دلنوشته
نوید شاهد - امان از نگاه های منتظر مادر و دستان سرد پدر که دلتنگ آغوش است و حال به نهال یادگار بدل شده است... .تو میروی در پس ردپایت زمین لاله می دمد. تو اوج میگیری و بال هایت را می سوزاند. آسمانی شدن نه بال می خواهد و نه پر دلی میخواد به وسعت خود آسمان. انگار گنجی که به اسم شهید و شهادت در جنگ و رزم شکل گرفته، پنهان شده است. 

به گزارش شاهد آذربایجان شرقی، دلنوشته در وصف مادران و پدران شهدا به مناسبت گرامیداشت روز شهید به قلم شبنم اسماعیلی تقدیم نگاه گرمتان می شود.

گنجی به اسم شهادت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ

پناه بر تو که بی صدا مرا میشنوی

امان از نگاه های منتظر مادر و دستان سرد پدر که دلتنگ آغوش است و حال به نهال یادگار بدل شده است... .سپیده که سر بزند حیات دوباره عطر خاک آب خورده می گیرد. میزبان عزیزی می‌شود. ارغوان‌ها سر از لانه تنهایی برمی‌دارند، شوق مهمان نوازی در سر می‌پرورانند. پروانه‌ها نوید آمدن سر می‌دهند و عاشق می شوند. 

سرسفره همیشه یک فنجان به یادت خودنمایی می کند گاهی در میان حرف هایمان می گوییم چه خوب می شد اگر کودکانت بودند؛ همچون تو حیاط خانه مان برای یافتن گنج زیر رو می کردند. زمین و زمان را بهم می دوخنتند کاوشگران کوچک گنجمان... . کاش می شد زمان را نگه داشت و بودنت را بیشتر لمس کرد. این ها آرزوی مادران و پدران منتظر هست. تو چقدر آرام از خیالمان میگذری، چون نسیمِ سحر.

غروب می شود و این قصه‌ی هر لحظه منتظر، تا شقایق هست زندگی می کند.

هر سپیده تو را با سربند یا زهرا رهسپار خدمت به میهن می کنم. 

گاه در لباس رزم... .

گاه در لباس دفاع... . 

گاه در لباس سفید خدمت... .

تو میروی در پس ردپایت زمین لاله می دمد. تو اوج میگیری و بال هایت را می سوزاند. آسمانی شدن نه بال می خواهد و نه پر دلی میخواد به وسعت خود آسمان.

انگار گنجی به اسم شهید در جنگ و رزم شکل گرفته است پنهان شده است. 

شهید را معنی کردم گنجی بی نام و گمنام است. گنجی در ارابه تیز چنگ هوایی به اسارت رفت. گنجی ویران شد زخم خورد که حتی با گذشت زمان مرهم بر زخم آنها نیست و در خلوت خود آرام آرام می سوزند و کور سوی امیدی به عرش دودهایند؛ باز هم مَحرم ندارند. گنجی از نام شهید ستون و تکیه گاه میراث یادگاری هاست با بال های سوخته در آرزوی آزادی. گنج شهادت را هرچه میگردم زخم درد ها و دردهاست. درد هایی که انسانیت آزادی از آن ریشه می گیرد برای اوج گرفتن.

این ایثار و ایثارگری از دستهای من جوانه می زند به سر بند تو می رسد، قدمهای تو استوار می‌شود و در پی این گنج تو می دوی ...

برای رفتنت قرآن دستان پدر راه را بر تو نشان میدهد و کاسه آب در دستان مادر به لاله های بعد تو جان میدهد

راهتان ادامه دارد. 

من و ما حافظ این راه شماییم.

با چشمان منتظر زمزمه می کنیم «بسم رب الشهدا و الصدیقین 

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاءُ عند ربهم یرزقون (169 آ ل عمران)

و گمان مبر آنان كه در راه خدا كشته شده اند، مردگانی هستند، بلكه آنان زنده  و در بارگاه پروردگارشان بهره مندند.»

انتهای پیام/

دلنوشته از شبنم اسماعیلی 

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده