خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «حسین جاودان» میگوید: شهیدم خیلی مظلوم بود. اخلاق خوبی داشت و همیشه در حال خواندن نماز و دعا بود. تا زمانی که به شهادت نرسیده بود خیلی به من میرسید و حواسش به همه چیز بود. روز جمعه در شهر پاکوه بودم که به من اطلاع دادند فرزندم شهید شده است.
کد خبر: ۵۷۷۹۶۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۳
در آستانه گرامیداشت روز جهانی نابینایان، جانباز ۷۰ درصد بصیر، «محمدعلی رحیمیشال»، طی مصاحبهای نحوه مجروحیت جانبازی خود را روایت میکند که از شما دعوت میکنیم نظارهگر قسمتی از فیلم این مصاحبه باشید.
کد خبر: ۵۷۷۹۶۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۳
«نگاه آقا مهدی زینالدین به مصیب، نگاهی همراه با افتخار و لذت بود و میگفت: هر وقت آقا مصیب با ما باشد، خیالمان از بابت تخریب راحت است ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «مصیب مرادیکشمرزی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۷۹۴۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۲
برگی از خاطرات آزادگان؛
«روزها و ماهها گذشت تا اینکه خبر آزادی ما را دادند. اصلاً باور نمیکردیم انگار در خواب و رؤیا بودیم، وقتی به مرز رسیدیم سه روز ما را قرنطینه کردند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات آزادگان قزوین است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۷۹۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۲
کلیپ «رفتند تا بمانیم»/ قسمت اول
همسر شهید «محمدکاظم شهروی» میگوید: «محمدکاظم شهید زندگی کرد و به این مقام والا رسید.»
کد خبر: ۵۷۷۹۳۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۲
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر بزرگوار شهید «مهدی علیپوربشری» طی مصاحبهای، در تشییع و خاکسپاری پیکر مطهر این شهید بزرگوار از خوابی پرده بر میدارد که فرزند شهیدش، میهمان حضرت معصومه(س) شد، از شما دعوت میکنیم نظارهگر قسمتی از فیلم این مصاحبه باشید.
کد خبر: ۵۷۷۹۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۲
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر بزرگوار شهید مفقودالاثر «اکبر برمایون» طی مصاحبهای، نحوه مفقودالاثر شدن فرزند شهیدش را روایت میکند که شما را به تماشای قسمتی از این فیلم مصاحبه دعوت میکنیم.
کد خبر: ۵۷۷۹۰۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۱
معاون فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان شمالی عنوان کرد؛
کهنسال گفت: برابر برنامهریزیهای صورت گرفته دو هزار و ۶۵۴ خاطره مربوط به والدین و همسران شهدا و همچنین جانبازان و آزادگان ضبط شده است که در قالب تفاهمنامهای با ادارهکل صدا و سیمای استان مقرر شد این خاطرات به صورت مستمر از شبکه استانی «اترک» پخش گردد.
کد خبر: ۵۷۷۹۰۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۱
خاطرات بانوان بسیجی/
نوید شاهد: یک روز یکی از خانم ها وقتی پتو را باز می کند قطعه ای از انگشت یک شهید را پیدا می کند و موضوع را به بقیه می گوید. اقدس ماما می گوید:" به ما گفته شده اگر با چنین چیزی مواجه شدید، هر چه سریعتر آن را دفن کنید تا دیگران نبینند و روحیه شان را از دست ندهند".
کد خبر: ۵۷۷۸۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۸
«هیچ وقت از سختی کارش حرفی نمیزد و مسایل کاری را در خانه بازگو نمیکرد ...» ادامه این خاطره را از زبان مادر شهید «حسن حسینپور» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۷۸۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۱
برگرفته از داستان طنز دفاع مقدس؛
«یک ماه گذشت هیچکس خبری از سعید نداشت. رفت و آمد دوستان و فامیل بیشتر ما را مشکوک کرده بود. عباس آخرین نفر بود که سعید را دیده بود. در جواب بابا گفته بود: حاجی خیالتون راحت باشه عملیات تموم شده، خبری نیست. سعید بیخیال دنبال گشت و گذار خودشه ...» آنچه میخوانید گزیدهای از داستان طنز دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۷۸۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۱
خاطرات شفاهی
«علی نبیپور گیسی» جانباز جنگ تحمیلی میگوید: به صورت داوطلب عازم جبهه شدم و در عملیاتهای والفجر 8، کربلای 4 و کربلای 5 شرکت نمودم. عملیات والفجر 8 شروع شده بود و داشتیم به طرف فاو پیشروی میکردیم که بمب شیمیایی زدن و ...
کد خبر: ۵۷۷۸۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۱
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
پدر شهید طلبه «جعفر احمدیمقدم»، از رعایت ادب فرزندش نسبت به خودش و همچنین ادای نذر هر ساله در عاشورای حسینی روایت میکند که از شما دعوت میکنیم نظارهگر قسمتی از فیلم این مصاحبه باشید.
کد خبر: ۵۷۷۷۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۸
برگی از خاطرات آزادگان؛
«هوا بسیار گرم بود. بچهها داخل آن سوله تنگ و سوزان از تشنگی فریاد میکشیدند، اما دریغ از یک قطره آب، همه بچهها مجروح و زخمی بودند و نای حرکت نداشتند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات آزادگان قزوین است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۷۷۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۸
برگی از خاطرات جانبازان؛
«علیاکبر علاقه زیادی به شهید بهشتی داشت. همه کتابها و جزوههای او را میخواند و در روز شهادت شهید بهشتی بهسختی روی پاهایش میایستاد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات جانباز سرافراز «عمران ثقفی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۷۷۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۸
همسر شهید «رجبعلی عبداللهآبادی» نقل میکند: «خیلی دلش میخواست به جبهه برود. در این باره چیزی نمیگفت، ولی من از چهرهاش میفهمیدم که چقدر شوق رفتن دارد. نظرش این بود که با تشویق دیگران هم کاری برای جبهه کرده است.»
کد خبر: ۵۷۷۷۵۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۸
قسمت سوم خاطرات شهید «حسین عابدینی»
خواهر شهید «حسین عابدینی» نقل میکند: «عصر بود که عروس خانم آمد و گفت: دارم میرم مسجد صاحبالزمان. میخوام برم نماز بخونم و از آقا اجازه ازدواج بگیرم.صبح باید برمیگشتم سمنان. گفتم: تکلیف ما چی شد؟» سرش را پایین انداخت و با یک دنیا حیا گفت: من حسین رو قبول کردم. از سختیها زندگی با حسین گفتم اما گفت: نگران نباشین آبجی! من میخوام به حسین خدمت کنم.»
کد خبر: ۵۷۷۷۲۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۸
خاطرات شفاهی
«محمد طالبی» جانباز جنگ تحمیلی میگوید: یک مدتی در کمیته امور صنفی مشغول به کار بودم تا اینکه در سال 1360 به جبهه اعزام شدم. گردانی که در آن حضور داشتم گردان خط شکن بود یعنی جزء اولین کسانی بودیم که به دشمن حمله میکردیم و راه را برای نیروهای بعدی باز میکردیم. همراه یکی از دوستانم به نام شهید مختار، وسط میدان مین رفته بودیم که یک دفعه پایش روی مین رفت و...
کد خبر: ۵۷۷۷۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۸
«در دامان والدینی مؤمن به نامهای حسین تابنده و زینت سادات تقوی بزرگ شدم. پدرم از کسبههای خیابان سپه بود. خواربارفروشی داشت. همیشه روغنهای اعلا و عطر برنجش در فضای مغازه میپیچید. مردمداریاش نیز حرف نداشت ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات همسر شهید «علی دمساز» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۷۷۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۷
قسمت دوم خاطرات شهید «حسین عابدینی»
همسر شهید «حسین عابدینی» نقل میکند: «تا آخر زندگی کوتاهمان بدون هم جایی نرفتیم و هرگز از هم فاصله نگرفتیم. هر روز به عشق او از خواب بلند میشدم. به عشق او غذا درست میکردم و... بعد منتظر میماندم تا بگوید: بریم بیرون؟ مثل دو مرغ عشق با هم راه میافتادیم.»
کد خبر: ۵۷۷۶۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۷