زندگی نامه شهید "عسگر باقری ویشکانی" شهید آزاد سازی مهران
شهید باقری ویشکانی از شهادت دوستانش دلش از دنیا به تنگ آمده بود و مدام به پدر گرامی خود گفته بود که من لیاقت شهادت را ندارم؛ اما سر انجام شربت شهادت را نوشید.

به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ؛ عســگر باقری ويشكانی، یکم اردیبهشــت 1344 ، در شهرستان رشــت چشم به جهان گشــود. پدرش تقــي، نگهبان بود و مادرش مــاه بانو نام داشــت. تا دوم متوسطه در رشــته مکانیک درس خواند. سال1364 ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. یازدهم تیر 1365 ، با سمت فرمانده دســته زرهي در قلاویزان مهران توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت خمپاره به شــهادت رسید. مزار او در بهشت زهرای شهرستان تهران واقع است.

شهید عسگر باقری در رشت دیده به جهان گشود و پس از مدتی با پدر و مادرش به تهران عزیمت کردند و در یکی از محلهای فقیر نشین جنوب تهران زندگی خودش را آغاز نمودند. به دلیل مشکلاتی که در زندگی داشتند، کلاس چهارم ابتدائی را در شهرستان رشت با تحمل دوری پدر و مادر تحصیل کرد و دوباره به تهران مراجعت نمود.

هنگام پیروزی انقلاب اسلامی، با اینکه جوان کم سن و سالی بود ولی همگام با امت قهرمان در جهت پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی فعالانه شرکت داشت؛ بعد از پیروزی انقلاب خونبار اسلامی که امام خمینی دستور تشکیل ارتش بیست میلیونی داد، عسگر با جان و دل، در سال 1360 به عضویت بسیج در آمد. برای اعتلای پرچم توحید چندین بار به جبهه ها اعزام شد و در عملیات هایی نظیر فتح المبین و بیت المقدس شرکت کرد و بعد از دو سال مبارز بی امان با صدامیان برای تداوم بخشیدن به حرکت ضد استکباری خودش به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. لباس مقدس پاسداری از قرآن و اسلام عزیز را بر تن کرد و این بار با شور و شوق بیشتری به جبهه ها رفت؛ با تخصصی که در امور تانک ها پیدا کرده بود به سمت معاونت گروهان تانک در واحد رزمی لشگر محمد رسول الله انتصاب شد . و یک سال بعد از عضویت در سپاه ازدواج کرد .

مراسم ازدواج ایشان بسیار ساده با حضور تنی چند از دوستان سپاهی و بسیجی اش در شمال برگزار شد. نامبرده از نظر سجایای کوتاهی که داشت، فردی بسیار خاضع واز اخلاقی همواره زبانزد نزد دوستان و همرزمانش برخوردار بود. اصل تبری و تولی را در عمل در زندگی خود پیاده می کرد . معتقد به ولایت فقیه بود. فرامین امام امت را با جان و دل عمل می کرد؛ تاجائی که دنیای فانی را فدای آخرت باقی کند.

عسگر بعد از شهادت مظلومانه دوستانش (شهید حسین حقیقت، شهید عباس جهاندیده و شهید بی مزار محمد کاظمی) دیگر دلش از دنیا به تنگ آمده بود؛ چنانکه بارها به پدر عزیزش گفته بود من لیاقت شهادت را ندارم. اگر یک روزی شهید شوم، امیدوارم مانند مولایم ابا عبد الله الحسین (ع) بدنم تکه تکه شود؛ و همین گونه نیز شد. در حالی که در پیشروی به سوی کربلا بود، بدن مطهرش با اصابت خمپاره 81 تکه تکه شد و روح مبارکش به سوی ملکوت اعلی پیوست.

منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده