جانباز

جانباز

دیدار و تجلیل از جانباز ان در ماکو

در راستای تکریم و دیدار با خانواده‌های معزز جانباز ان، رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان ماکو از خانواده جانباز ان معزز پوراسماعیل، بشناس، اکبرنژاد و حاجی‌زاده دیدار و با اهدای لوح سپاس از رشادت‌ها و صبر و استقامت آنان و خانواده هایشان تجلیل به عمل آوردند.
خاطرات شفاهی جانبازان ‌ ‌

بیش از ۱۲ سال میادین مین را پاکسازی کردم

جانباز ۵۰ درصد «نادر موسی وند» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «بعد از انفجار مین و قطع یکی از پاهایم، بعد از چند ماه دوباره سرپا شدم و مسئولیت بخشی از پاکسازی میادین مین را بر عهده گرفتم و بیش از ۱۲ سال میادین مین را پاکسازی کردم و ...»
خاطرات شفاهی جانبازان ‌ ‌

راننده با خودرو از روی کمر و سرم عبور کرد

جانباز ۵۵ درصد «میرکریم هاشمی» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «راننده با شوکر به من ضربه زد و سپس با توجه به بیهوش شدنم من را با خود در خیابان کشید و سپس با خودرو از روی کمر و سرم عبور کرد و ...»

دیدار و تجلیل از جانباز ان و خانواده ایشان در سلماس

فرهادی رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران سلماس و جمعی دیگر از مسئولین شهری از «فادل و خالد علیزاده» دو جانباز معزز ۷۰ درصد دیدار و ضمن دلجویی و گفتگو، از صبر و استقامت خانواده‌های ایشان تقدیر کرد و با اهدای هدیه از آنها تجلیل به عمل آورد.
خاطرات شفاهی جانبازان ‌ ‌

گفتند ارتش تسلیم شده، شما هم تسلیم شوید

جانباز ۵۰ درصد «میر رسول عظیمی» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «در عملیات دارلک گروه‌های معاند قصد تصرف پاسگاه سپاه را داشتند و در بی‌سیم مدام به دروغ می‌گفتند؛ ارتش تسلیم شده است، شما هم تسلیم شوید و ...»
جانباز ۵۰ درصد و آزاده:

حمایت مردمی مهمترین پشتوانه نظام مقدس جمهوری اسلامی است

علی‌اکبر فندرسکی در پی حمله ددمنشانه رژیم صهیونیستی به خاک کشور عزیزمان، عنوان کرد: سرمایه اجتماعی ما که در این سال‌ها آسیب دیده بود به برکت خون شهدا و رهبری مقام معظم رهبری (مدظله العالی) به طرز معجزه آسایی احیا و تقویت شد.
خاطرات شفاهی جانبازان ‌ ‌

ناگهان احساس کردم پشت دستم گرم شد

جانباز ۲۵ درصد «مولود باباسی» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «در حال دویدن بودن که ناگهان احساس کردم پشت دست راستم گرم شد و اسلحه‌ام بر روی زمین افتاد، گلوله خوردم و خودم را درون کانال انداختم و ...»

تشییع پیکر ۳ شهید در مشهد مقدس

پیکر شهیدان «محمدعلی حسن زاده سبزوار»، «مرتضی میثمی» و «محسن یاسائی» در آغوش عزاداران حسینی تشییع شد.

دیدار مدیرکل بنیاد شهید و امورایثارگران آذربایجان غربی با خانواده شهیدان والامقام «ابراهیم یاری» و «امید محمد پور» در بوکان

مهندس جلیلی مدیرکل بنیاد شهید و امورایثارگران آذربایجان غربی به همراه سرپرست معاونت فرهنگی و آموزشی و اداره بازرسی اداره کل و همکاران بنیاد شهرستان با خانواده معظم شهدای والامقام «شهید ابراهیم یاری» و «امید محمد پور» در شهرستان بوکان دیدار و از صبر و استقامت خانواده معظم شهدای گرانقدر با اهدا لوح تقدیر تجلیل کردند.

عقیده شهید باکری درمورد دسته بندی رزمندگان بعد از جنگ به روایت جانباز ۳۰ درصد دفاع مقدس

جانباز سرافراز «محمد عابدینی» در گفتگویی از خاطره اش با شهید باکری بیان می‌کند: «شهید باکری گفت بعد از جنگ رزمندگان اسلام سه دسته خواهند شد یک دسته شهید میشوند، یک دسته، مخالفان را می‌بینند، دق می‌کنند و می‌میرند و یک دسته هم مقام و ریاست چشمشان را می‌گیرد.»
خاطرات شفاهی جانبازان ‌ ‌

فریاد می‌زدم مردم دور شوند

جانباز ۵۵ درصد «محمود عباسی فرید» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «با تجربه سربازی می‌دانستم بعد از زدن خمپاره توسط منافقین و گروه‌های ضد انقلاب و جمع شدن مردم، دوباره برای تلفات بیشتر خمپاره در همان محل می‌زنند، بعد از خمپاره اول، فریاد می‌زدم مردم دور شوند و ...»
خاطرات شفاهی جانبازان ‌ ‌

دشمن آتش حمله را زیاد کرد

جانباز ۵۵ درصد «محمود حسینی کوکیا» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «شب در تظاهر به حمله بودیم و ما نقش طعمه را داشتیم، که دشمن آتش حمله را زیاد کرد و ...»
خاطرات شفاهی جانبازان ‌ ‌

با دندان ترکش را بیرون کشیدم

جانباز ۶۰ درصد «محمد ولی اللهی» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «ترکشی که به دستم اصابت کرد را با دندان بیرون کشیدم و با ملحفه ای که برای تمیز کردن سلاح استفاده می‌کردیم زخم را پوشاندم و ...»
خاطرات شفاهی جانبازان ‌ ‌

با انفجار مین به گوشه‌ای پرت شدم

جانباز ۶۰ درصد «محمد علی رامین» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «با انفجار مین در مسیر حرکت به گوشه‌ای پرت شدم و سپس بر اثر ریزش سنگ‌هایی که با انفجار مین اول به هوا پرتاب شده بود، مین‌های دیگر هم شروع به انفجار کردند و ...»

جانباز البرزی به کربلا رفت، اما با دوچرخه!

رضا مفاخری، جانباز سرافراز استان البرز، با اراده‌ای پولادین، سفر معنوی خود به کربلای معلی را با دوچرخه آغاز کرد. این حرکت الهام‌بخش، تجسمی از ایثار و فداکاری بی‌پایان جانباز ان است.
خاطرات شفاهی جانبازان ‌ ‌

ناگهان پایم روی مین رفت

جانباز ۵۰ درصد «محمد رشید جو» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «اول فکر کردم خمپاره زدند و کتفم آسیب دیده است، اما ناگهان متوجه شدم پایم روی مین رفت و ...»

جلوی خط نیرو کم دارد و به من نیاز هست

جانباز سرافراز «محمد حمزه خواه» در گفتگویی با افتخار بیان می‌کند: «من کارم این بود زخمی و شهید ببرم، نزدم آمد و گفت این برادرم هست،گفتم اگه برادرت هست بیا برویم، گفت نه تو او را ببر، الان خط نیرو کم هست،...»

می گفتم بیشتر زنده بمانم و خدمت کنم

جانباز سرافراز «محسن صادقی» در گفتگویی بیان میکند: «من برای رفتن به جبهه خیلی مشتاق بودم، می گفتم که بیشتر زنده بمانم و خدمت کنم و از وطنمان دفاع کنم، اما متاسفانه خیلی از دوستان من شهید شدند.»
خاطرات شفاهی جانبازان ‌

‌می‌خواستند بین ما تفرقه بیندازند

جانباز ۳۵ درصد «محمد حسین یعقوبی» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «گفتند با ارتشی‌ها کاری نداریم، اما بسیجی‌ها و سپاهیان را می‌کشیم، می‌خواستند بین ما تفرقه بیندازند و ...»
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه