مدال شهادت در گردن «صمد» می درخشید
به گزارش نوید شاهد آذربایجان شرقی، صمد یکم اسفند 1336 در یک خانواده مذهبی از شهرستان مراغه به دنیا آمد. پدرش مشوق درس خواندن فرزندانش بود. صمد از همان ابتدا مهارت خودش را در درس خواندن نشان میداد. او از شاگردان ممتاز بود و از همان دوران به ورزش علاقه زیادی داشت.
بعد از اتمام دوران راهنمایی وارد دبیرستان شد. در آنجا نیز در فعالیتهای ورزشی بسکتبال فعال بود و چون امکانات ورزشی آنجا زیاد بود توانست با ورزش بهتر و بیشتر آشنا شود. وی در سال 1356 موفق به اخذ دیپلم گردید.
بعد از تمرینات مکرر و آمادگی لازم یکبار از طرف گروه ملی بسکتبال جوانان کشور دعوت و به مسابقات بسکتبال جوانان آسیا در کویت اعزام گردید. در تمام سفرها خیلی از نکات مبهم برای وی حلشده بود و کمکم عامل اصلی همه سختیها را پیدا کرد. در دوران سربازی با درجه گروهبان سومی مشغول خدمت سربازی شد.
چند ماه بعد از سربازی بود که اولین صدای خشم و فریاد از قم برخاست آن موقع محل خدمت صمد در پادگان مراغه بود. در روزهای تعطیل که به شهر خود بازمیگشت از اینهمه قيام و تظاهرات احساس شادی میکرد. ولی هنوز نمیدانست که چه بکند. گردان آنها از طرف رژیم طاغوت جهت حکومتنظامی به شهرری مأمور شد. به گفته دوستانش وقتی فرمانده آنها تظاهرکنندگان را میگرفت صمد آنها را از پشت ماشین ول میکرد تا فرار کنند.
صمد را به بازداشتگاه یکی از پادگانهای میبرند و فرماندهشان به صمد گفته بود که اگر به پادگان برگردیم میدهم تو را اعدام کنند. سه چهار روز بعد او را آزاد میکنند یک مدتی فرار کرده به خانه میآید و به والدینش میگوید که به مرخصی آمدهام و چون مدت اقامت در تبریز زیاد میشود دوباره به تهران برمیگردد و چند مدتی همینطور در تهران بود و دوباره به تبریز میآید تا انقلاب پیروز میشود. بعد به دستور مسئولین انقلاب و امام (ره) به خدمت سربازی برمیگردد و مدت سربازیاش تمام میشود.
بعد از آنها دنبال کار میگردد. بیشتر علاقه به ادامه تحصیل داشت ولی از دانشگاههای داخل کشور قبول نمیشود و به علت فقر مالی نمیتواند به خارج از کشور برود. بعد از چندی در جهاد سازندگی مشغول فعالیت میشود و بعد از صباحی چند خدمت در جهاد سازندگی در تربیتبدنی استان آذربایجان شرقی مشغول کار میشود.
تا اینکه جنگ بر ما تحمیل میشود، صمد نیز که در جریان آن بود در زمان بنیصدر ملعون وقتی داوطلب برای ارتش میخواستند صمد نیز ثبتنام میکند ولی چون متولد سالهای ۵۵ و ۵۶ نبود نبردند.
بعداً در پایگاه مقاومت یکی از مساجد شروع به فعالیت کرد و شبها با کشیک دادن میخواست دِین خود را به انقلاب اسلامی ادا کند. بعد از فرمان امام که رفتن به جبهه را واجب کفائی اعلام کردند دیگر شهید صید اقدمی آرام و قرار نداشت.
در همین زمان از طرف اردوی گروه ملی بسکتبال جهت مسابقات هندوستان دعوتشده بود در آنها نیز در کلاسهای ایدئولوژی شرکت داشت و چون گروه بسکتبال اعزام نشد بعد از برگشتن داوطلبانه به جبهه اعزام شد و بالاخره در مرحله مقدماتی عملیات والفجر نوزدهم بهمن 1361 در سومار براثر انفجار مین به فیض شهادت نایل آمد.
به قول دوستش: اگر صمد به هندوستان اعزام میشد و مدال طلا را به گردن میآویخت ارزش آن مدال در برابر مدال شهادت که صمد به گردن انداخت صفر بود. صعود اوج شهیدان به قله توحید.
انتهای پیام/