کد خبر : ۵۹۶۷۶۹
۱۳:۰۰

۱۴۰۴/۰۵/۱۴
وصیت شهيد محمد پورمند «2»

شهامت یا شهادت، هر دو پیروزی است

شهید «محمد پورمند» در وصیت خود می‌نویسد: «من از جوانان و مردمان با ایمان و مومن به انقلاب به عنوان یک برادر حقیر می‌خواهم که مواظب این جوانان و کودکان پاک که نسل‌های آینده کشور هستند و سرنوشت کشور بعد‌ها به دست آنها می‌افتد باشند...» متن کامل قسمت دوم وصیت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.


حافظ نسل فردا باشیم

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد«محمد پورمند» سوم شهریور سال 1342در مهرنجان شهرستان کازرون ديده به جهان گشود. کودکی را گذراند و هفت سالگی به مدرسه رفت. تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم در رشته اقتصاد گذراند. در ایام شکل گیری انقلاب اسلامی در حد توان برای تشريح انقلاب اسلامی می‌کوشيد و چهره رژيم شاه را رسوا می‌کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به بسیج پیوست. 17 شهریور سال 1359 به جبهه رفت. شب 23 تیرماه 1361 که مصادف با شب قدر بود، بر اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحيه شکم زخمی شد و او را به بيمارستان شريعتی اصفهان منتقل کردند و حدود 21 روز در بيمارستان بستری بود و سرانجام ساعت 9 صبح روز 13 مرداد سال 1361 به شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای مهرنجان کازرون به خاک سپرده شد.

متن وصیت «2» :

برادر و خواهر شما حفظ کنيد درخت اسلام را که پيامبر اسلام کاشته و با ريخته شدن خون امام حسین(ع) و عباس‌ها و علی‌اکبرها و علی‌اصغرها به دست ما رسيده است و من در نزد خدا به شما اتمام حجت می‌کنم که اگر شما حافظ رهبر و جانشين آن و قرآن و اسلام باشيد به صراط مستقيم که همان راه الله است هدايت می‌شويد.

ای خانواده‌هایی که شهيد داده‌ايد در راه انقلاب و هنوز هم پی در پی شهيد می‌دهيد و ای کسانی ‌که مومن به انقلاب هستيد بايد خون بدهيد و شما حافظ راه شهيدان خود شويد و حفظ کنيد ولايت فقيه را بر اساس حکومت اسلامی و از بين بردن منافقين را که ضد اسلام و قرآن و رهبر و ضد ولايت فقيه هستند.

و من از جوانان و مردمان با ايمان و مومن به انقلاب به عنوان يک برادر حقير می‌خواهم که مواظب اين جوانان و کودکان پاک که نسل‌های آينده کشور هستند و سرنوشت کشور بعدها به دست آن‌ها می‌افتد باشند، که خدای ناخواسته به دست يک عده منافقين ضد اسلام و قرآن نيفتند و به راه بد و انحرافی کشيده شوند.

و از امت اسلامی ايران می‌خواهم که همان‌طور که روحانيت در تمام دوران انقلاب چه در گذشته و چه در حال پيش‌قدم بوده است مواظب آن‌ها باشند و از خواسته‌های آن‌ها سرپيچی نکنند و برادران عزيز می‌خواهم که در اين جنگ که جنگ بين اسلام و کفر است شرکت کنند و پدرها اين‌ قدر مانع آمدن فرزندانشان به جبهه نشوند و بگذارند که فرزندانشان به جبهه بيايند، چون اگر ما در اين جنگ پيروز شويم اسلام پيروز شده است و تمام کفر جهان شکست خورده است و ما اگر به جبهه بيائيم و بکشيم پيروزيم و اگر کشته بشويم باز هم پيروزيم، پس ديگر چه خوفی داريم.

و من از پدر و مادر خود تشکر می‌کنم که مرا اين چنين تربيت کردند و من نتوانستم حتی مقداری از زحمات آن‌ها را جبران کنم و هم اکنون به جبهه آمدم تا شايد بتوانم با دادن جان ناچيز خود برای اسلام و قرآن بتوانم کمی از زحمات آن‌ها برآورده کنم و در آخر از آن‌ها که تا حالا اينقدر برای من زحمت کشيده‌اند و زجر ديده‌اند اگر شهيد شدم برای من شيون و گريه و زاری نکنيد و همچون زنان و مردان شيردل در برابر اين مصيبت البته شايد به نظر آن‌ها و به نظر خودم دامادی صبور باشند و خداوند مردم صبور در اين‌گونه جريانات دوست دارد و همچنين از شما می‌خواهم که برای من لباس سياه نپوشيد خداحافظ. خدايا خدايا تا انقلاب مهدی خمينی را نگه‌دار. 

انتهای متن/ 

 


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه