وصیت شهید هادی ساجدی «2»
شهید «هادی ساجدی» در گوشه‌ای از وصیت خود می‌نویسد: «پدر و مادر عزيزم ممنونم كه مرا چنين آموختيد كه در مسیر زندگى راه خود را پيدا كنم و راه راست و حقيقت را دنبال كنم و...» متن کامل بخش دوم وصیت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

مسیر زندگى و حقیقت را یافتم

به گزارش نوید شاهد فارس،  شهید «هادی ساجدی» یکم شهریور سال 1346 در خانواده‌ای مذهبی در استهبان دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. دوران ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت پشت سر گذاشت. دبیرستان را در رشته تجربی می‌گذراند تا اين که در مهرماه سال 1360 خود را محصلی 16 ساله به بسيج معرفی کرد و به جبهه‌ دارخوين اعزام شد. او در بخش مخابرات، بی‌سیم‌چی بود که سرانجام 16 اردیبهشت سال 1361 در عملیات فتح المبین منطقه ام‌الرصاص با اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای پیرمراد استهبان به خاک سپرده شد.

متن وصیت «2»: 

در آخر سلام من به خانواده قوم خويشان و همسايگان و دوستان. مادرجان، بر تو بشارت باد كه فرزندت در چنين راهى كشته شده و تنها خواهشى كه از شما دارم اين است كه از خداى تبارك و تعالى بخواهى كه اين هديه كوچك و ناقابل را بپذيرد و براى من گريه نكنى و گريه‌ات را نيت كن به على اكبر امام حسين (ع) و شما هم همچنين دعا را بكنيد.

برادران ارجمندم از شما مى‌خواهم راه اين نهضت حسينى را ادامه دهيد و خواهرانم از شما مى‌خواهم كه زينب‌وار اين انقلاب اسلامى را به پيروزى نهايى برسانيد.

پدر و مادر عزيزم فرزند حقير خود را كه به شما ظلم كرده و باعث اذيت و آزار شما بوده‌ را ببخشيد كه از موقع آمدن به جبهه فقط خواسته‌ام زحمات شما را جبران كنم كه نتوانستم اما شما پدر و مادر عزيزم ممنونم كه مرا چنين آموختيد كه در مسیر زندگى راه خود را پيدا كنم و راه راست و حقيقت را دنبال كنم و براى همين است كه از شما خواهش می‌كنم كه اگر افتخار شهادت نصيبم شد براى من گريه نكنيد زيرا ملت ايران جوانان زيادى را از دست داده است كه من ذره‌اى هستم در مقابل كوه.


و دائی‌ام اين متن را به عنوان توجه بخواند:
شهيد من شهيد من - به كام خود رسيدم من
خداحافظ ايا مادر نمی‌بينم ترا ديگر -
چرا مادر ز غم سوزى - گذشت از ما سيه‌روزى.
كه شد هنگام پيروزى - عليه دشمنان يك دم
منم سرباز روح اله - كه پيوستم به جندالله
بسوى ارتش الله - شدم من گربخون غلطان
مخور غم مادرنالان - روان گشتم ايا مادر
گلستان می‌شود ايران - از اين گلها كه شد پرپر
ببين مادر كفن پوشم - تفنگم بر سر دوشم -بيا مادر در آغوشم (2)
حلام كن دم آخر - جهان خون پر زنيرنگ است برايم چون قفس تنگ است - كه مردن بهتر از ننگ است - چه جايى بهتر از سنگر

و اى برادران و خواهران از شما می‌خواهم كه اين صف‌هاى نمازهاى جماعت و جمعه راخالى نگذاريد. نگذاريد هرگز دشمن ناجوانمردانه وارد صفوف فشرده شما شود و تفرقه ايجاد كند و اين رهبر عظيم‌الشان را رها نكنيد و بالاخره خداحافظ والسلام عليكم و رحمت الله و بركاته.
اناالله و انااليه راجعون خدايا اميدوارم همينطور كه من به آرزوى ديرينه خودم رسيدم تمام مستضعفين جهان به آرزويشان برسند. هادى ساجدى

انتهای متن/

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده