«اصغر استاد‌حسن‌معمار» جانباز 15 درصد و نویسنده کتاب مطرح کرد:
دوشنبه, ۱۱ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۰۵
جانباز 15درصد و نویسنده کتاب «دُر نجف» با اشاره به اینکه در دوران مبارزه برای پیروزی انقلاب اسلامی همه مردم یکدل و یکصدا بودند، اظهار داشت: مردم در 22 بهمن‌ماه 57 تیر خلاص را بر پیکر رژیم پهلوی زدند.

نوید شاهد: پدرش کارگر چاپخانه بوده و چرخ زندگی‌شان به سختی گذشته است. زندگی در خانه‌ای 50 متری، در محله  شهید هرندی (دروازه غار سابق) سختی‌های خاص خود را داشته که موجب شده تا او نیز به انقلابیون بپیوندد. وقتی که انقلاب به پیروزی رسید هم 17 سال بیشتر نداشته اما همپای سایر مردم در تظاهرات‌ها شرکت می‌کرده است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم نوشتن کتاب را انتخاب کرده تا اتفاقات آن دوران را ثبت و ضبط کند. به مناسبت فرا رسیدن چهل و سومین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، با «اصغر استاد‌حسن‌معمار» جانباز 15درصد، نویسنده کتاب‌های «دُر نجف» و زندگی شهید «مهدی رجب بیگی» و از مبارزان علیه طاغوت گفت‌وگو کرده‌ایم.

اصغر استاد حسن معمار

بیشتر بخوانید: پیوند فرهنگ کشورهای محور مقاومت با آثار فرهنگی حوزه ایثار و شهادت امکان پذیر است 

مشکلات اقتصادی را با گوشت، پوست و استخوانم لمس کرده‌ام

معمار، متولد سال 1340 در محله شهید هرندی (دروازه غار) سابق است. پدرش کارگر چاپخانه بوده و زندگی‌شان به سختی می‌گذشته و برای پیروزی انقلاب اسلامی لحظه‌ای آرام و قرار نداشته است. این جانباز 15 درصد به خبرنگار نوید شاهد گفت: پدر من کارگر چاپخانه‌ بود و در محله دروازه غار زندگی می‌کردیم. علاقه‌مندی من به نویسندگی هم وقتی شکل گرفت که بعضی وقت‌ها با پدرم به چاپخانه می‌‌رفتم و در آنجا با کتاب‌های «جلال آل‌احمد» آشنا شدم. وضع مالی‌مان چندان تعریفی نداشت و در زندگی‌مان با مشکلات ریز و درشت بسیاری دست و پنجه نرم می‌کردیم. البته این مشکلات فقط مربوط به ما نبود و بیشتر مردم به دلیل مشکلاتی از این دست، زندگی‌شان مختل شده بود. اما من مشکلات اقتصادی را با گوشت، پوست و استخوانم لمس کردم. اوضاع نابه‌سامان کشور و مشکلات ریز و درشتی که همه از جمله خانواده من با آنها دست و پنجه نرم می‌کردند باعث شد تا من هم به مردم انقلابی بپیوندم. جوانی 17 ساله بودم اما نمی‌توانستم بی‌تفاوت بنشینم و باید صدای اعتراضم را به گوش همه می‌رساندم.

از چنگ گارد شاه و ساواکی‌ها فرار می‌کردم

نویسنده کتاب «نشان سرخ ذوالفقار» در ادامه صحبت‌هایش گفت: آن روزها بازار دستگیری مبارزان انقلابی حسابی داغ بود. ساواک و گارد شاهنشاهی به دنبال مبارزان بودند و آنها نیز برای نجات جانشان فرار می‌کردند. من هم از این قاعده مستثنی نبودم. خدا را شکر می‌کنم که هیچوقت دستگیر نشدم تا شکنجه شوم اما دوستانی داشتم که دستگیر شدند و از آنها درباره شکنجه‌های بی‌رحمانه شنیده‌ام. مقاومت زیر آن شکنجه‌های بی‌رحمانه و تسلیم نشدن، کار هر کسی نبود. یادم هست که در آن دوران روی دیوارها شعار نویسی می‌کردم. محله ما یکی از نقاط اصلی اتفاقات مربوط به مبارزات انقلاب اسلامی بود. به یاد دارم شعاری که بیشتر می‌نوشتم «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» بود. آن روزها همه چیز حال و هوای دیگری داشت.

تیر خلاص مردم بر پیکر رژیم پهلوی 

معمار در ادامه صحبت‌هایش از ماجراهای 22 بهمن‌ماه سال 57 گفت: اعتراضات مردمی به اوج رسیده بود و بوی پیروزی نهضت می‌آمد. 22 بهمن‌ماه 57 من در میدان شهدا (ژاله) سابق بودم و به یاد دارم که مرد و زن، پیر و جوان، خلاصه اینکه همه به خیابان آمده بودند تا تیر خلاص را بر پیکر بی‌جان رژیم پهلوی بزنند. آن روز کسبه و کارگران کار را رها کرده و به مردم انقلابی پیوسته بودند. عده‌ای هم در خیابان مشغول سنگربندی بودند. صحنه‌ای که هنوز در خاطرم مانده از مردان و زنانی است که در خون خود می‌غلتیدند. روز عجیبی بود. بالاخره مبارزات مردم و سختی‌های فراوانی که کشیده بودند نتیجه داد و انقلاب اسلامی در 22 بهمن‌ماه 57 به پیروزی رسید. باور من این است که پیروزی انقلاب اسلامی مدیون رهبری امام (ره) و اتحاد مردم بود. 

روزهایی که فقط با آمدن شاه محله‌مان نو و نوار می‌شد

این جانباز 15 درصد خاطره‌ای را از روزهای منتهی به پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی تعریف کرد: چند وقتی بود که نیروهای خدماتی به محله‌مان آمده بودند، جدول و دیوارها را نقاشی می‌کردند، خیابان‌ها آسفالت می‌شد و خلاصه دیگر خبری از آن وضع نابه‌سامان در محله نبود. حتی دیواری که در حال آوار شدن بود را بهسازی و رنگ کرده بودند. همه اهالی کنجکاو بودند بدانند که چرا کمبودهای محله‌مان یکی پس از دیگری ترمیم و بهسازی می‌شود و تلاش می کنند تا تمام نواقص را برطرف کنند. تا اینکه بالاخره بعد از چند وقت متوجه شدیم که شاه قرار است از محله‌مان بازدید کند. یکی از بوستان‌های محله‌مان را قُرق کرده بودند و من قصد ورود به آنجا را داشتم. اما ماموران حفاظتی که در محله مستقر شده بودند اجازه ورود را به من ندادند و من هم به خانه برگشتم. بعد از آن روز دوباره محله‌مان به حال خود رها شد دیگر مشکلات ما اهمیتی برای هیچ کدام از مسئولان نداشت.

مردم همه پای کار بودند تا به انقلاب اسلامی خدمت کنند

نویسنده کتاب «دُر نجف» در ادامه صحبت‌هایش حال و هوای آن روزهای محله‌ای که در آن زندگی‌اش می‌گذشت را روایت کرد: بعد از سقوط رژیم پهلوی همه مردم به میدان آمده بودند تا نگذارند کاری بر زمین بماند. به یاد دارم که بزرگان و معتمدان محله در مسجد اعلام می‌کردند که فردا می‌خواهیم جوی‌های محله‌ را نظافت کنیم و هر کس که داوطلب است بیاید، فردا هر کس با هر چه که داشت می‌آمد. یا برای نگهبانی و تامین امنیت محله‌ها جوانان محله خودجوش پای کار می‌آمدند. به یاد دارم که پارچه‌ای سفید را به سرمان می‌بستیم و سلاح هم که نداشتیم تنها چیزی که برای دفاع از خودمان داشتیم «چوب» بود. حال و هوای بیشتر مردم طوری بود که هر کس به هر طریقی که می‌توانست قصد داشت به انقلاب اسلامی خدمت کند.

اوج و تکامل فرهنگ ایثار و شهادت در دوران انقلاب اسلامی

معمار درباره تغییر مفهوم شهادت در دوران پهلوی و انقلاب اسلامی با اشاره به اینکه در دوران مبارزات، یکی از اتفاقات معمول این بود که وقتی کسی به شهادت می‌رسید مردم انگشت در خون او می‌زدند و آن را بالا می‌گرفتند تا همه شاهد آن جنایت باشند، روایت کرد: در آن دوران که مبارزات انقلابی اوج گرفته بود مردم در خانه‌های‌شان را بازمی‌گذاشتند تا به آنها که از نیروهای رژیم فرار می‌کردند پناه بدهند. انگار که قلب مردم برای همدیگر می‌تپید. همین مراسم تشییع پیکر شهدای مدافع حرم که این روزها بسیار باشکوه برگزار می‌شود نشان دهنده ارادت مردم به شهیدان و فرهنگ ارزشمند ایثار و شهادت است. در دوران انقلاب اسلامی فرهنگ ایثار و شهادت به اوج و تکامل رسیده است. مراسم تشییع میلیونی پیکر مطهر سردار شهید حاج «قاسم سلیمانی» که در شهرهای مختلف با حضور آحاد مردم برگزار شد، نشان دهنده گواهی بر ارادت مردم به شهیدان است.

مشکلات اقتصادی همیشه آزارم می‌داد

این جانباز 15درصد درباره اینکه چه چیزی در دوران پهلوی بیشتر آزارش داده است تا او نیز علیه طاغوت و برای پیروزی انقلاب اسلامی تلاش کند، گفت: پدر من کارگر و خانه‌مان در محله شهید هرندی (دروازه غار) سابق با وسعت 50 متر بود. در خانواده‌ای رشد کردم که مشکلات اقتصادی در آن همیشه وجود داشت و به قول معروف با حقوق بخور و نمیر روزگارمان را می‌گذراندیم. مشکلات اقتصادی همیشه آزارم می‌داد. البته این موضوع فقط مربوط به من نبود و تعداد زیادی از مردم با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کردند.

ثبت ایثارگری‌های دوران انقلاب اسلامی ضروری است

 نویسنده کتاب زندگی شهید «مهدی رجب بیگی» در پایان صبت‌هایش با تاکید بر اینکه باید از ظرفیت‌های ادبیات به ویژه کتاب استفاده کنیم، گفت: کتاب بستر عمیقی برای ثبت ایثارگری‌های دوران پیروزی انقلاب اسلامی و مقاطع مختلف پس از آن است. اعتقاد دارم که ثبت ایثارگری‌های دوران انقلاب اسلامی ضروری است و مسئولان و فعالان فرهنگی باید نگاه ویژه‌ای به این موضوع داشته باشند.  درباره سردار دل‌ها موفق به نوشتن کتابی با عنوان «نشان سرخ ذوالفقار» شده‌ام که «نشر شاهد» آن را منتشر کرده است. البته همیشه در کتاب‌هایم تلاش می‌کنم که درباره انقلاب اسلامی مطالبی را بیان کنم. داستان کتاب «حدیث تن و رهایی» پیش از دوران پهلوی شروع می‌شود و تا دوران پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ادامه پیدا می‌کند که یکی از آثار من است.

خبرنگار: رضا افراسیابی

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده