خاطرات شفاهی - صفحه 2

navideshahed.com

برچسب ها - خاطرات شفاهی
خاطرات شفاهی جانبازان؛
صاحبعلی غلامی، جانباز ۳۵ درصد، خاطراتی پر از دلهره و حماسه از دوران نوجوانی خود در روستا و اشتیاق بی‌پایانش برای حضور در جبهه‌های جنگ تحمیلی روایت می‌کند. او که در روزهای نخست انقلاب با کمبود امکانات رسانه‌ای و اطلاع‌رسانی مواجه بود، با دیدن اعزام بسیجی‌ها در ساوه، عزمش برای حضور در میدان نبرد جزم شد. غلامی با تلاش بسیار، زودتر از موعد قانونی به خدمت سربازی اعزام شد و پس از آموزش‌های سخت نظامی در کوهستان‌های شمشک و سد لتیان، به مناطق جنگی اعزام گردید. خاطرات او، از لحظات پرخطر و آموزش‌های تاکتیکی تا حضور در خط مقدم، روایتی از ایمان، عشق به میهن و شجاعت جوانان آن دوران است.
کد خبر: ۵۹۰۸۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۵

خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز علی چراغی؛ رزمنده دلاور دهه شصت و چهار، که با کاروان راهیان نور به جبهه‌های نبرد پیوست، چهار بار مجروح شد و در عملیات‌های حلبچه و سردشت با حملات شیمیایی دشمن بعثی مواجه شد. او که بیش از سی و شش ماه در مناطق عملیاتی حضور داشت و همچنان با آثار شیمیایی و جراحات ناشی از جنگ دست و پنجه نرم می‌کند، روایتگر روزهای حماسه، ایمان و ایثار است.
کد خبر: ۵۹۰۸۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۷

خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز عزت‌الله برادران؛ کارمند شرکت واگن پارس اراک، که در تاریخ ۵ مرداد ۱۳۶۵ و در جریان بمباران اراک از ناحیه جگر، کلیه، سر و پا دچار جراحت شد. او با تلاش دوستانش به بیمارستان ولیعصر منتقل شد و توسط دکتر حسابی تحت عمل جراحی قرار گرفت.
کد خبر: ۵۹۰۸۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۷

خاطرات شفاهی جانبازان؛
حسن جهاندیده، جانباز 33 درصد، از لحظات تلخ و حماسی عملیات رمضان روایت می‌کند؛ جایی که گردان شهید بختیاری در یک غافلگیری مرگبار به شهادت رسید و او با زخم عمیق ترکش، در میان میدان مین و باران گلوله‌ها، برای زنده ماندن جنگید.
کد خبر: ۵۹۰۸۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۹

خاطرات شفاهی جانبازان؛
احمد جمالی، جانباز 35 درصد، با اشاره به تجربیات خود در جنگ تحمیلی، از نقش جهاد به عنوان یک وظیفه الهی برای خود و همرزمانش یاد کرد و تأکید کرد که دفاع از میهن بر اساس حکم ولی امر مسلمانان برای او یک فریضه دینی بود.
کد خبر: ۵۹۰۸۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۱

خاطرات شفاهی جانبازان؛
احمد پارسا، جانباز 33 درصد دفاع مقدس، خاطراتی از حضور در جبهه‌های جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را روایت می‌کند؛ جایی که در میان بوی مرگبار گاز شیمیایی، رزمندگان برای نجات جان خود به ماسک‌های شیمیایی و پناهگاه‌های موقت متوسل می‌شدند.
کد خبر: ۵۹۰۸۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۱

خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز ۵۰ درصد «نواب تراب‌زاده» درباره نحوه اعزامش به جبهه و مجروح شدنش چنین روایت می‌کند: سال ۱۳۶۰ برای آموزشی به ۰۵ کرمان اعزام شدم و بعد از آنجا من را به منطقه جنگی اعزام کردند. آن زمان کمک آرپی‌جی زن و تیربارچی بودم. ساعت ۳ بعدازظهر بود که عملیات شروع شد و در حین مبارزه با دشمن بعثی مجروح شدم.
کد خبر: ۵۹۰۷۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۶

خاطرات شفاهی جانبازان
جانباز «سعید زینال پور» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «هفت نفر بودیم که برای شناسایی منطقه فکه در دهلران رفته بودیم پایم روی مین رفت، بلند شدم که فرار کنم نتوانستم، مرا بر روی وانت گذاشتند و فقط انگشتان پایم آویزان مانده بودند ...»
کد خبر: ۵۹۰۷۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۷

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «انصاری»، در روایتی کوتاه، پرده از رازی بزرگ برمی‌دارد؛ رازی به نامِ اخلاص. با ما همراه باشید تا بیشتر با این شهید بزرگوار و منشِ کم‌نظیرش آشنا شوید.
کد خبر: ۵۹۰۷۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۵

خاطرات شفاهی جانباز ایلامی
خمیس ربانی جانباز ۲۵ درصد دفاع مقدس بسیجی دانش آموز که در لبیک به فرمان رهبر کبیر انقلاب راهی جبهه شده بود، از عنایات الهی و امداد‌های غیبی در جبهه می‌گوید: یک روز برای شکار به نزدیک صخره‌ای می‌رفتم همزمان با حرکت من، پرنده‌ای آرام آرام و جلوتر از من پرواز می‌کرد تا در جایی نشست. من شروع به نشانه گیری کردم در حین کشیدن ماشه متوجه تعدادی زیادی از نیرو‌های دشمن شدم که کمین گرفته بودند... در ادامه فیلم این مصاحبه را ببینید.
کد خبر: ۵۹۰۶۸۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۵

خاطرات شفاهی همسر شهید «علیمردان بیگ محمدی»
همسر «شهید علیمردان بیگ محمدی» درباره شهید می‌گوید: شهید علیمردان مرد روز‌های سخت بود و با اراده‌ای که داشت همیشه در کارهایش پیروز و موفق بود. وی یک فرهنگی پرتلاش بود، بنده نزدیک به ۱۱ سال با او زندگی کردم و در تمام این مدت همیشه با احترام خاصی با من رفتار می‌کرد. در ادامه کلیپ این مصاحبه منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۹۰۶۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۵

خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید معلم «یوسف پرنیان» می‌گوید: به نماز و روزه بسیار اهمیت می‌داد، به اسلام و حکومت اسلامی علاقمند بود و همیشه به نصایح امام از رادیو گوش می‌داد.
کد خبر: ۵۹۰۶۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۵

خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید معلم «سید حسین غلامی» می‌گوید: به معلمی که آن را شغل انبیاء می‌دانست بسیار علاقمند و در کارش بسیار مصمم بود. با توجه به اینکه جبهه را دانشگاه ایثار، فداکاری و انسان سازی می‌دانست، سه بار به جبهه رفت.
کد خبر: ۵۹۰۶۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۵

خاطرات شفاهی جانبازان
جانباز ۵۰ درصد «نادر نظامی» در بیان خاطرات خود می‌گوید: « با هلیکوپتر عازم منطقه بودیم که میگ های عراقی ما را تهدید به حمله کردند و خلبان، هلیکوپتر را به سمت پایین رها کرد و ما دست‌هایمان را بر روی سرمان گذاشتیم و شهادتین دادیم...»
کد خبر: ۵۹۰۶۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۶

خاطرات شفاهی جانباز ایلامی
جانباز میرزایی در عملیات‌های زیادی شرکت داشت، از جمله والفجر ۳ و شاخ شمیران که در آنجا شیمیایی شد. وی می‌گوید من مسئولیت تدارکات گردان بر عهده داشتم بیشتر همرزمانم شهید شدند، به نظر او فضای جبهه فضای معنویت بود تمام کسانی که شهید شدند به نحوی هر کدام از شهادت خود آگاه بودند انگار به آنها الهام شده بود. در ادامه خاطرات شفاهی این جانباز گرانقدر منتشر می شود.
کد خبر: ۵۹۰۶۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۵

خاطرات شفاهی جانباز ۷۰ درصد «نظر آسا»
«نظر آسا»، از جانبازان ۷۰ درصد سرافراز دفاع مقدس استان ایلام است که در زمان جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران فرمانده گردان شهید بهشتی لشکر ۱۱ حضرت امیر (ع) بوده است. وی بزرگترین افتخارش نایل شدن به دریافت عصای مبارک مقام معظم رهبری (مدظله العالی) می‌داند.
کد خبر: ۵۹۰۵۳۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۳

خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز «عوض افروشه» درباره نحوه رفتنش به جبهه چنین روایت می‌کند: دوستان و بزرگانی که جبهه بودند مرتب در مورد جبهه صحبت می‌کردند و من هم با شنیدن حرف‌هایشان وسوسه شدم که به جبهه بروم. آن زمان کلاس دوم راهنمایی بودم که از مدرسه فرار کردم و راهی جبهه شدم.
کد خبر: ۵۹۰۲۰۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۸

خاطرات شفاهی همسران شهدا
همسر شهید «اباذر مظاهری نصر»، با چشمانی پر از اشتیاق و صدایی لرزان از خاطرهٔ آن شب میگوید: «آن روزها گرفتاریهای مالی طاقتم را بریده بود. ترس از دست دادن آبرو، خواب را از چشمانم ربوده بود، با تمام وجود از شهیدم کمک خواستم: "تو همیشه پناهم بودی... حالا که نیستی، دستم را بگیر تا خرد نشوم!"
کد خبر: ۵۹۰۱۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۸

خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز «عبدالله جدکاره(سالاری)» درباره نحوه رفتنش به جبهه چنین روایت می‌کند: زمانی که امام خمینی(ره) برای رفتن به جبهه فتوا داد من نیز برای جبهه نام‌نویسی کردم. در زمان اعزام اولیه 14 سالم بود و برای اینکه من را به جبهه اعزام کنند زمانی که تو صف رزمنده‌ها می‌ایستادیم آجر زیر پایم می‌گذاشتم تا قدم بلندتر دیده شود.
کد خبر: ۵۹۰۰۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۶

خاطرات شفاهی جانبازان
جانباز «رحمان جمالی راد» در خاطرات خود از دوران دفاع مقدس، به نقش بی‌بدیل “لرکه زدن لری” در ایجاد شور و حماسه بین رزمندگان اشاره می‌کند. او می‌گوید که نوای حماسی این موسیقی محلی پیش از آغاز عملیات، روحیه‌ای مضاعف به همرزمانش می‌بخشید و آتش عشق به وطن را در دل‌هایشان شعله‌ور می‌کرد.
کد خبر: ۵۸۹۹۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۳