در اولین سال معراج «شهید جمهور» و شهیدان خدمت

ماندند بر عهد وفا تا جان سپردند...

سه‌شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۰۸:۲۲
یکسال پیش رئیس جمهور و جمعی از یارانش، در «پرواز خدمت» ، راه «آسمان شهادت» گرفتند و آتش بر «ابراهیم» عزیز این ملت، که سرخ بال و سوخته پیکر، اذن عروج به عرش خدا گرفته بود، گلستان عشق شد و آفتاب جان «شهیدان خدمت»، ستارگانی از «کابینه» تا «محراب»، در افق جاودانگی، طلوع آغاز کرد و خادم حریم قدس «رضا» در شب میلاد جان دو جهان، خادم «حرم ایران» شد...

ماندند بر عهد وفا تا جان سپردند...

به گزارش خبرنگار نوید شاهد، یکسال پیش در چنین روزی، یکشنبه سی اردیبهشت 1403، خادم الرضا (ع)، سید محرومان، ابراهیم مردم ایران و رئیس جمهور خادم و خداجویی، «آیت الله سید ابراهیم رئیسی» همراه با یاران و همراهانش: امام جمعه محبوب تبریز و نماینده ولی فقیه در استان آذربایجان شرقی، آیت الله سید محمدعلی آل هاشم، کارگزار سیاست خارجی عزت و اقتدار: دکتر حسین امیرعبداللهیان، و شماری از خدمه امنیت و پرواز، ناگهان در سانحه ای تلخ و دلخراش، از آسمان به آسمانی بزرگتر، به بیکرانگی قرب معبود، پرواز کرد و معراج خونین «خادمان حرم ایران» به عرش لقای دوست، خاطره ماندگاری در وجدان جمعی و حافظه تاریخی مردم ما از حضور کوتاه اما درخشان مردانی را تا ابد ترسیم کرد که حیاتشان حماسه بود و قامت بلندشان سر بر قله اسطوره ها نهاده است. آنان دلباختگان خدمت و مظهر حقیقی همت و غیرت بودند که پیش از شهادتشان، «عزیز» شدند و «محبوب دل» این مردم. آنان حتی در شهادت خود نیز الگوی همیشگی و درس آموزان چگونه زیستن و چگونه مردن در مسیر خدمت خالصانه و بی ریا و بی ادعا شدند که در سفر و در راه خدمتگذاری و افتتاح پروژه های عمرانی برای رفاه مردم، جان به جانان سپردند. آنان شهید عشق به خدمت به این مردم شدند. هیچ چیز نتوانست بین آنان و مردم، فاصله ای ایجاد کند. و در راس همه «رئیسی» عزیز این ملت که اقتدا به ابراهیم کرد و خلیل عشق شد و در آتش آزمون و ابتلای الهی سوخت تا نام و یادش گلستان همیشه بهار و سرلوحه جاوید «سلوکِ خدمت» باشد. آری، «شهید جمهور» و یاران، بهشتی وار و رجایی گونه؛ «ماندند بر عهد وفا، تا جان سپردند»...

نگاه جهادی، روحیه مردمی، مدیریت میدانی

ورود سید ابراهیم رئیسی به عرصه مدیریت در نظام جمهوری اسلامی، از سال ۱۳۵۹ و با حضور در جایگاه دادیاری شهرستان کرج آغاز شد و پس از مدتی با حکم شهید بزرگوار آیت الله قدوسی دادستان کل کشور وقت، به سمت دادستان کرج منصوب شد. موفقیت او در ساماندهی وضعیت پیچیده این شهر موجب شد تا پس از دو سال در تابستان ۱۳۶۱ همزمان با دادستانی شهر کرج، مسئولیت دادستانی شهر همدان را نیز عهده دار شود. حضور همزمان او در این دو مسئولیت، برای مدتی ادامه یافت تا آنکه به عنوان دادستان استان همدان معرفی شد و از سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۳، در این سمت خدمت نمود. آیت‌الله رئیسی در سال ۱۳۶۴ به عنوان جانشین دادستان انقلاب تهران منصوب شد و به این ترتیب، دوره مدیریت قضایی ایشان در تهران آغاز شد. از سال 68 و پس از رحلت امام بخش مهمی دیگر از حیات سیاسی آیت‌الله ابراهیم رئیسی آغاز می‌شود و آن، آغاز مرحله‌ای جدید در مبارزه ساختاری و سیستماتیک با فساد اقتصادی، اداری و رانتی در نهاد قضا است. مهندسی این مواجهه از طریق قانون و اتخاذ و ابداع راهکارها و سازوکارهای قانونی و آماده سازی و بسترسازی آن در دل دستگاه قضا، کار بزرگ او در این دوره است. بعد از رحلت امام (ره) آیت‌الله رئیسی با حکم رئیس قوه قضائیه وقت به سمت دادستان تهران منصوب شد و از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۳ به مدت پنج سال این مسئولیت را برعهده داشت. ایشان از سال ۱۳۷۳ به ریاست سازمان بازرسی کل کشور منصوب شد که خدمت ایشان در این سمت تا سال ۱۳۸۳ ادامه یافت. دوره مدیریتش بر سازمان بازرسی کل کشور نقطه عطفی در زندگی او بود. وی که یک مدیریت کلان ملی را به مدت ده سال تجربه می کرد، با اتکاء به تجربیات اندوخته خود، نظارت بر دستگاه‌های اداری را متحول و نظام مند کرد. سازمان بازرسی کل کشور در زمان تصدی ایشان با توسعه متوازن ساختاری مواجه شد و به‌عنوان یکی از ارکان نظارتی نظام جمهوری اسلامی تثبیت شد. این دوران که با روی کارآمدن دولت اصلاحات همزمان بود بسیاری از گره‌های نظام اداری و اقتصادی شناسایی و راهکار برون رفت از زمینه فساد در آن تدوین شد. بعضی پرونده های جنجالی مفاسد اقتصادی محصول فعالیت شبانه‌روزی آیت‌الله رئیسی و همکارانش در این سازمان و درآن دوره بود. اهمیت کار این شهید والامقام در گره‌گشایی از محاذیر و موانع اداری و قانونی و راهگشایی در این عرصه است. در اسفند ۱۳۹۴، آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی با حکم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به تولیت آستان قدس رضوی منصوب شد. او در سه سال فعالیت در سمت تولیت آستان قدس رضوی، اقدامات موثری در چارچوب خدمت موثر به حرم نورانی حضرت ثامن الحجج علی بن موسی‌الرضا (ع) و ارائه خدمات به زائران این بارگاه قدسی در پایتخت معنوی ایران اسلامی انجام داد. رسیدگی به امور زائران بارگاه مقدس امام هشتم(ع)، خدمت به مجاوران و به ویژه مستمندان و مستضعفان حرم رضوی، ترویج معارف قرآنی و مکتب اهل بیت (ع) در جهان اسلام، بهره‌مند ساختن تهیدستان نقاطی از کشور که موقوفات آستان قدس در آن قرار دارد و سامان بخشیدن به بنگاه‌های اقتصادی و خدماتی آستان قدس رضوی، موارد مورد تاکید رهبر معظم انقلاب اسلامی در حکم انتصاب آقای رئیسی در سمت تولیت آستان قدس رضوی بود. در این دوره، آیت‌الله رئیسی با حضور در میان مردم و شناسایی و رسیدگی مشکلات مردم در محروم‌ترین مناطق کشور، گام بلندی در مسیر محرومیت زدایی و پیوند با مردم برداشتند و تصویری روشن از مدیریت انقلابی و جهادی را ترسیم کرد. در ۱۶ اسفند سال ۱۳۹۷ با حکم رهبر معظم انقلاب به ریاست قوه قضائیه منصوب شدند. عملکرد دستگاه قضا در دوران ریاست جناب آیت‌الله رئیسی به دلایلی چند، تراز این دستگاه را در نظام حکمرانی جمهوری اسلامی بالا برد. آقای رئیسی با مدیریت میدانی و پیگیری و رسیدگی نزدیک به مشکلات قضائی مردم، برخورد قاطع و بدون اغماض با مفسدان اقتصادی، تدوین و نهایی کردن سند تحول قضایی و هوشمند سازی قوه قضائیه، گام های جدی در جهت ارتقای عدالت قضایی برداشت تاجایی که رهبر معظم انقلاب انجام این تحول و ایجاد امید در دل مردم را ستودند.

خادم حریم «رضا(ع)»، خادم «حرم ایران»

و فصل آخر حیات آن شخصیت بزرگ عرصه خدمت، از مرداد 1400 با انتخاب به‌عنوان هشتمین رئیس جمهور کشورمان با رای بیش از 18 میلیون نفر از ملت ایران رقم خورد؛ فصلی که با شهادت او جاودانه گشت و الگویی ماندگار از خدمت خالصانه و مردمی بودن در معنای حقیقی خود را برای همیشه ترسیم کرد.
در این دوره کوتاه که کمتر از سه سال طول کشید، تمام تلاش او شبانه روز در خدمت‌گذاری به مردم، رفع بحران‌های معیشتی، تجسم بخشی به اقتدار منطقه‌ای و جهانی نظام اسلامی، فراگیرسازی فرهنگ خدمت در راستای مکتب و طریق تربیت ولایی و معنوی نگاه به مردم و تبیین انگاره‌ای از قدرت که مردم را در راس همه اولویت‌ها و ارزش‌ها می نشاند، صرف کرد و در همین راه نیز جان ارزشمند خود را سرمایه این سودای عاشقانه ساخت که سوختنش بهای آن شد.

تلخ ‎ترین روز یک ملت

سحرگاه دوشنبه سی و یکم اردیبهشت‌ماه 1403، یکی از تلخ‌ترین روزهای حیات این مردم و کشور بود؛ روزی که پس از 15 ساعت نگرانی و اضطراب، دلواپسی و اشک و نذر و دعا و توسل یک ملت، پا به پای عملیات جستجو و امداد و نجات، سرانجام به اعلام خبر فاجعه‌ای جانگذار و باورنکردنی منتهی شد و خادم الرضا و خادم ملت، در راه گشایش پروژه عمرانی برای رفاه و پیشرفت و توسعه کشور، ابراهیم‌وار از آتش تا گلستان رضوان و رضای پروردگارش پرواز کرد.


مهرداد بذرپاش وزیر راه و شهرسازی کابینه «شهید جمهور» روایتی از آخرین سفر خدمت و عروج خادم مردم به جوار قرب حق دارد: «در مسیر حرکت تبریز به محل دیدار سران ایران و آذربایجان، من در بالگرد همراه شهید رئیسی بودم و پروژه‌ها را توضیح می‌دادم. شهیدان رئیسی و آل‌هاشم دوستی دیرینه داشتند و در آن مسیر نیز آقای رئیسی چندین خاطره از دوران مسئولیت آقای آل‌هاشم در ارتش تعریف کرد. بعد از افتتاح سد قیز قلعه‌سی، تعدادی از مردم محلی آمده بودند و درخواست هایی داشتند؛ شهید رئیسی به سخنان مردم گوش کرد و پاسخ داد. در این‌قبیل سفرها، معمولاً وزیری که پروژه در حیطه‌ی کاری اوست با رئیس‌جمهور همراه می‌شود تا بتواند توضیحات کامل را بدهد و این پروتکل تشریفات است. من هم در مسیر تبریز به کریدور ارس همراه ایشان بودم و توضیحات را دادم. برای بازگشت از محل کریدور به سد، آقای محرابیان(وزیر نیروی دولت سیزدهم) در بالگرد رئیس‌جمهور حضور داشت و توضیحاتی را ارائه کرد. بعد از افتتاح سد به سمت تبریز، چون قرار بود افتتاحی در پالایشگاه تبریز انجام شود، باید آقای اوجی(وزیر نفت دولت سیزدهم)همراه ایشان می‌رفت اما او از صبح در محل پالایشگاه منتظر رئیس‌جمهور مانده بود. تشریفات هم به من اعلام کرد که در بالگرد حامل آقای رئیسی باشم؛ من زودتر به نزدیک بالگرد رسیده بودم و آنجا قدم می‌زدم، شهدای این حادثه با یک خودروی ون رسیده و سوار بالگرد شدند. به اعضای تشریفات گفتم که کیف دستی و کت من را از داخل بالگرد بدهید، با بالگرد دیگری می‌آیم. بعد از حرکت به سمت پالایشگاه تبریز، حدود ساعت 13:45 در محل معدن مس سونگون فرود آمدیم و متوجه شدیم که محافظ‌ها در حال برقراری تماس با بالگرد شهید رئیسی هستند و مهندس پرواز گفت بالگرد حامل آقای رئیسی را گم کرده‌ایم.

 وقتی شهید آل‌هاشم تلفنِ خلبان را جواب داد متوجه شدیم که بالگرد زمین خورده و امید داشیم سرنشینان زنده باشند و سریعاً برای کمک به آنها برسیم. با چند ماشین معدن به سمت کوه و منطقه رفتیم اما مه همه‌جا را فرا گرفت. آن منطقه پوشش گیاهی خاصی دارد و کمک‌ها از ورزقان، استان و تهران به ترکیب تیم‌های جست‌وجو اضافه شد ولی چون مه سنگین بود، پهپادها هم به‌خوبی نمی‌توانستند جست‌وجو کنند، چون در ارتفاع درخت‌های بلند و پوشش گیاهی سنگین وجود دارد. تیم‌های جست‌وجو بعد از ساعت‌ها به روستای «اوزی» که حادثه در آن منطقه رخ داد رسیدند اما اهالی روستا هم صدایی از بالگرد و یا انفجار نشنیده بودند. بعد از یافتن ابدان مطهر مشخص شد که محل حادثه حدود 800 متر با روستا فاصله دارد. ابتدای صبح روز دوشنبه بالگرد پیدا شد و همراه با سردار سلامی فرمانده‌کل سپاه و دیگر اعضای ستاد جست‌وجو، به محل حادثه رفتیم و صحنه‌های تلخ پیش رو چشم‌مان قرار گرفت و آن سفر بی‌پایان و تلخ، به انتها رسید.»

رئیس «جمهوری قلب‌ها»!

آری... رئیسی عزیز که به تعبیر مقتدا و مرادش: «خستگی نمی شناخت»، سرانجام در مسیر خدمت، دومین رئیس جمهور شهید این مردم و «شهید جمهور» شد. آنچنان‌که به تعبیر مقام معظم رهبری انقلاب، در پیام‌ تسلیت‌شان برای شهادت آیت‌الله رئیسی آمده است: «همه‌ی مدت مسئولیت این انسان بزرگوار و فداکار چه در دوران کوتاه ریاست جمهوری و چه پیش از آن، یکسره به تلاش بی‌وقفه در خدمت به مردم و به کشور و به اسلام سپری شد...»
ابراهیم ما، در شب میلاد امام رئوف- که افتخارش خادمی آستان قدس او بود- به «رضا»ی رحمان رسید و بر سفره کرامت رضوی میهمان شد... در آتش رفت و در بزم وصال یار، شعله ها بر او گلستان وصول به دارالسلام قرب معشوق ازل آمد و:
آتش جان، همچو ابراهیم کن: «بَرد و سَلام»

بر خلیل عشق، آتش هم گلستان می‌شود...



آتش بر این مرد خدا و مرد خدمت و خلوص، در جهانی دیگر و در جوار قرب و رحمت ربش «بَرد و سلام» شد و جایگاهش در قلب زن و مرد و پیر و جوان این سرزمین و دیگر کشورهای اسلامی که دل به معنویت و اقتدار اسلام انقلابی یاران روح‌الله سپرده و سیادت نظام سلطه و استکبار را نپذیرفته‌اند، گلستانی جاودان از عشق و ارادت و اخلاص به آن که تا همیشه «سید محرومان» خواهد ماند و رئیس جمهور قلب‌ها... رئیس جمهوری که دوره ریاستش دیگر هیچ انقضایی ندارد و هرگز به پایان نخواهد رسید؛ رئیس جمهوری برای تمام فصول!

چه زود بی‌تاب رفتنی تو، دریغ! ای‌کاش دیر بودی... 


تو مطلع یک هوای تازه، تو مقصد یک مسیر بودی
خلاصه‌ی هر چه بود و باید، تو وعده‌ای ناگزیر بودی

تجسم سادگی، صداقت، خلوص، آرامش، استقامت
تولد یک امید دیگر، تو آرزویی نمیر بودی

شبیه دریا پر از تلاطم، شبیه صحرا پر از تکلم
شبیه طوفان، شبیه باران، شبیه، نه! بی‌نظیر بودی!

به گوش باغ و درخت و جنگل، پیام یک رویش دوباره 
به دیده‌ی انتظار مردم، تو چشمه‌ای در کویر بودی

خوشا چنین روز و شب دویدن، به حال بی‌دست‌وپا رسیدن
تو مرد میدان جان‌فشانی، به راه خدمت دلیر بودی

تو یادگار که‌ای؟ رجایی؟ بهشتی روزگار مایی 
به هر دلی از تو ردّپایی! ظهور خیر کثیر بودی

تو سوختی در خودت بدانسان که خانه‌ی من شود گلستان
به لطف خورشید در خراسان چقدر روشن‌ضمیر بودی

تو خاکی و همنشین مردم، تو محرمی، تو امین مردم
امید مردم یقین مردم، امیر بودی، کبیر بودی

نگاهت از اشک روضه‌ها تر، ز چشمه‌ی روضه‌ی رضا تر
ز مرز جغرافیا فراتر نگاه کردی، بصیر بودی

مدیرِ بی دفتر جهادی، مجاهد جنگ اقتصادی
تو خون سرخی که با شهادت تداوم این مسیر بودی

تو زنده‌ای زنده و نمیرا که با نگاه صبور و گیرا 
شکایت هر که را پذیرا؛ که خستگی‌ناپذیر بودی

دلیل امروز و راه فردا، شهید زهد و مثال تقوا
نمادی از سربلندی ما، که قله‌ای سربه‌زیر بودی

چقدر سید فروتنی تو، بمان که سرباز میهنی تو
چه زود بی‌تاب رفتنی تو، دریغ... ای‌کاش دیر بودی

شاعر: علی داوودی


دفن شد پایین ِ پای دوست، دولت را ببین!...


  از امامِ خود شهادت خواست ،حاجت را ببین
حاجتش هم داده شد، راه شهادت را ببین

خاکِ مردمدار بودن بر عبایش می‌نشست
شال سبزش سهم جنگل شد، سیادت را ببین

بوسه ای از حاج قاسم داشت بر پیشانی اش
همسفر شد با همان بوسه، رفاقت را ببین

ما هیاهوها ی ناکارآمد این جا مانده‌ایم
آن سکوت اهل شهادت بود، قسمت را ببین

ای دلم! بازارهای بی‌شهادت را نگاه
خودفروشی را نظر کن ،اُفت قیمت را ببین

آتش از عشق حسین و جان از ابراهیم هاست
آه، خاکستر شدن از این حرارت را ببین

در خبر آمد که صاحب دولتی پرواز کرد
دفن شد پایین ِ پای دوست، دولت را ببین!

شاعر: محمد خادم


پرچمت بالاست مثل «حاج قاسم» تا ابد... 


چون مسیحی تشنه با گیسوی درهم، دیدمت
در طنین گریه‌ی گُل‌های مریم دیدمت

ای تو را رزق شهادت در بلند ورزقان
مثلِ آیاتِ جهاد ای کوه، محکم دیدمت

می‌گذشتی از شب نهج‌البلاغه با علی (ع)
در مصاف کوفه‌ای از ابن‌ملجم دیدمت

چشم‌هایت بر گلوی تشنه‌ی شطّ فرات
با شهیدان عطش، ظهر محرّم دیدمت

دیدمت با نوشدارویی به زخم «سیستان»
مرهمی از نو به داغ کهنه‌ی «بم» دیدمت

سوی بوشهر آمدی ای سید دریا به دوش
شب نشین ساحل بی تاب دیلم دیدمت

بوسه‌اش مهر «سلیمانی» ا‌ست بر پیشانی‌ات
گاه، «همت»، گاه، «تهرانی مقدّم» دیدمت

خم نیاوردی به ابرو در هجوم تیرها
در صبوری هم از آن، مشهور عالم دیدمت

چشم هایت بر کمانداران کوی هفت تیر
بین هفتاد و دو گل، قدر مسلم دیدمت

دست‌ در دست بهشتی رد شدی از شعله‌ها
با دمِ گرم رجایی در همان دم دیدمت

دیده‌ام در شامگاه کودکان غزه‌ات
با تمام ابرهای گریه نم‌نم دیدمت

دیدی اسماعیل‌هایت را به قربانگاه عشق
با گلوی خون‌فشان در پای زمزم دیدمت


ای شهید غربت جمهور... ای دست کریم
در شب گلچرخ ارواح مکرم دیدمت

پرچمت بالاست مثل «حاج قاسم» تا ابد
بس که در رسم ستم سوزی، مصمم دیدمت

شاعر: محمدحسین انصاری نژاد


   

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده