يکشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۰۲:۱۶
نوید شاهد – «داوود امیریان» در کتاب «جاسم رمبو» داستان عقربی را تعریف می کند که در حین نماز خواندن ظاهر و باعث عقب رفتن صف نمازگزاران شد ولی باعث قطع نماز نه. این داستان طنز را در ادامه می خوانید.

عقرب آمد اما نماز قطع نشد

نوید شاهد: سریع وضو گرفتم و دویدم طرف نمازخانه، آنجا با چند تیرک چوبی و حصیر درست شده بود. وسط یک بیابان بی انتها، پر از عقرب و رطیل و سمندر و مار.

حاج آقا قامت بست و ما هم به او اقتدا کردیم. من در صف دوم بودم، رکعت اول بودیم که یکهو حاج آقا یک قدم به عقب برداشت، صف اول و بعد صف ما هم یک قدم به عقب رفت!

حاج آقا به رکوع رفت ما هم به رکوع رفتیم، حاج آقا یک قدم به عقب آمد و صف اول و بعد صف ما هم یک قدم به عقب آمد. داشتم از کنجکاوی دیوانه می شدم، این چه نمازی بود که هر چند ثانیه یک قدم از قبله دور می شدیم؟

حاج آقا سریع دو سجده را به جا آورد و بلند شد ایستاد، ما هم ایستادیم. از سرعت حاج آقا تعجب کرده بودم، همیشه نماز را طولانی می خواند، اما حالا سرعت نماز خواندنش زیاد شده بود.

حاج آقا قنوت بست ما هم قنوت بستیم، حاج آقا یک قدم به عقب آمد. صف اول و بعد صف ما هم یک قدم به عقب آمدیم، حالا دیگر از نمازخانه و از زیر سایبان خارج شده و در محوطۀ بیرون بودیم!

 

طاقت نیاوردم، در حال قنوت روی پنچه پا بلند شدم و به جلو نگاه کردم. یاللعجب! یک عقرب گندۀ زرد رنگ در حالی که دمش را بالا گرفته بود جلوی حاج آقا قدم رو می کرد! با بدبختی جلوی خنده ام را گرفتم، قنوت طولانی شد حاج آقا سریع به رکوع رفت و دوباره همگی یک قدم به عقب آمدیم.

حاج آقا بلند شد و دوباره یک قدم به عقب برداشت بعد سریع سلام نماز را داد و  بلند شد و الفرار! پشت سرش ما هم فرار را بر قرار ترجیح دادیم. عقرب انگار از حاج آقا خوشش آمده بود، با دم رو به بالا به سرعت دنبال حاج آقا می دوید، حاج آقا فریاد زد: «  این برهم زنندۀ نماز را از من دور کنید.»

یکی با پوتین کوبید تو کلۀ عقرب کافر!

همگی در بیست متری نماز خانه می خندیدیم و مستحبات پس از نماز ظهر را به جا می آوردیم.

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده