نوید شاهد - شهید "جعفر جباری هریس" نوزدهم اردیبهشت 1346 در شهرستان هریس به دنیا آمد. او می گفت: نمی توانم از قافله عقب بمانم.جعفر به عنوان عضو فرهنگی اصحاب رسانه در جبهه فعالیت داشت.

به گزارش نوید شاهد آذربایجان شرقی، شهید "جعفر جباری هریس" نوزدهم اردیبهشت 1346 در شهرستان هریس به دنیا آمد. پدرش مطلب کشاوزی می کرد و مادرش گل خانم نام داشت. دانش آموز سوم راهنمایی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم اسفند 1363 در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. پیکرش مدت ها در منطقه برجا ماند و سال 1376 پس از تفحص، در گلزار شهدای شهرستان تبریز به خاک سپرده شد.

جعفر نتوانست از غاقله عقب بماند

آنچه می خوانید خاطره ای فراموش نشدنی از اعزام شهید "جعفر جباری هریس" است. او به عنوان عضو فرهنگی اصحاب رسانه در جبهه فعالیت داشت.

بسم رب الشهداء

از شهید سخن گفتن و خاطره گفتن سخت است زیرا نگاهش، حرکتش، گفتارش و کردارش همه خاطره است.

جعفر از زمان شروع جنگ تحمیلی به فرمان حضرت امام خمینی (ره) لبیک گفته و به تکلیفش عمل کرد. او حضور در مناطق جنگی را به ماندن در شهر ترجیح می داد. بعد از چندین بار اعزام به جبهه یک روز قرار شد من به منطقه اعزام شوم و او در شهر بماند و کار های مغازه را انجام دهد. از اوایل انقلاب و زمان جنگ کار ما با رزمندگان بود. عکس های کارت رزمندگی و یادگاری هم می گرفتیم.

یک روز با هم قرار گذاشتیم که فردا به اعزام نیرو رفته و کارتم را بگیرم تا انشاء الله اگر خدا بخواهد به جبهه بروم، وقتی به پادگان رسیدم چون کادر اعزام نیرو همه مرا می شناختند سوال کردند چه خبر؟

گفتم: «این دفعه قرار است من اعزام شوم.» بچه ها همه خندیدند، گفتم «چه خبره؟» چیزی نگفتند.

رفتم سراغ عوض محمدی که مسئول اعزام نیرو بود وقتی مرا دید؛ گفت: «چه خبر؟» عرض کردم: «کارت مرا صادر کنید تا اعزام شوم.»

او گفت: «مگر هر دو نفر می خواهید بروید؟» گفتم: «نه»

ادامه داد: «جعفر کارتش را گرفته و آماده اعزام است؛ اینجا بود. از همه جلوتر آمد کارتش را گرفت.» بچه ها به دنبال جعفر رفتند با زحمت فراوان او را به پادگان آوردند.

ناراحت بودم به جعفر گفتم: «قرارمان چه بود؟»

با چهره معصومانه اش در حالت گریه گفت: «نه، نمی توانم از قافله عقب بمانم؛ تو بمان! من بروم.»

خوب بخاطر دارم از من اصرار و از او انکار که من نمی توانم. سرانجام دوستان با پادرمیانی من را متقاعد کردند بمانم و او برای همیشه رفت. 

 

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده