برادرم در راه حق جانش را فدا کرد
به گزارش نوید شاهد آذربایجان شرقی، شهید حبیب طهماســب نژاد، ســی ام بهمــن ماه ۱۳۴۴، در روســتای منجاب جدیــد از توابــع شهرســتان اهر به دنیا آمد. پدرش نقدعلی کشــاورز بود و مادرش ختایی خانم نام داشت. به عنوان سرباز ارتــش در جبهه حضور یافت. پنجم اســفند ۱۳۶۴، در ســومار توســط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به شــهادت رســید. مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
برادر شهید طهماســب نژاد روایت میکند: حبیب از همان کودکی شور و شوق زیادی برای شرکت در مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین داشت و در ایام ماههای محرم و صفر در کنار کار در مزرعه باغ و چراندن گوسفندان شبها در مسجد روستا همراه همسن و سالان خود به عزادرای میپرداخت.
او همیشه به مادرمان میگفت: که دوست دارم مثل سرورم و مولایم در راه حق جان خویش را فدا کنم.
حبیب درس شجاعت و عاشقی را ازهمان دوران کودکی در دستگاه عزاداری سالار شهیدان به نیک آموخته و درک کرده بود به همین خاطر نترس و شجاع بود شبهای جبهه اغلب بجای دیگر همرزمان به پاسداری وصاینت از سنگرها میپرداخت.
سخت کوشی او در کنارخانواده اش حبیب را چنان پرورش داد که در پاسداری شبانه روزی مداوم و نبرد با دشمن خستگی ناپذیر بود و هرلحظه مصممتر از قبل از مرز و بوم کشور دفاع میکرد وی اصلا به مرخصی نمیآمد تا اینکه به اصرار زیاد فرماندهاش یکباربه مرخصی آمد!
پدر و مادرمان بادیدن او خوشحال شدند. او هنوز در مرخصی یود که خبر شهادت یکی از جوانان روستاهای همجوار رسید که با حضورمان پیکرش تشییع شد. بعد از اتمام مراسم در راه برگشت حبیب رو به مادر کرده و گفت بسیار دوست دارم من نیز با شهادت به دیار حق بروم.
اشک در چشمان خسته نادر حلقه زد و با صدای گرفته حبیب را سرزنش کرد. حبیب بار دیگر به جبهه برگشت او این بار با تمامی اهالی روستا خداحافظی کرد و چنان رفتار میکرد که گوئی برای همیشه میخواهد روستا راترک کند و اشکهای دیدگان مادر و آه مظلومانه پدر بدرقه راه وی شد.
چند ساعتی به شروع عملیات مانده به گفته دوستانش طبق معمول او جزء اولین نفرات خط مقدم بود و به همرزم و همسنگرانش گفته بوده اگر من شهیدشدم به مادرم بگویید سربازامام زمان تو به دیدار مولایش رفت.
عملیات والفجر ۹ آغاز شد او در جنگ سخت بین دشمن و سربازازن سلحشور به فیض شهادت نائل گردید.
انتهای پیام/