ما واحد هستیم و برای اهداف بزرگی انقلاب کردیم
به گزارش نوید شاهد آذربایجان شرقی، به مناسبت فرارسیدن هفته وحدت خبرنگار نوید شاهد با «ناصر احمدی» یکی از بازنشستگان بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان تبریز به گفتگو پرداخته است. او ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۹ در شهرستان سردشت به دنیا آمده است. پدرش در کسوت روحانیت بود؛ در کنار روحانیت به حرفه دندانپزشکی نیز بهصورت تجربی میپرداخت. مادرش تکنسین امور دارویی بود و در طول حوادث انقلاب و جنگ در پشت جبهه در بیمارستان شهر سردشت انجاموظیفه میکرد. آنها همگی خانواده شش نفره ای بودند که در بمباران شیمیایی سردشت آسیبدیدهاند و تنها ناصر پرونده جانبازی دارد؛ او جانبازان 25 درصد است.
در ادامه دعوت میشود تا در این مصاحبه همراه ما باشید؛
چه دلیلی باعث شد در جبهههای غرب حضور پیدا کنید؟
ناصر احمدی: از همان دوران کودکی که در شهر مرزی سردشت زندگی میکردم شاهد ترورهای منافقین بودم. به همین جهت وقتی در خود احساس مسئولیت کردم بهعنوان نیروی مردمی در جبهههای غرب برای خدمت به کشور و هموطنانم دست بکار شدم و با نیروهای بسیج همکاری می کردم. زمانی که سردشت بمباران شیمیایی شد، جانباز شدم.
از چه مقطعی به تغییرات پیرامون پی برده و به درک درستی از آن رسیدید؟
ناصر احمدی: زمانی که نوجوان بودم درک کاملی از اتفاقات پیرامون خود نداشتم ولی اتفاقات را میدیدم. در آن زمان مراکز آموزشی وجود داشت که به فعالیتهای فرهنگی مشغول بودند. من دریکی از این کانونها عضو شدم. کمکم از طریق این مراکز نگاهم به اتفاقات باز میشد و بهتر میتوانستم به درک درستی از تغییرات ایجادشده دوروبرم برسم. آقای میرزایی یکی از مربیهای خوب کانون بود. او بچهها را با گروههای بیست سینفری به سفرهای تفریحی استانهای مختلف ازجمله اصفهان، یزد و غیره میبرد. از مکانهای تاریخی، مذهبی دیدن میکردیم. ما را به زیارت مزار شهدا میبرد. در مورد مسائل روز خیلی صحبت میشد. این سفرها و در کنار آن اتفاقات جنگ در فکر و تربیت من اثر گذاشت و باعث شد از همان سن کم احساس مسئولیت کنم. خاطرات آن زمان را هیچوقت فراموش نمیکنم.
از دوستانتان کسی را به خاطر دارید؛ برای ما از او بگویید؟
ناصر احمدی: بله. شهید نادر دادگوش از دوستان خوبم بود. در مقطع ابتدایی در یک مدرسه با هم همکلاس بودیم. حتی در اردوی کانون فرهنگی سفرها را باهم رفتیم. بعد از آن دوره در پایگاه مقاومت بسیج محله نیز با هم فعالیت میکردیم. او سرانجام به دست منافقین شهید شد.
شما بهعنوان نیروهای مردمی در جبهههای غرب چه نقشی داشتید؟
ناصر احمدی: مثل بقیه یکی از نیروهای مردمی همچنان در جریان اتفاقات جنگ بودم. دفاع از مرزهای کشور، همراهی با رزمندگان، پشت جبهه را خالی نکردن، با مردم همراه بودن و خیلی موضوعات دیگر چیزهایی است که شاید هرکسی بهسادگی از آن عبور کند. ولی وقتی عمیقاً به آن فکر میکنی تازه متوجه میشوی که: پشت جبهه را خالی نکردن یعنی چه! همراه بودن با رزمنده یعنی چه! اگر از بازماندگان و ایثارگران بپرسید که نیروهای مردمی چه نقشی داشتند آنها به زیباترین حالت ممکن این عمل را واکاوی میکنند.
چه دلیلی باعث شد تا در اداره بنیاد شهید و امور ایثارگران مشغول به کار شوید؟
ناصر احمدی: خدا را شاکرم بهعنوان نیروی مردمی احساس مسئولیت کرده و در جبههها این فرصت را داشتم تا در کنار دوستان رزمنده باشم و از آنها ایثارگری را بیاموزم. تا این لحظه هم که به پنجاهسالگی رسیدهام تلاشم این بوده درسهایی را که یاد گرفتهام در زندگیام، گفتارم، عملکردم پیاده کنم و آثار و برکاتش را هم میبینم. احساس وظیفه در قبال ایثارگری مردم باعث شد بنیاد شهید را برای خدمت به خانواده معزز شاهد و ایثارگر انتخاب کنم؛ علیرغم فرصتهای شغلی که در زندگی داشتم چراکه ایثار نه تنها در جنگ معنی زیبایی دارد؛ بلکه در زندگی نیز بهترین آثار و برکات آن را میتوان مشاهده کرد.
شما برای رسیدن به آرمانهای شهدا جامعه را در شرایط کنونی چگونه میبینید؟
ناصر احمدی: نمیخواهم امروز را نقد کنم؛ ولی امروز از لحاظ فرهنگی، از لحاظ توجه به اندیشههای کودکانی که میخواهند شهدا را بشناسند آنچنانکه باید، فرصت گذاشته نشده است. متأسفانه باوجود بازه زمانی که وجود داشت فرصت و زمان کمی برای انتقال آرمانهای انقلاب به نسل سوم و چهارم گذاشتهشده است. در جامعه کنونی تنها مسیر انتقال این فرهنگ از بستر صداوسیما فراهمشده است؛ و یا گاهی استفاده از فضای مجازی که اصلاً کافی نیست و نیازمند امکانات بیشتر هست. من بهشخصه ناراحتم که ایثارگری ایثارگران به سمتوسوی کمتوجهی پیش می رود؛ و این نیازمند غبارروبی است.
در مورد وحدت ادیان شیعه و سنی چه نظری دارید؟
ناصر احمدی: ما واحد هستیم و نیازی به وحدت نداریم. ما ملت یکپارچهای هستیم که این ملت برای اهداف بزرگی چون حفظ انسجام ملی انقلاب کرد و برای رسیدن به این اهداف باید جان فشانی کرد. در حقیقت هفته وحدت نشانگر این است که ما تافته جدا بافتهای نیستیم. البته برای کسی که بخواهد ایثارگری کند ابتدا و انتهای صف فرقی نمیکند. اما ازنظر مفهومی یک هفته فاصله بین تولد حضرت محمد (ص) را ازنظر فقهای شیعه و سنی تحت عنوان هفته وحدت نامگذاری شده است که طبق فرمایشات امام راحل بود. پاسداشت این هفته را نکو دیدهایم و همیشه همکاران من این هفته را به من تبریک گفتند.
وحدت شیعه و سنی را چگونه میتوانید چه در جبهههای جنگ و چه در حال کنونی توصیف کنید؟
ناصر احمدی: در منطقه غرب کردستان یکی از استراتژیهایی که معمولاً در مبارزه با منافقین به کار گرفته میشد کمک گرفتن از پیشمرگهای کرد مسلمان بود. پیشمرگهای کرد مسلمان به افراد خودی همکار با نظام گفته میشد. این دوستان که به منطقه شناخت درستی داشتند در صف اول قرار میگرفتند و در آنجا کسی نمیگفت چرا من در صف اول باشم! یا کسی نمیگفت چرا فلان آذریزبان یا فلان فارس زبان صف اول نباشد! بحثی نبود. اگر آمار شهدای ترور در مبارزه با منافقین را بررسی کنید متوجه خواهید شد که بیشترین شهیدان ترور در کردستان اتفاق افتاده است.
آیا واژه «وحدت» در پرورش شما تأثیری داشته است؟
ناصر احمدی: از همان کودکی به یاد دارم در شهرمان کانونهای پرورشی فکری کودکانی بود که فعالیت و نقش بسزایی در کشف استعداد دانش آموزان داشت. در ادامه فعالیتهای این کانونها کودک در مدرسه پرورش مییافت و به رشد عقلی و جسمی توأم با درک درست از اینکه اسلام واحد است میرسید. درست است که شیعه و سنی هر دو مذهب شاخههایی هم دارد؛ اما حقیقت تنها این است که ما مسلمان هستیم و بر خدای یگانه اعتقاد داریم. خدا، پیغمبر و قرآن ما یکی است.
جنگ چه درسهایی به شما داده است؟
ناصر احمدی: جنگ قبل از هر چیز درس دفاع را به ما داد. چون کسی که مورد تجاوز قرار بگیرد خداوند بر او واجب کرده است که در هر شرایطی از خودش دفاع کند. درس پایداری داد که اگر پایدار نباشیم نمیتوانیم در دفاع از خودمان به نتیجه مطلوب برسیم. درس سازندگی را داد که بعد از همه این اتفاقات باید بسازیم و به خواستههایی که برای زندگی خوب باید یک فرد مسلمان ایرانی به آن برسد رسید.
در کنار خاطرات شیرینی که از شما شنیدیم از خاطرات تلخ هم بگوید؟
ناصر احمدی: خاطرات تلخ بیشتر به حوادثی که منجر به شهادت دوستانمان میشد برمیگردد. فراموش نمیکنم پادگان نبی اکرم (ص) که مربوط به رزمندگان سپاه بود براثر بمباران هوایی هواپیمای رژیم بعثی موردحمله قرار گرفت. اتفاقی که افتاد نصف مردم شهر علیرغم اینکه میدانستند برگشتن هواپیماها و بمباران مجدد وجود دارد به کمک این رزمندگان شتافتند. متأسفانه اجساد شهدا به شکلی که به شهادت رسیده بودند اعضای بدن آنها بهسختی بعد از شناسایی تفکیک میشد و هرکدام را در قسمت مخصوصی نگهداری میکردند تا آمار به شهادت رسیدگان به دست آید. در آن لحظات بودن و جمعکردن پیکر پاک شهدا موضوعی نیست که بهراحتی بتوان به زبان آورد و بیان نمود.
پیشنهاد شما برای پیوند نسل جدید با شهدا و ایثارگران چیست؟
ناصر احمدی: میتوانیم ازنظر فرهنگی با اهمیت بیشتری به موضوع ایثار بپردازیم تا نسل جدید بیشتر بافرهنگ ایثار و شهادت آشنا شوند. اگر در بحث رشد و پرورش کودکان و نوجوانان ورود کنیم رشد فرهنگی بسیار مطلوبتری را شاهد خواهیم بود. نسل کنونی با استفاده از فنّاوریهای روز بیشتر به بازیهای رایانهای مشغول هستند و آنگونه که باید با شهدا و ایثارگران نمیتوانند ارتباط مؤثری برقرار نمایند. دلیل انتخاب این بازیها از طرف کودکان و نوجوانان باید ریشهیابی شود. ما میتوانیم با تشکیل کارگروههای فرهنگی تحت عنوان ایثار در مرزوبوم کشور برای آشنایی این نسل با آرمانهایمان بستری مناسب فراهم کنیم.
گفتگو از شبنم اسماعیلی
انتهای پیام/