«هوشنگ» برادر شهید «اکبر کاری صدیق» می‌گوید: مادرمان 3 گلدان داشت، در خواب شکستن یکی از گلدان‌ها را می‌بیند که تعبیر آن شهادت اکبر بود.

گلدان شکسته

به گزارش نوید شاهد اردبیل، شهید اکبر کاری صدیق از شهدای غرور آفرین اردبیل است که به روایت زندگی این شهید عزیز می‌پردازیم:

آخر تابستان سال 1349 بود و مصیب و گل تخت کش در کنار شش فرزند خود گذران زندگی می‌کردند و در انتظار تولد هفتمین فرزند خود بودند.
مصیب که در ارتش خدمت می‌کرد، بخاطر شغلش مدام در نقل ومکان بودند و تقریباً هرکدام از فرزندانشان در شهری متولد شده بودند و این بخت و اقبال آنها را به شهر سراب کشانده بود و انگار این افتخار نصیب سراب شده بود تا یکی دیگر از فرزندان مصیب و گل تخت کش را در دامانش متولد کند.
روزهای انتظار به لحظات آخر خود نزدیک می‌شد تا اینکه دهم شهریور 1349 فرا رسید و نوزاد بدنیا آمد و به یمن تولد نوزاد به شکرگزاری پرداختند.
پدر و مادر، فرزندانشان را اکبر نامیدند اما در اقوام و فامیل او را حسن خطاب می‌کردند.

هوشنگ کاری صدیق، برادر شهید می‌گوید: روز دهم مهر ماه 1364 فرا رسیده بود و اکبر همچنان در عرصۀ نبرد حق علیه باطل حاضر بود و دوشادوش دیگر همرزمانش به نبرد می پرداخت.
شب هنگام درگیری سختی پیش آمده بود و اکبر نیز تا خود صبح در عرصه حاضر بود و با توکل به خدا نبرد می کرد.
حوالی طلوع آفتاب بود که ناگهان یکی از همرزمان اکبر به شدت زخمی می‌شود و ناله کنان در خواست کمک می‌کند. اکبر طاقت نمی‌اورد و خود را سریعاً به او می‌رساند تا به عقب برگرداند ناگهان از طرف دشمن مورد هدف قرار می‌گیرد و به ضرب گلوله‌ای به شهادت می‌رسد و روح پاکش به اوج آسمان‌ها پر می‌کشد.
مادرمان که انگار به دلش برات شده بود خبری هست همان شب خواب عجیبی دید که او را آشفته کرد و آن خواب چنین بود که مادر 3 گلدان داشت که یکی از آنها بر زمین افتاد و شکست و در همان حین خودش را نیز دید که در گل فرورفته بود و هر چه تلاش می‌کرد نمی‌توانست از آن بیرون بیاید. در خواب احساس کرد که آن گلدان اکبر بوده است و با این فکر ناگهان از خواب پرید و در همان حین بیهوش شد او مثل شراره آتش آرام و قرار نمی‌گرفت.

چون ما سه برادر در جبهه بودیم مادرم مدام تکرار می‌کرده: من می‌دانم حتماً اتفاقی افتاده و یکی از بچه‌ها شهید شده است. به دلم برات شده که اکبر است.
چند روز گذشت تا اینکه بالاخره، خبر شهادت اکبر را به خانواده دادند و مادرمان که خوابش تعبیر شده بود در غمی بزرگ فرو رفت.
در اوج غم واندوه پیکر پاک و مطهر اکبر را روانه گلزار شهدای ججین کردیم و غریبانه با او وداع کردیم و به خاک سپردیم.

 


انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده