نوید شاهد: اگر غلو نباشد با توجه به اين كه معيار مقايسه با انسانهاي معمولي جامعه است دكتر چمران را مي توان مردي علي گونه اما در سكوتي مقدس توصيف كرد. شخصيتي كه خالصانه و براي خدا اما بي سروصدا و تبليغ و دور از هرگونه ريا و تزوير في سبيل الله در راه خدا و رسول خدا و انقلاب اسلامي ايران و ولايت امر از جان و انديشه مايه مي گذاشت .

سخن
از عشق و خون ، ايثار و تقوي ، هنر و عرفان ، فهم و انديشه ، رحم و خشم ،
شجاعت و فضيلت گفتن بدون مصداق عيني همان مفهوم شنيدن كي بود مانند ديدن را
در ذهن تداعي مي كند و تجسم اين ويژگيها در انسان راستين كه صفات متعددي
در او جلوه گر است ، به مفاهيم نور عينيت مي بخشد و شهيد دكتر مصطفي چمران
مصداق عيني اين ويژگيهاي ارزشمند انساني بود.

اگر
غلو نباشد با توجه به اين كه معيار مقايسه با انسانهاي معمولي جامعه است
دكتر چمران را مي توان مردي علي گونه اما در سكوتي مقدس توصيف كرد. شخصيتي
كه خالصانه و براي خدا اما بي سروصدا و تبليغ و دور از هرگونه ريا و تزوير
في سبيل الله در راه خدا و رسول خدا و انقلاب اسلامي ايران و ولايت امر از
جان و انديشه مايه مي گذاشت .

از
آن جهت علي گونه است كه ما در اعتقاد عارفانه خود نسبت به امام علي (ع) او
را مظهر شخصيتي چند بعدي مي دانيم . علي را در سكوت شبانگاهان كعبه مي
بينيم كه زارزار مي گريد و در خلوت فقر يتيمان كه با اشكش غم از دل بيوه
زنان و كودكان بي پدر مي شويد و در همان حال با شمشيري آخته بر دشمن مي
تازد و با ذوالفقار دو لبش به دشمن يورش برده با لبي كافر را و با لب ديگر
منافق را به جهنم مي فرستد و چهره گلگون و خشم گرفته اش خورشيد افق را
شرمنده مي سازد و او را مي بينيم كه با صلابتي ساده بر جامه خود وصله مي
زند و از سويي مرد خطابه و قدرت بيان است و در اوج علم و دانش همه اعصار
فرياد بر مي آورد كه بپرسيد از من آنچه مي خواهيد قبل از آن كه مرا نيابيد و
علي را در شبهاي كوفه و نخلستانها مي بينيم كه در جامه عارفي پاكباز به
دور از خشم صبحگاه جنگ چكاچك شمشيرها بر سر آستان حق مي نهد و اشك ريزان به
مناجات حق بر مي خيزد . درباره علي سخن گفتن نه كار من نيست بلكه به قول
جرج جرداق، علي كوهي بلند است كه صعود بر آن به جز بر بال انديشه آن هم
ناقص را امكان نيست .

و چمران كه شاگرد و پيرو امام علي است از اين ويژگيها نه در آن حد بالا
بلكه با معياري درخور يك فرد مؤمن برخوردار است از آنجا كه با او مدتي
اگرچه كم در جبهه و در مجلس گذرانده ام و در جلسات متعدد خصوصي به سر كرده
ام او را مردي علي وار اما در سكوت يافتم . چمران كه از لحاظ شجاعت و بي
پروايي در نبرد زبانزد همه است و او را به خوبي مي شناسيم به طوري كه
روزهايي ولو اندك را كه با او در خطوط جبهه در گردان مي گذراندم شاهد بودم
كه چگونه حربه بر دوش در خط مقدم جبهه تن را سپر ياران كرده و با جان و
انديشه به ياران امام جان مي بخشد . چه بگويم كه سخن گفتن و نوشتن نتوانم .

از نظر علم كلاسيك در اوج تحصيلي روز بود و با عاليترين مدارج تحصيلي يعني دكتراي الكترومكانيك و فيزيك پلاسما فارغ التحصيل مي شود .

از
عرفان او و عشق و اخلاص او ، سخن گفتن را فرصتي بليغ مي خواهد ، او مرد شب
و اشك بود . هرگز از خاطر نمي برم اشكهاي بر گونه غلطيده او را زماني كه
از مظلومي سخن مي گفتيم و هيچ گاه از خاطر نمي برم چشمان گريان و قلب طپان
او را وقتي كه سخن از مهدي (عج) به ميان مي آمد و گفتار به عرفان حق تعالي
مي كشيد .

به
خوبي به خاطر دارم كه در جلسه اي با حضور استاد محمدتقي جعفري كه بحث از
عرفان و فلسفه بود وقتي چمران لب به سخن گشود من مردي را ديدم كه گويي عارف
زاده شده و فيلسوف مي زيد و استاد جعفري در هنگام سخن گفتن او سكوت مي كرد
.

قلب
مهربان و متواضع او و خضوع عاشقانه او چون قدرتي جذاب هر انسان مخلصي را
به سوي خود جذب مي كرد . چمران هنگامي كه قلم بر مي گرفت و خطوطي بر كاغذ
نقش مي كرد خط زيباي او بيش از همه جلوه مي كرد و ناگاه در قالب اين خط
زيبا اشعار و جملات اديبانه اي بر كاغذ نقش مي بست كه زيبايي خط را فراموش
مي كردي گويا خورشيدي از پس ماه سر برآورده باشد .

وي
چنان در طراحي و هنر تصوير، استاد بود كه خامه و تصوير در دست او بازيچه
اي بود . طرح هاي زيبا و پر معني او هنوز به يادگار مانده بود و پرده ديگري
از چهره او را معرفي مي كند . به خاطر دارم شبي در دفتر كارش در نخست
وزيري آن زمان كه وزارت دفاع را به عهده داشت و در حالي كه سخت مشغول
رسيدگي به امور ارتش بود، پيرمردي در حالي كه يك تابلو بزرگ و رنگ آميزي
شده در دست داشت به دفتر چمران وارد شد . چمران با تواضع خاص خود از او
پذيرايي كرد و او را ستود و تشويقش كرد . پيرمرد كه نقاش پير و فرسوده اي
بود و از سويي محتاج ، بر روي طرح ها و پرتره‌هايي كه چمران مي كشيد كار مي
كرد و در آن شب هم آمده بود تا تابلويي را كه از روي طرح چمران تهيه كرده
بود به دكتر نشان بدهد و دكتر چمران نه تنها به اين وسيله او را تشويق مي
كرد و شخصيتش را حفظ، بلكه با آن همه گرفتاري و مشغله به نقاش پير امكان مي
داد كه با استفاده از طرح او احتياج خود را هم رفع كند .

نمي
دانم چه بنويسم از قلم زيباي او ، از هنر شعر و طرح او ، از تقوي و ايثار
او ، از خلوص و عشق او و چشمان اشكبار او از چهره توفنده و خشمگين يا از
تواضع و فروتني و يا از عرفان و شب زنده داري او چه بنويسم از مردي كه خود
درخشيد و روشن كرد نه آن كه نورافكن هاي قوي او را بدرخشانند و قهرمان
سازند . او مرد مقاومت و حماسه بود . مرد پايداري و از خودگذشتگي چه تأسف
بار است از دست دادن مردي چون او و چه زيباست پيوند اينچنين عابدي با معبود
و عاشقي با معشوق.

آخرين
بار در چند هفته قبل از شهادتش او را در منزل امام ملاقات كردم سر و صورت
گردآلود از جبهه آمده بود تا گزارش كارش را به مراد و امامش بدهد . يكديگر
را در آغوش گرفتيم و سخن از جنگ و عشق گفتيم اما در سكوت.

خون
پاك بر زمين ريخته او نه تنها تزلزلي در روحيه بازماندگان ما ايجاد نكرد
بلكه چون سيلابي خروشان بنياد ظلم صدامي را برخواهد افكند زيرا كه مردان
بزرگ همانگونه مي‌ميرند كه زندگي مي‌كنند . او علي گونه زندگي كرد و علي
گونه مرد، اما در سكوت، سكوتي به عمق انديشه.

 


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده