خواب سلیمان را دیدم!
به گزارش نوید شاهد آذربایجان شرقی، شهید "سلیمان پاشاپور کرم جوان" نوزدهم فروردین 1339 در روستای کرم جوان از توابع شهرستان مراغه به دنیا آمد. پدرش اسماعیل کشاورز بود و مادرش فاطمه نام داشت.در حد دوره راهنمایی درس خواند.به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. 24 بهمن 1364 در فاو عراق بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
آنچه می خوانید خاطره ای از سلیمان به روایت همرزمش احمد فتحي پور است.
در شب عمليات والفجر8 ، شهيد سليمان در جمع بچه ها نشسته بود. او كه تا آن موقع چشمهايش را به زمين دوخته بود، ناگهان سر بالا آورد و گفت: بچه ها شهادتين را بگوييد، زيرا فردا من در اثر اصابت تركش به سرم شهيد مي شوم.
بچه ها همه خنديدند. سليمان برخاست و چشم به آسمان دوخت و به راه افتاد. فرداي آن روز در حالي كه وضو
مي گرفت ، هواپيماهاي دشمن از راه رسيدند. سليمان با عجله به طرف توپ ضدهوايي رفت و پشت آن قرار گرفت؛ كه يكدفعه يكي از راكت هاي پرتابي ميان توپ فرود آمد و تركش به سرش خورد. سليمان به شهادت رسيد .
نزديک اذان بود كه نامه اي از مراغه آمد. نامه را دست به دست به ما رسانده بودند. اهالي به ما گفتند كه امام جمعه خواسته به ملاقاتش برويد. پدر گفت: ديشب خواب سليمان را ديدم. يقين دارم كه خبر مربوط به اوست. و بعد به شهر رفت. دو روز از رفتن پدر به شهر گذشته بود و ما نگران و مضطرب منتظر بازگشت او بوديم. احمد فتحي پور به خانه ما آمد و به مادر گفت: كليدهاي مسجد را بدهيد. مي خواهيم مسجد را پاكيزه كنيم. فردا امام جمعه اينجا مي آيد و مي خواهد سخنراني كند. مادر گفت: مگر چي شده؟
احمد گفت: سليمان زخمي شده و ... . مادر حقيقت را فهميد و خيلي گريه كرد. او گفت: پسرم شهادت گوارايت باد. تو به آرزويت رسيدي.