مرا هم با خودت به جبهه ببر تا شهید بشوم
به گزارش نوید شاهد آذربایجان شرقی، خاطره به جا مانده احمد اوهانی پدر شهیدان «رحمت اله و نعمت اله اوهانی زنوز» را با هم می خوانیم؛
پول حلال
من 93 سال عمر کردهام. خاطرات فرزندانم رحمتالله و نعمتالله خیلی زیاد است؛ ولی توان گفتن ندارم. من با کارگری اینها را بزرگ کردهام. دو ریال مزد روزانهام بود. با آن پول حلال زندگانی را گذراندهام. هر دو مهربان و خوشاخلاق بودند. رحمتالله متأهل بود و یک فرزند به یادگار گذاشته است. بیشتر عمرشان در مبارزه علیه طاغوت گذشته و پس از پیروزی انقلاب اسلامی یا در سپاه بودند یا در جبهه حضور داشتند. پسرانم سر به زیر بودند. به هیچ کس ضرری نرساندند. رحمتالله به مرخصی آمده بود که گفتم: «مرا هم با خودت به جبهه ببر تا شهید بشوم.»
گفت: «شما اینجا باش و برای ما دعا کن، ما در جبهه خدمت کنیم.»
تلویزیون هر وقت جبههها را نشان میداد، نگاه میکردم تا رحمتالله را ببینم؛ اما هیچوقت او را ندیدم.
گفتنی است؛ شهید رحمت الله اوهانی ششم اردیبهشت 1335 در شهر زنوز از توابع شهرستان مرند به دنیا آمد پدرش احمد کشاورز بود و مادرش طاهره نام داشت. تاپایان دوره راهنمایی درس خواند. سال 1360 ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. چهارم دی 1365 با سمت فرمانده محور عملیاتی در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. پیکر او را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند.
شهید رحمت الله اوهانی پنجم آبان 1339 در شهر زنوز از توابع شهرستان مرند به دنیا آمد پدرش احمد کشاورز بود و مادرش طاهره نام داشت. تاپایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. چهاردهم مهر 1365 در سومار توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. پیکر او را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند.
منبع: کتاب به وقت زیارت 1
انتهای پیام/