من عاشق وطنم هستم

به گزارش نوید شاهد استان آذربایجانشرقی :شهید محرم عبدیان فرزند حیدرقلی در سوم تیر ماه سال 1340 در شهر تبریز در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشود. ایشان پنجمین فرزند خانواده بودند. دارای 5 برادر و یک خواهر بودند. ایشان همچون دیگر فرزندان این دیار وقتی به سن هفت سالگی رسیدند تحصیلات خود را تا چهارم ابتدایی ادامه داده و بعد ترک تحصیل کردند و به کسب و کار پرداختند تا اینکه در سال 1358 با دختری مومنه ازدواج کردند در سال 1360 صاحب یک فرزند دختر به اسم فاطمه شدند و در سال 1362 دوباره صاحب یک فرزند دختر به نام زهرا شدند و در سال 1361 برای دفاع از کشور و میهن خود ایشان به سربازی رفتند. قبل از ازدواج در کارخانه نوشابه مشغول به کار بودند و نان آور خانواده بودند زیرا خواه و برادرانشان ازدواج کرده بودند خیلی با معرفت بودند چون در محل سکونت خیلی برایشان ارزش قائل می شدند و به تقوای او ایمان داشتند. اهل مسجد بودند هم اجتماعی و با تقوا و مومن بودند وقتی ازدواج کردند در مغازه پروتئین که متعلق به برادرزنشان بود به کارمشغول  شدند که حدود دو سال در جبهه بودند که 35 روز از ترخیص ایشان مانده بود که در سال 3/6/1363 در عملیات کربلای 5 حاج عمران مجروح شدند به بیمارستان سینا واقع در تبریز منتقل شدند و بعد از گذراندن سه روز تلخ و دشوار در سال 6/6/1363 به شهادت رسیدند و این شهادت هم برای خودشان و هم خانواده ایشان موجب سرافرازی است.

 

ایشان شغل شان مغازه داری بود و همیشه می گفتند من تا جان در بدن دارم خدمتکار مادر و زن و بچه هایم خواهم بود اما قبل از سربازی مادرشان گفته بودند که به سربازی نرو چون من طاقت دوری تو را  ندارم ولی شهید محرم قبول نکرده بودند و در جواب گفته بودند که من عاشق وطنم هستم من این لباس سربازی را به تن نباید می کردم وقتی این لباس را به تن کردم باید تا آخرین نفسم تا موقعی که جان دو تن دارم به خاطر استقلال وطن به خاطر خانواده ام به خاطر آزادی مردم وطنم در تن داشته باشم تا اگر شهید شدم خون من نام من نامی نیک همیشه افتخار برای خانواده و کشورم باشد چون شهادت تا آخرین لحظه در راه خدا و کشورم همیشه افتخار من است.