نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات رزمندگان
مدیر واحد ادبیات پایداری حوزه هنری قزوین از برگزاری کارگاه تخصصی خاطره‌نگاری با حضور گلستان جعفریان از نویسندگان مطرح کشور در این استان خبر داد.
کد خبر: ۵۳۷۱۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۲

«قبل‌تر‌ها یک بار همشیره‌ام گفته بود ما می‌خواهیم دختر این‌ها را برای شما بگریم. من هم گفتم دستتان درد نکند! به همین سادگی ...» ادامه این خاطره را در آستانه سالروز ازدواج امام علی (ع) و فاطمه (س) و روز ازدواج، از رزمنده دفاع مقدس «ولی‌الله محمدی» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۰۲۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۰۹

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«پس از مدتی ما را به خرمشهر و آبادان بردند. ما در آنجا چادر زدیم، ولی چادر‌ها نمی‌توانست جلوی گلوله‌های توپ و بمباران عراقی‌ها را بگیرد. سنگر‌هایی هم که در زمین حفر می‌شد با سطح زمین همسطح بود و جریان هوا در آن گرمای خرماپزان در آن‌ها صورت نمی‌گرفت و محیط سنگر‌ها را به طور شدیدی خفه‌کننده می‌کرد ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «بهرام ایراندوست» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۴۹۰۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۰۱

دو روایت خواندنی از همرزمان شهید «عارف فتاحی»؛
سعدالله فتاحی، همرزم شهید نقل می کند: در شب 23 اسفند 1366 موقع عملیات دور هم جمع شدیم. او خودکار و کاغذی برداشت و جمله ای نوشت و از چهره و قیافه و حرکات او معلوم بود که شهید می شود.
کد خبر: ۵۳۲۵۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۱

روایتی خواندنی از آزاده و جانباز کرمانشاهی«خیر الله مالمیر»؛
آزاده و جانباز کرمانشاهی«خیر الله مالمیر»، می گوید: بعضی از بچه ها مجروح بودند و بعضی هم سه روز بود که چیزی نخورده بودند و بسیار خسته و نگران بودند. هوا رو به تاریکی می رفت و اتوبوس وارد منطقه ای به نام اردوگاه کمپ نُه شد که خیلی از شهر دور بود. ما را ازیک دَر ورودی که کاملا" سیم خاردار بود، عبور دادند.
کد خبر: ۵۲۶۷۸۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۵

برگرفته از کتاب پیشتازان فتح
رزمندگان چشم به چشم مجید دوخته بودند که چه خواهد شد. وسیله ای هم نبود که او را به عقب ببریم فقط نگاهش می کردیم. بچه ها دعا و ناله میکردند ولی مجید فقط "یا زهرا" میگفت...ادامه این خاطره از «محمود باشی» یکی از رزمندگان جنگ های نامنظم بوشهر را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد بوشهر بخوانید.
کد خبر: ۵۲۳۶۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۳

به مناسبت ۷ آذر روز نیروی دریایی:
به مناسبت ۷ آذر روز نیروی دریایی، خاطراتی از رزمندگان نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران را در کتاب صوتی «بمباران» بشنوید.
کد خبر: ۵۲۲۱۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۰۶

همزمان با آغاز هفته کتاب و کتابخوانی؛
نوید شاهد - فردا، همزمان با آغاز هفته کتاب و کتابخوانی، مراسم رونمایی از 3 عنوان کتاب در حوزه ایثار و شهادت با حضور مسئولان کشوری و استانی در قزوین برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۲۰۹۵۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۳

روایتی خواندنی از همرزم شهید « شهریار قلی پور»؛
همرزم شهید « شهریار قلی پور» می گوید: « شهید یکه و تنها با شجاعتی وصف ناپذیر زیر آتش دشمن که یک لحظه هم قطع نمی شد می رفت و تا آخرین فشنگ با آنها می جنگید.»
کد خبر: ۵۲۰۶۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۸

نوید شاهد - در قسمتی از کتاب "اعزامی از شهرری" که حاوی خاطراتی از «محمود روشن ماسوله» جانباز دوران دفاع مقدس است، می‌خوانید: «شیخ صالح محل استقرار نیروهای لشکر 27 محمدرسول الله(ع) و در نزدیکی منطقه عملیاتی والفجر 10 در منطقهِ حلبچه عراق بود. در شیخ صالح به چادر ترابری سبک رفتیم و برادر نانکلی، من و عیسی را به مسئول ترابری لشکر در شیخ صالح معرفی کرد.»
کد خبر: ۵۱۷۷۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۳

گفتگوی تصویری با پدر شهید "جمال جعفری فرید"؛
نوید شاهد - پدر شهید "جمال جعفری فرید" می‌گوید: «فرزندم از بچگی عاشق امام خمینی (ره) بود همین که سخنرانی های امام از تلویزیون پخش می شد جلو می رفت و تصویر امام را می‌بوسید.»
کد خبر: ۵۱۷۰۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۰

روایتی از همرزم شهید " عزت الله فتاحیان"؛
نوید شاهد- همرزم شهید " عزت الله فتاحیان"می گوید: « شهید شال سیاهی را در آخرین عملیاتش به کمر بسته بود که بعد از شهادتش با آن کفن شود شال را از گرفتم به خیال اینکه جلوی شهادتش را می گیرم اما او رفت و ما ماندیم و این شال برایم یک عمر حسرت شد.»
کد خبر: ۵۱۵۳۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۲

نوید شاهد- "مرتضی زارع" یکی از رزمندگان دفاع مقدس می گوید: « باید به اجبار دنده عقب از کنار جیپ عراقی رد می شدیم. جیپ حدود ۱۰ متری از ما فاصله داشت. شهادتین را خواندیم. مهمات تمام کرده بودیم و امیدی به زنده ماندن خود نداشتیم. »
کد خبر: ۵۱۱۳۳۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۰۴

روایتی خواندنی از جانباز کرمانشاهی؛
نوید شاهد- جانباز "شیرزاد امجدیان" در روایتی از دوران هشت سال دفاع مقدس و حضورش در مناطق جنگی می گوید:« برای رسیدن به ارتفاعات میرآباد با رزمندگان راه طولانی را آمده بودیم پیرمردی را در آن موقع شب از دور دیدیم، جلو رفتم و مسیر را از او پرسیدم. تا مدت ها حضور معجزه گونه ی پیر مرد در آن موقعیت ذهنم را مشغول کرد. این موضوع برای ما تعبیری جز امداد غیبی نداشت.»
کد خبر: ۵۰۹۷۲۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۱۲

روایتی خواندنی از جانباز کرمانشاهی؛
نوید شاهد- "عباس الیاسی" جانباز کرمانشاهی می گوید: « چشم باز کردم تمام بدنم باند پیچی شده بود. از آن روز به بعد، صندلی چرخ دار پاهای من است هر چند سخت است ولی از هدیه ای که برای دین و وطن و سربلندی هم وطنانم داده ام احساس غرور و افتخار می کنم. »
کد خبر: ۵۰۹۷۰۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۱۲

خاطره ای خواندنی از رزمنده کرمانشاهی" مرتضی قاسمی"؛
نوید شاهد- رزمنده کرمانشاهی" مرتضی قاسمی" می گوید: « ناگهان دستی از پشت روی شانه‌ام نشست از ترس سرجایم میخ‌كوب شدم. من كه به طرف جلو هدف‌گیری کرده بودم حالا از پشت گرفتار شده بودم. همانطور اسلحه به دست خشکم زد...»
کد خبر: ۵۰۳۳۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۳

خاطره ای کوتاه از " فضل الله جابری" از رزمندگان دوران دفاع مقدس؛
نوید شاهد - "فضل الله جابری" از رزمندگان دوران دفاع مقدس می گوید: «با شهید بروجردی در پاوه بودیم. یکی از نفوذی ها در سپاه پاوه، یک سیلی به شهید بروجردی زد. معاونش خواست برخورد کند اما ایشان اجازه نداد و با آن مرد صحبت کرد. او گفت: «باید فرمانده از خودمان باشد. شما آمدید بین ما تفرقه بیندازید....»
کد خبر: ۵۰۳۳۳۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۳

نوید شاهد - رئیس اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی شهرستان قرچک گفت: «جشنواره نوروزی "خاطرات ماندگار او" با همکاری میراث فرهنگی و بنیاد شهید و امورایثارگران این شهرستان در فضای مجازی برگزار می‌شود.»
کد خبر: ۵۰۲۳۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۰

نوید شاهد کرمانشاه به مناسبت ولادت حضرت زینب (س) و روز پرستار، ویژه نامه ای تحت عنوان "فرشتگان نجات از دیار کرمانشاه" را که شامل خاطرات زنان پرستار رزمنده درجنگ تحمیلی است را تقدیم مخاطبان ارجمند می کند.
کد خبر: ۴۹۴۹۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۳۰

خاطرات یک رزمنده کرمانشاهی؛
نوید شاهد- " امین احمدی" پیشکسوت و رزمنده دوران دفاع مقدس می گوید:«با سلاح های سبک برای یک ماموریت گشتی رفته بودیم که شش نفر از عراقی ها به کمین ما افتادندکه یکی از آنها گفت اسلحه ی کوچک شما با این رزمندگان جان بر کف، ترس و وحشت برجان ما انداخته که ما هم در جواب گفتیم: ما مجهز به سلاح ایمان هستیم و بس.»
کد خبر: ۴۹۳۹۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۱۵