روایتی برادرانه از «شهید عیسی غریبی»
روایتی برادرانه را در ادامه می خوانید؛بیست و سوم ارديبهشت سال 61 به همراه هوشنگ صالحي براي يافتن خبري از برادرم عازم منطقه شديم . بعد از دوروز محل را پيدا كرديم.در پادگان حميد مستقر شده بودند. همسنگر نجف را در آنجا ديدم . او از صحبت كردن با ما خودداري ميكرد .انگار لال شده بود . به صالحي گفتم گمانم براي نجف انفاقي افتاده .