چهارشنبه, ۰۸ اسفند ۱۳۸۶ ساعت ۱۰:۳۲

فداي روي تو اين طبع شاعرانه من
نثار خاك رهت شعر جادوانه من
نداده بود مرا دل، هنوز حضرت حق
كه بودي اي مه من، دلبر يگانه من
به دل مباد بجز مهر تابناك رخت
به لب مباد بجز ياد تو ترانه من
اگر چه بود به فردوس جايم اما كاش
به خاك كوي تو مي بود آشيانه من
ز خاك كوي تو بوي بهشت مي آيد
حديث قامت سروت بود بهانه من
اگر چه در قفسم «بندي ام» به بند غمت
خوشم كه خال لبت گشته آب و دانه من
بدان كه بندي مويت بود، دل «بندي»
در آن زمان كه نباشد دگر نشانه من
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده