خاطرات شفاهی - صفحه 17

navideshahed.com

برچسب ها - خاطرات شفاهی
سرپرست معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان گفت: با تخصیص اعتبارات مورد نیاز در سال جاری در جهت ثبت خاطرات والدین شهدا، جانبازان و همسران شهدا، تا پایان امسال 700 مورد از خاطرات شفاهی تهیه و آماده خواهند شد و تاکنون نیز 350 خاطره شفاهی به ثبت رسیده است.
کد خبر: ۵۴۴۸۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۹

معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان هرمزگان درخصوص ثبت و ضبط خاطرات شفاهی خانوادهای معظم شهدا و ایثارگران گفت: تاکنون 150 مورد از کلیپ‌های تهیه شده در زمینه تاریخ‌ شفاهی، از طریق شبکه استانی پخش شده و همچنان از ابتدای سال به طور جدی و مستمر درحال انجام است.
کد خبر: ۵۴۴۷۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۶

سرپرست معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثار گران استان ایلام در خصوص ثبت و ضبط خاطرات شفاهی گفت: سیاست راهبردی بنیاد علاوه ‌بر ثبت و ضبط این خاطرات، انتقال این پیام‌های ماندگار معنوی به عنوان الگوهای زندگی به نسل‌های آینده انقلاب است.
کد خبر: ۵۴۴۷۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۵

همسر شهید «سایه حسین پور» که خود در سنگر دانش و تربیت خدمت می‌کند می‌گوید: برای به ثمر رسیدن درخت این انقلاب، خون‌های زیادی ریخته شده است، پس باید با تمام قدرت پشتیبان ولایت فقیه و انقلاب باشیم تا به مملکت ما آسیبی وارد نشود. فیلم این مصاحبه در ادامه منتشر می شود.
کد خبر: ۵۴۴۶۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۴

گفتگوی تصویری با همسر شهید«فردین ابراهیمی»؛
همسر شهید«فردین ابراهیمی»، می گوید: شهید در رسته خنثی سازی مین فعالیت داشت همیشه دل نگرانش بودم که برایش اتفاقی نیفتد اما خودش کارش را دوست داشت و با خدای خود معامله کرد تا ما در آسایش باشیم.
کد خبر: ۵۴۴۵۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۲

همسر شهید« مرتضی حسنی خوانسار» می گوید: قرار بود مرتضی به مرخصی بیاید چند وقت گذشت و از او خبری نشد تا اینکه خود به اهواز رفتم و دوستانش را آنجا دیدم و سپردم به شهید بگویند که من به منزل اقوام رفته ام به آنجا بیاید با بچه ها نشسته بودیم که به یکباره صدای زنگ دَر شنیده شدم گفتم بچه دویید بابا برگشت همین که در را بازکردیم به ما خبر شهادت را دادند.
کد خبر: ۵۴۴۳۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۸

گفتگو با همسر شهید «حشمت الله دانش»؛
همسر شهید «حشمت الله دانش»، می‌گوید: شهید مسئول تدارکات سپاه پاسداران بود، در مناطق مختلفی خدمت کرد تا اینکه عملیات مرصاد شروع شد و به منطقه اسلام آباد غرب اعزام می شود. او یادآور می‌شده؛ ما باید دین اسلام را حفظ کنیم اگر ما به جنگ با دشمن نرویم چه کسی می رود.
کد خبر: ۵۴۴۲۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۷

همسر شهید جاویدالاثر «برامسی پور»:
همسر شهيد «رزوقی برامسی پور» از شهدای جاویدالاثر دفاع مقدس می‌گوید: «خداوند را بابت داشتن بچه های خوبم شکرگزارم.» فیلم مصاحبه با همسر این شهید والامقام در ادامه منتشر می شود.
کد خبر: ۵۴۴۲۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۷

همسر شهید«علی مرادیان»، می گوید: اوایل ازدواج ما تظاهرات انقلابی شروع شده بود. همسرم در این تظاهرات ها شرکت می کرد تا اینکه ساواک به او حمله می کند و از ناحیه گوش زخمی می شود به منزل که آمد از او پرسیدم چه شده؟ جواب داد چیزی نیست قطره ای خون در راه خداوند ریخته شده است.
کد خبر: ۵۴۳۹۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۲

جانباز گرانقدر هفتاد درصد «علی عیسی نژاد»؛
جانباز ۷۰ درصد «علی عیسی نژاد» بسیجی دوران دفاع مقدس، ۲۹ بهمن ماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای یک منطقه قلاویزان مهران به وسیله تیر مستقیم دشمن از ناحیه نخاع به درجه جانبازی نایل آمد. وی با اولین گروه بسیج دانش آموزی عازم جبهه شد و در عملیات‌های مختلفی نقش آفرینی کرده است، او می‌گوید: بیشتر همرزمان و دوستانم به درجه رفیع شهادت نایل آمدند.
کد خبر: ۵۴۳۸۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۱

گفتگوی تصویری با همسر شهید «علی شبانی»؛
همسر شهید «علی شبانی» می‌گوید: شهید دوم مهر 1359 اولین روزی که دخترم را به مدرسه برد، به من گفت: دخترمان را از مدرسه برگردان من باید به قصر شیرین بروم، دشمن وارد خاک ایران شده. به گفته همرزمانش آقای بنی صدر به آنها می گوید جلو بروید و ما نیرو اعزام می کنم بدون پشتوانه به دل دشمن می زنند که اولین موشک به شهید و همرزمانش برخورد می کند و همانجا به شهادت می رسند.
کد خبر: ۵۴۳۸۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۱

خاطرات شفاهی خانواده‌ شهدا؛
همسرم پانزده سالش بود و در لباس بسیجی پای در عرصه دفاع از میهن گذاشت و بعد از چند سال به جمع سبزپوشان سپاه به عنوان فرمانده گروهان پیوست و در سن بیست و سه سالگی به درجه رفیع شهادت نایل آمد. همسر می‌گوید: در زندگی مشترکی که با شهید داشتم تنها دو نوه از او به یادگار برای من مانده است. مصاحبه شنیدنی با این همسر گرانقدر شهید در ادامه منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۴۳۸۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۳۰

گفتگوی تصویری با همسر شهید «احمد محمودی فر»؛
همسر شهید «احمد محمودی‌فر» می‌گوید: همسرم بسیار مهربان، خوش رفتار و باگذشت بود. سال 1365 در منطقه جنگی دچار موج گرفتگی و مجروح شد، بعد از مجروحیتش باز هم در جبهه های جنگ حضور داشت تا اینکه یک روز به من زنگ زد و گفت با یکی از همکارانم به منزل می آییم پذیرایی را حاضر کن، خیلی منتظر شدم نیامدند تا به ما خبر دادند برای مأموریتی به حلبچه رفتند و در آنجا مفقود شدند.
کد خبر: ۵۴۳۷۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۹

همسر شهید «نعمت الله رحمانی» می‌گوید: «شهید در منزل می گفت اگر ما به جنگ با دشمن نرویم چه کسی باید از کشور محافظت کند، آخرین باری که می‌خواست راهی منطقه شود دخترمان را زیاد بوسید انگار می‌خواست دیگر برنگردد که همین طور هم شد.»
کد خبر: ۵۴۳۶۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۸

گفتگوی تصویری با همسر شهید«محمد عزیزیوسفی»؛
همسر شهید«محمد عزیزیوسفی»، می گوید: همسرم، راننده سپاه بود برای همکارانش غذا برد که به شهادت رسید. خیلی به محمد وابسته بودم سالهاست که او را در کنار خودم احساس می کنم.
کد خبر: ۵۴۳۶۴۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۸

گفتگو با همسر شهید«مهدی شهلایی»؛
همسر شهید«مهدی شهلایی»، می گوید: شهید بسیار خوش رو، مهربان و مؤمن بود در طول زندگی ام حتی یک بار هم از او ناراحت نشدم. با فرمانده شهید محمد سعید جعفری مثل برادر بودند و با هم کار می کردند با هم عضو بسیج می شوند و خدمت به مردم را وظیفه خود می دانست.
کد خبر: ۵۴۳۵۸۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۶

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید «صیدنورالدین صیدی» از شهدای دفاع مقدس است که آبان ماه 1359 در جبهه سومار به درجه رفیع شهادت نایل آمد. خیلی دوست شهید شود و بارها می گفت کاش مادرم برایم دعا کند که شهید شوم. در ادامه فیلم مصاحبه با مادر گرانقدر شهید منتشر می شود.
کد خبر: ۵۴۳۵۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۵

گفتگوی تصویری با همسر شهید «بابا محمدی»؛
همسر شهید «بابا محمدی»، می گوید: شهید بسیار خوش اخلاق، با ایمان بود. رفتنش به جبهه، حفظ و آب و خاک کشور عزیزمان بود و از سال 1362 تا زمانی که شهید شد در مناطق جنگی حضور داشت.
کد خبر: ۵۴۳۵۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۵

روایتی شنیدنی از جانباز کرمانشاهی «نجاتعلی لطفی»؛
جانباز کرمانشاهی «نجاتعلی لطفی»، می‌گوید: به طرف شیاکو می رفتیم که به یکباره موشک به تانک ما برخورد کرد نذر کردیم نجات پیدا کنیم سرم را که برگردانم تمام لباس هایمام پر از خون شده بود، این لحظه را که دیدم یک گوسفند قربانی نذر کردم که شهید شوم.
کد خبر: ۵۴۳۲۶۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۱

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید "غلامرضا هاشمی" تعریف می‌کند: «غلامرضا بدون اجازه پدر به جبهه رفت. همه به مرخصی می‌آمدند ولی او تا چهار ماه نیامد. مرخصی‌اش که تمام شد رفت و خبر شهادتش را برایم آوردند.»
کد خبر: ۵۴۳۲۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۳