفت. آن ایام که او در تهران بود مصادف و مقارن با تحوّلات عظیم در پیکره مردم خداجوی و انقلابی میهن اسلامی­مان بود. علیرضا از خودسازی و تقویت اندیشه­های دینی و مکتبی خود غافل نبود و در مکتب تعلیماتی شهیدی عزیز از شهدای دفتر حزب جمهوری اسلامی ایران یعنی شهید محمد شرافت (ره) زانو زد و از درس­های گوناگون او در زمینه­های جامعه و سیاست و اعتقادات خوشه­ چینی کرد. مدّتها در ایام پیروزی انقلاب و پس از آن که امام به منطق جماران تهران تشریف­فرما شدند اکنون که علیرضا پس از فعالیّت­های درخشان که دیگر به لباس سبز رنگ سپاه زینت داده شده است افتخار پاسداری و محافظت از بیت حضرت امام را در کنار دیگر پاسداران مخلص و زبده و مؤمن پیدا کرد.

او دلش در جبهه­ها بود به قم آمد و با اصرار خانواده ازدواج کرد. اوایل جنگ بود و دلش نمی­خواست جبهه­های جنگ از نیروهای رزمنده خالی باشد. رضایت پدر و مادر را فراهم کرد و به جبهه شتافت. مدّتی نگذشته بود و برای بار سوم بود که او به جبهه اعزام می­شد امّا دیگر معلوم بود که روحش جای دیگری است. او در منظه دار خونین یعنی همان جبهه محمدیّه به دیدار معشوق خود شتافت و به مانند مولایش حسین (ع) پیکر پاکش پس از شهادت 8 روز در زیر آفتاب سوزان آن منطقه بود تا به عقب برگردانده شد. روحش شاد.

ـ فرزند اینجانب شهید علیرضا آجعفری جوانی بسیار شایسته و مهربان نسبت به من و پدرش بود. هر کار خیری که از او برمی­آمد برای ما و مردم انجام می­داد. خدا می­داند چقدر به خاطر شغلش که همان سیم­کشی و برق کاری بود به مردم ضعیف و مظلوم و بی­پناه و تهیدست کمک رسانی کرد و  برق منازل آنها را کشید. یک چاه را برای استخراج آب در روستای ورجان در یکی از باغ­ها احداث و حفر کرد که این چاه اکنون یکی از چاه­های پر آب و مهم روستای ورجان است. نسبت به همه مهربان بود و عاشق امام و ولایت فقیه و شهادت در راه خدا بود. مردم برای عرض نیاز و احتیاج خود بر سر مزار او گلزار شهدای شیخان می­روند و حاجت می­گیرند. علیرضا عاشق شهادت بود. با اینکه از بیت حضرت امام (ره) آمد و در صحنۀ جنگ با دشمن حاضر شد ولی برای شهادت شکیبایی نداشت. در دفترچۀ خاطرات خود اشاره دارد به اینکه خدایا! کی به من توفیق شهادت را عنایت می­کنی!؟ او عاشق بی­قرار حضرت امام (ره) نیز بود و بسیار در نامه­ها و وصیّت ­نامه­هایش به پیروی از راه او تأکید می­کرد. به محبّت به یکدیگر نیز تأکید داشت و مرتّب می­گفت: با هم خوب باشید. او در اوج معنویّت و خداپرستی و توجّه به خداوند متعال بود. خیرخواه و فردی مفید و ارزنده برای تمام مردم بود و هدفش این بود که به هر کجا می­رسد گِرهی از کار مردم بگشاید.

راوی: پدر شهید

 

ـ برادر عزیزمان خاطراتی بیاد ماندنی از خود برای ما بجای گذاشت و در کنار محبوب خود بار یافت. نسبت به ما مهربان و همیشه در موضع درس و تحصیل ما را نصیحت می­کرد. خودش به فوتبال علاقه داشت و وقتی تیم تشکیل می­داد سعی می­کرد مبادا حقی از یکی از طرفین بازی ضایع نشود و مبادا کسی رفتار غیر ورزشی از خود نشان دهد. او ما را از اتّفاقات روز آگاهی می­داد و در راه رشد و پیشرفت برادران و خواهرانش بسیار کوشا بود. اینجانبان فکر نمی­کنیم برادرمان در بین ما نیست و الان هم که می­خواهیم بر سر تربت او برویم می­گوئیم ما داریم به خانۀ محبوب خود و برادر عزیزمان علیرضا می­رویم. علیرضا جوانی انتخاب شده برای شهادت بود. آنقدر ویژگیهای ممتاز و مثبت اخلاقی داشت که نمی­توانم آن ویژگیهای قشنگ و ستودنی او را توصیف کنم. بسیار نجیب و با حیا، مؤمن و متعهد و خیرخواه و خداجو و مهربان به پدر و مادرش و برادران و اینجانب بود. یک بار نشد کسی را آزرده خاطر کند و برای کسی خاطره­ای زجرآور و ناراحت کننده به وجود بیاورد. بسیار مصمّم بود وقتی می­خواست با اراده­ای محکم به جبهه برود گفت: من به جبهه می­روم و این یک تکلیف شرعی و الهی است که خداوند بر دوش من گذاشته است تا پیروز شوم و در راه او شربت شهادت را بنوشم!

راوی: برادر شهید

آجعفری ورجانی

بسمه تعالى

وصيت‌نامه اينجانب عليرضا آجعفرى پاسدار اسلام و قرآن سرباز فدايى امام زمان و نايب گراميش امام خمينى كه هر روزم را به اميد اينكه به درجه رفيع شهادت نايل بشوم به شب مي رسانم.

مادرجان؛ اگر مرا نديدى حلالم كن و بعد از شنيدن خبر مرگ من خواهش ميكنم اشك نريزيد. به خواهرم هم بگوييد در سوگ من اشك نريزند زيرا امام بزرگوارمان در سوگ فرزندش اشك نريخت چون مي دانست رضاى خداوند در اين امر مي باشد.

مادر جان مرگ من در راه اسلام و قرآن شايد جوششى در جوانان به وجود آورده البته نه تنها مرگ من بلكه تمامى شهدايى كه در راه اهداف مقدس اسلام كشته شده‌اند. خوشحال باش از اينكه فرزندانت را در راه اسلام از دست مي دهى ديگر آن دنيا بانوى صدر اسلام فاطمه ‌زهرا از تو گله ندارد. براى روحم فاتحه بخوان تا آسوده باشم.

پدر و مادر عزيزم در زندگى رنجى فراوان به شما داده‌ام ولى اميدوارم كه جانم را در راه شما فدا كنم كه راه شما همان راه خداست.

مادر جان؛ تمام گفته‌هاى همسرم فاطمه داعى درباره زندگى خصوصى‌مان راست است و حرفهاى ايشان را نظر من درست است حرفهاى ايشان را قبول كنيد و طبق قانون اسلام با ايشان رفتار كنيد و اگر در اين رابطه كمبودى بود از سپاه كمك بگيرد.

مادر جان به برادرانم بگو اسلحه‌ام را زمين نگذارند و راهم را ادامه دهند تا انقلابمان جهانگير شود.

در پايان مادر جان نكند خداى نكرده پس از مرگ من بر اثر ناراحتى و دلسوزى به امام و روحانيت مبارز و مسئول ناسزا بگوييد كه به بخدا قسم تو را نمى‌بخشم و جدا ناراحت مى‌شوم.

با درود فراوان به رهبرى عاليقدر امام خمينى. برافراشته باد پرچم خونين اسلام. نابود باد متكبران و استعمارگران شرق و غرب.

آنكه جانش را در راه هدفش نثار كرد. عليرضا آجعفرى ـ 60/3/20 ـ ساعت 16

علیرضا آجعفری ورجانی
 عليرضا آجعفريورجاني در بيســت و هشــتم تير 1336 ،در روســتاي ورجان از توابع شهرستان قم به دنيــا آمد. پدرش محمد، كارمنــد ژاندارمري بود و مادرش فاطمه نام داشــت. تا پايان دوره متوسطه در رشته برق درس خواند و ديپلم گرفت. برقکار بود. ســال 1359 ازدواج كرد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. چهارم خرداد 1360 ،در دارخوين بر اثر اصابت تركش خمپاره به شهادت رسيد. مزار وي در گلزار شهداي شيخان شهرستان زادگاهش واقع است. 
چندرسانه‌ای
طراحی و تولید: ایران سامانه