زندگینامه و وصیتنامه
در خانواده ای پرجمعیت ودر تبریز به دنیا آمد . پدرش نقاش ساختمان و مادرش خانه دار بود . مجید دومین فرزند خانواده بود . در سن هفت سالگی در سال 1342 ه ش وارد مدرسه فیروز شد . تعداد زیاد افراد خانواده و كافی نبودن درآمد پدر سبب شد مجید از همان دوران ابتدایی در كنار پدر كار كند

در خانواده ای پرجمعیت ودر تبریز به دنیا آمد . پدرش نقاش ساختمان و مادرش خانه دار بود . مجید دومین فرزند خانواده بود . در سن هفت سالگی در سال 1342 ه ش وارد مدرسه فیروز شد . تعداد زیاد افراد خانواده و كافی نبودن درآمد پدر سبب شد مجید از همان دوران ابتدایی در كنار پدر كار كند .
دوران راهنمایی و دبیرستان را در مدرسه بازرگانی سابق ( شهید بهشتی فعلی ) گذراند . در این سنین به نقاشی و تزئینات ساختمان با كاغذ دیواری می پرداخت . اوقات فراغت را به مطالعه كتابهای مذهبی و حضور در مجالس قرائت قرآن می گذراند .
از دوران دبیرستان به همراه پدرش در جلسات درس آیت الله قاضی طباطبایی شركت و با افكار و اندیشه های امام در همین جلسات آشنا شد . در سال 1353 دیپلم خود را گرفت و بلافاصله به خدمت سربازی رفت . در دوران سربازی در سنندج ، سرجوخه دسته بود . در همین زمان كه فعالیتهای انقلابی علیه رژیم در حال شكل گیری بود به سفارش آیت الله قاضی طباطبایی مأمور شد سربازان را از تحولات سیاسی آگاه سازد . به همین منظور اعلامیه های امام را كه در دفتر آیت الله قاضی تكثیر می شد بین سربازان پخش می كرد .
با صدور فرمان امام خمینی مبنی بر تخلیه پادگانها ، فرار كرد و به تظاهرات مردم علیه رژیم پیوست . با پیروزی انقلاب اسلامی در مسجد میرعلی به جذب نیروهای جوان پرداخت و پس از مدتی به همكاری با كمیته شهید آیت الله قاضی طباطبایی پرداخت . كمیته مذكور در یكی از محله های فقیرنشین تبریز بود و وظیفه پخش ارزاق و مایحتاج اولیه زندگی در بین مردم فقیر را بر عهده داشت . با آغاز جنگ تحمیلی به عضویت سپاه درآمد و در بدو ورود به سپاه یك دوره آموزش چریكی طی كرد . پس از این تمام وقت خود را در سپاه گذراند .
در اوقات فراغت آثار استاد مطهری و آیت الله طالقانی را مطالعه می كرد . در سال 1359 از طرف سپاه به جبهه اعزام شد و در گردان شهید مدنی مستقر در سوسنگرد به خدمت پرداخت . از این زمان به بعد جبهه مهمترین مسئله زندگی مجید بود و همواره به برادرانش توصیه می كرد در جبهه حضور داشته باشند . به همین دلیل هر شش برادر مجید در جبهه بودند .
زمانی كه والدینش پیشنهاد كردند ازدواج كند پاسخ داد : « هنوز صلاح نیست . تا زمانی كه جنگ است من در جبهه هستم . »
بسیار قانع بود . حقوقی كه از سپاه می گرفت آن را به حساب 100 امام می ریخت و مقدار ناچیزی برای خود برمی داشت و بقیه را به خانواده اش می داد .
در عملیات فتح المبین در یك گروه هفتاد نفری به عنوان نیروی اطلاعات و شناسایی فعالیت می كرد .
در دوران فرماندهی با صمیمیت برخورد می كرد به طوری كه هیچ گاه مستقیماً فرمان صادر نمی كرد بلكه با رفتار و عملكرد درست ، افراد را راهنمایی می كرد .
چندین بار زخمی شد . در عملیات سوسنگرد با تركش خمپاره از ناحیه دست راست زخمی شد و با نصب پلاتین ، استخوان آن معالجه شد و بلافاصله به جبهه بازگشت . در عملیات رمضان از ناحیه ران و سینه با تركش خمپاره مجروح شد و در بیمارستان اهواز بستری و مداوا گردید و از همان جا به جبهه بازگشت . در هر دو مورد خانواده اش را از این حادثه ها مطلع نكرد . در زمان مجروحیت و بستری در بیمارستان نماز شب می خواند . مادرش می گوید : « او بسیار كم غذا می خورد . زیاد عبادت می كرد و قرآن می خواند . »
در فرازی از وصیت نامه اش چنین آمده :
درود به شهدای كربلا ، درود به شهدای كربلای ایران ، درود بی كران به رهبر عظیم الشأن ایران امام خمینی كه مردم مسلمان ایران را از جهالت و بدبختی نجات داد . از پدر و مادرم خواهش می كنم كه اگر من شهید شدم گریه نكنند بلكه جشن بگیرند تا دشمن را مأیوس و سرافكنده سازند . پدرجان ! مادرجان ، برادران و خواهرم ! از شما خواهش می كنم همیشه امر امام را به جا بیاورید و به دیگران نیز این مسئله را سفارش كنید .
سرانجام در عملیات مسلم بن عقیل در « تپه سلیمان » در اثر تیر مستقیم دشمن به شهادت رسید.
مجید الین شهید خانواده محمدخانلی بود . پس از شهادت او ، دو برادر دیگرش - حبیب و عزیز - نیز به شهادت رسیدند . پیكر این شهدای گرانقدر درگلزار شهدای تبریز است .
منبع:"فرهنگ جاودانه های تاریخ"(زندگینامه فرماندهان شهید آذربایجان شرقی)نوشته ی یعقوب توکلی,نشر شاهد,تهران-1384



وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحیم
با درود به شهدای كربلا و درود به شهدای كربلای سرخ ایران و درود بیكران به رهبر عظیم الشأن ایران امام خمینی كه ملت مسلمان ایران را از جهالت و بدبختی نجات داد .
از پدر و مادرم خواهش می كنم كه اگر من شهید شدم گریه نكنند بلكه جشن بگیرند تا ضد انقلاب را مأیوس و سرافكنده كنند.
پدر جان تو می دانی كه من چهار سال روزه دارم و تقریباً چهار سال هم نماز برایم به جا بیاورید و اگر انشاء الله شهید شدم در وادی رحمت دفن كنید . پدر جان و مادر جان از شما خواهش می كنم كه همیشه امر امام را انجام دهید و به برادران و خواهرانم و به دیگران این امر را سفارش كنید . مجید محمدخانلی

منبع : مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده