در عملیات «نصر 4» زیر آتش شدید و بیامان، توانست به عمق مواضع دشمن نفوذ کند و از مقر فرماندهی آنان، اسناد محرمانهای بدست آورد که با پیدا شدن آن، بخشی از معادلات نظامی منطقه دستخوش تغيير شد. چندروز بعد، وقتی سرش روی سینه یکی از دوستان همرزمش بود گفت: «خيلی دوست داشتم كه امام حسين(ع) و كربلا را زيارت كنم ولی اكنون كه به شهادت می رسم قولی به من بده كه يكی از برادران پاسدار به روستای ما در قاسم آباد سفلی برود و دخترم را دوبار ببوسد.» صبح فردا، هرکس کنار پیکر «زکریا رحیم زاده» آمده بود، لبخند را بر لب او دیده بود! انگار به آرزویش رسیده بود...