نوید شاهد - «یعقوب اسماعیل زاده» نهایت آرزویش شهادت بود و همیشه با همراه سایر دوستان بسیج به عیادت مجروحان جنگی می رفت و لحظه‌ای از کمک به جبهه غافل نبود زمانی که او تصمیم گرفت به جبهه برود و رو در رو با دشمن متجاوز بجنگد از طرف جهاد دانشگاهی به وی ابلاغ شد که در دانشگاه بماند و به ساختن تجهیزات جنگی از جمله خمپاره و ... بپردازد.

به گزارش نوید شاهد آذربایجان شرقی، شهید «یعقوب اسماعیل‌زاده» اولین فرزند خانواده در 31 فروردین ماه ۱۳۴۴ همزمان با شب غدیرخم در بهار شادیها پا به عرصه هستی نهاد نامش را از کتاب خدا انتخاب کردند و یعقوب نامیدند.

نهایت آرزویش شهادت بود

در خانواده‌ای پاک و مذهبی جوانه زد و در گلستان زندگی به نهالی استوار مبدل شد در دوران خردسالی و کودکی گام اول را در به پا داشتن نماز به جا می آورد و همراه خانواده به نماز می ایستاد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان دولتی کمیل (ممتاز) سابق گذراند، و در همان دوران با بینش آگاهانه متوجه ظلم و ستم این رژیم طاغوت شد تا جایی که در سن دوازده سالگی به فرموده امام خمینی به تظاهرات بر ضد رژیم شاهنشاهی می پرداخت. پس از پایان تحصیلات ابتدایی به مدرسه راهنمایی شاه ولی راه یافت در این دوران علاقه خود را نسبت به صنعت و مکانیک شکوفا ساخته و چنان شیفته این دانش شد که از همان سنین نونهالی شروع به اندیشیدن و ساختن ابزارآلاتی کرد، حتی دبیران نیز از کارهای او در شگفت بودند.

همه ساله دوران تعطیلات تابستانی را در تعمیرگاه اتومبیل و آهنگری کار می‌کرد. بالاخره در پایان دوره راهنمایی رشته صنعت را در دبیرستان صنعتی وحدت برگزید، در عین آنکه با علاقه ای وافر به تحصیل علمی پرداخت به تحصیل و شناخت و معرفت اسلامی نیز در میان دبیران متعهد و انقلابی عشق می ورزید و در تمام فعالیت های بسیج مدرسه شرکت می‌کرد.

شهید اسماعیل زاده در سال ۱۳۶۳ از هنرستان فارغ التحصیل شد بلافاصله از دانشگاه در رشته ابزار سازی قبول شد و در دانشکده فنی تبریز شروع به تحصیل نمود و در کنار درس نیز به وظیفه اجتماعی و انسانی خود واقف بود و جزو بسیجیان فعال دانشگاه به شمار می آمد.

نهایت آرزویش شهادت بود و همیشه با همراه سایر دوستان بسیج به عیادت مجروحان جنگی می رفت و لحظه‌ای از کمک به جبهه غافل نبود زمانی که او تصمیم گرفت به جبهه برود و در رو در رو با دشمن متجاوز بجنگد از طرف جهاد دانشگاهی به وی ابلاغ شد که در دانشگاه بماند و به ساختن تجهیزات جنگی از جمله خمپاره و ... بپردازد.

زیرا رزمندگان اسلام به ادوات جنگی احتیاج فراوان داشتند البته این کار پشتیبانی به صورت محرمانه بود و از این روی حتی آشنایان هم از این کار اطلاعی نداشتند و چون محرمانه بود روزها به کار درس و تبلیغات مشغول بود و شبها تا سحر در کارگاه دانشکده فنی تبریز مشغول کار بود و تا لحظه شهادت لحظه‌ای نخفت و نهایتاً در تاریخ ۲۷ دی ماه ۶۵ در ساعت ۱۰ نیمه شب در سن ۲۱ سالگی در رزمگاه دانشکده در حالی که به ساختن تجهیزات جنگی می‌پرداخت و نسبت به خودکفایی ایران و رزمندگان اسلام تلاش می‌کرد به دست زبون خسم با بمباران دانشکده فنی تبریز دفتر زندگیش بسته شد و آن شب ۲۲ تن از این یاران انقلاب به دشت سرسبز روشنیها هجرت کردند.

یعقوب در همان حال که به فرموده پیامبر اسلام (ص): زگهواره تا گور دانش بجوی معنا بخشید و وظیفه انقلابی و اجتماعی خود را نسبت به اسلام ادا کرد. از نظر اخلاقی نیز برای همگان یک معلم بود و اخلاق خوب و سازنده را به دیگران الگو می داد آری او آنگونه زیست و اینگونه رفت و مومنی بود که هرگز از انجام فرایض الهی خسته نشد، همواره در شب زنده داری ها به درگاه الهی دعای عاجزانه نمود و پیروزی اسلام را خواهان بود عملش جز در راه خدا نبود یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

انتهای پیام/

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده