«بیشتر به گلزار شهدا می‌رفتم و اشک می‌ریختم. دوازده سال از شهادتش گذشته بود که پیکر مطهرش بازگشت و من آرام شدم.» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «علی اتحادی شــیروانه ده» از زبان مادر این شهید بزرگوار است که تقدیم حضورتان می‌شود.

خاطرات/ تحمل دوری ندارم

به گزارش نوید شاهد آذربایجان شرقی، شهید «علی اتحادی شــیروانه ده» بیستم دی 1342، در شهرســتان تبریز به دنیا آمد. پدرش محمدولی و مادرش شیرین نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند. به عنوان پاســدار در جبهه حضور یافت. شانزدهم مرداد 1366، در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شــهادت رســید. پیکر او را در گلزار شهدای وادی رحمت زادگاهش به خاک سپردند.

تحمل دوری ندارم

مادر شهید علی اتحادی شــیروانه‌ده روایت می‌کند: سال‌هاست که در بستر بیماری هستم. علی تنها فرزند ذکور خانوادۀ ما بود. اهالی محله منبع او را خوب می‌شناختند. پدرش با کارگری او را بزرگ کرده است. موقع رفتن به جبهه گفتم: «اگر جبهه بروی جانبازی و اسارت و شهادت دارد و من تحمل دوری تو را ندارم؛ نرو!»

نگاهم کرد و گفت: «آن صحنه‌هایی که من با چشمم دیده‌ام اگر شما می‌دیدی، می‌گفتی برو!»

اخلاق و رفتارش خیلی خوب بود. هر وقت وارد خانه می‌شدم، به احترامم از جایش بلند می‌شد. هر وقت دیر به خانه می‌آمد، من ناراحت می‌شدم. علی می‌گفت: «مامان! مرا ببخش که تو را نگران و ناراحت کردم!»

رابطۀ مادر و فرزندی خیلی زیباست که همه نمی‌توانند درکش کنند. من این پسرم را به حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) قربانی داده‌ام. بیشتر به گلزار شهدا می‌رفتم و اشک می‌ریختم. شبی به خوابم آمد و گفت: «مامان!»

گفتم: «جانیم!»

علی گفت: «مامان! من چیکار کرده‌ام که شما مدام گریه می‌کنی؟ با گریۀ تو ناراحت می‌شوم، برای من نماز بخوان و سوره‌های حمد و قل‌هوالله‌احد را بخوان!»

دوازده سال از شهادتش گذشته بود که پیکر مطهرش در سال 1378 بازگشت و من آرام شدم. راضی به مصلحت پروردگارم و امیدوارم خداوند به خاطر فرزند شهیدم مرا هم ببخشد!

منبع: کتاب به وقت زیارت1

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده