کد خبر : ۵۹۷۹۰۸
۱۱:۳۴

۱۴۰۴/۰۵/۲۱
خاطره‌‌ای از شهید «درویش میرزاده»

شهید درویش؛ قصه‌ای از ایثار و عشق بی‌پایان

همسر شهید تعریف می‌کند: در غروبی سرد و دلگیر خبر آوردند که درویش همراه پسر مش ابوالحسن توسط اشرار گروگان گرفته شده. سعی می‌کردم خونسردی خودم را حفظ کنم و به بچه‌ها دلداری و آرامش بدم. مردم گیشان آن روز خیلی ترسیده بودند .نیروهای اطلاعاتی تمام تلاش خود را می‌کردند تا شاید بتوانند آن دو نفر را آزاد کنند.


به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «درویش میرزاده» دوازدهم اسفند ماه ۱۳۲۸، در روستای کوشاه از توابع شهرستان حاجی‌آباد دیده به جهان گشود. پدرش قلندر، دامداری می‌کرد و مادرش گل نسا نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. او نیز دامدار بود. پس از ازدواج صاحب دو پسر و سه دختر شد. بیست‌ویکم مرداد ۱۳۷۰، در زادگاهش توسط اشرار بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکرش را در همان روستا به خاک سپردند.

یب

صدای همسرم هنوز هم در بوته‌های خشکیده صحرا می‌پیچد

هنوز هم صدایش را از لا به لای بوته‌های خشکیده صحرا می‌شنوم و هرگز نمی‌توانم لبخندی را که بر لبانش نقش بسته بود را از یاد ببرم.

در غروبی سرد و دلگیر خبر آوردند که درویش همراه پسر مش ابوالحسن توسط اشرار گروگان گرفته شده. سعی می‌کردم خونسردی خودم را حفظ کنم و به بچه‌ها دلداری و آرامش بدم. مردم گیشان آن روز خیلی ترسیده بودند .نیروهای اطلاعاتی تمام تلاش خود را می‌کردند تا شاید بتوانند آن دو نفر را آزاد کنند.

چند روزی به همین منوال گذشت تا اینکه خبر آوردند همسرم را ناجوانمردانه به شهادت رسانده‌اند. انگار دنیا روی سرم به یکباره خراب شد. من تنها ماندم و پنج فرزند که پدر و تنها نان آور خانواده را از دست داده بودند.

(به نقل از همسر شهید، زینب میرزاده)

یب


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه