وصیت‌نامه شهید «محرم آقائی چمن زمین»
در وصیت نامه شهید «محرم آقائی چمن زمین» میخوانیم: «می‌جنگیم تا به پیروی از حسین بن علی (ع) بگوییم: اگر بَناست با مرگ من و کُشته شُدَنَم دین محمد (ص) پابرجا بماند،‌ای خمپاره‌ها،‌ای گلوله‌ها و‌ای موشک‌ها سینه ام را شکافته و بدنم را تکه تکه کنید. چه شیرین است چنین مرگی که در راه حق باشد».

به گزارش نوید شاهد آذربایجان شرقی، شهید محرم آقایی چمن زمین، یکم اردیبهشت١٣٤٢، در شهرستان تبریز به دنیا آمد. پدرش احمد کارگر بود و مادرش زلیخا نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. قالیبافی میکرد. به عنوان پسیجی در جبهه حضور یافت. چهارم خرداد ۱۳۶۲، در دیواندره توسط نیرو‌های عراقی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکر او را در گلزار شهدای وادی رحمت زادگاهش به خاک سپردند برادرش محمد نیز به شهادت رسیده است. او را حسین هم می‌نامیدند.

وصیت‌نامه شهید «محرم آقائی چمن زمین»

متن وصیت نامه:

بسم رب الشهداء و الصدیقین

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ

‌می‌جنگیم تا به پیروی از حسین بن علی (ع) بگوییم: اگر بَناست با مرگ من و کُشته شُدَنَم دین محمد (ص) پابرجا بماند،‌ای خمپاره‌ها،‌ای گلوله‌ها و‌ای موشک‌ها سینه ام را شکافته و بدنم را تکه تکه کنید. چه شیرین است چنین مرگی که در راه حق باشد. چه گوارار است شربت شهادت، شهادتی که در راه اسلام باشد.‌ای امت آگاه باشید و از تفرقه بپرهیزید و همیشه فرمان امام خمینی را ملاک عمل خود قرار دهید که اسلام ناطق ما، حسین زمان، خمینی بت شکن است. پس از او پیروی کنید. مبادا مانند اهل کوفه امام را تنها بگذارید مبادا بی‌وفائی کنید. والله این قلب تپنده شماست پس دست به دعا بردارید و فریاد بزنید: «خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار، از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزای.‌ای مادرم مبادا در مرگ من گریه کنی. اگر من توفیق شهادت یافتم، بالاترین مقام را دارم ضمنا" مگر تو سعادت مرا نمی‌خواستی، مگر نمی‌خواستی ثمره ۱۸ سال زحمتت را بر بار بینی، پس خوشحال باش دعا کن که خدا از شما قبول کند که من امانتی بودم در نزد شما.

پدرجان و مادرجان برای من در انزار عمومی گریه نکنید چراکه مردم مومن آنست که غم خود را در جگر خود و در دل خود بسوزاند ولی همیشه شادی در رویش باشد.

این آخرین پیام من است به تمامی عزیزانم که مرا می‌شناسند و به کسانی که مرا دریافته اند و مرا به عقل خود دیوانه نپنداشته‌اند.

می‌خواهم با پدرم که برای او فرزندی خوبی نبودم سخن بگویم، پدری که تمام عمرش را بخاطر من رنج و زحمت کشید تا مرا بزرگ کرد، نتیجه زحمتهای او بود که مرا به منزل عاشقان کربلا حسین(ع) فرستاد و من این عشق را که به الله است می‌پذیرم.

آخرین کلامم این است که همیشه از روحانیت مبارز حمایت کنید.از برادران و خواهرانی که از من رنجی دیده‌اند حلالیت میخواهم و می‌خواهم که مرا ببخشند.

والسلام علیکم و رحمه الله و بركاته

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده