شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۴:۰۵
شهید «علی پرنیان» 28 اردیبهشت 1345 در شهرستان یزد به دنیا آمد. او در وصیت‌نامه خود چنین می‌نویسد:« مادرم ای کاش می توانستم بیایم و بر دستهای پینه بسته ات و پدرم که برای من زحمت کشیده اید بوسه میزدم و به کمک و یاری شما می آمدم اما ببخش که نمی توانم، امروز در کشاکش حملاتمان خدا مرا می طلبد و از تو جدا می شوم.» متن کامل این وصیت‌نامه را در نوید شاهد یزد بخوانید. 

وصیت

به گزارش نوید شاهد یزد، شهید علی پرنیان 28 اردیبهشت 1345 در شهرستان یزد به دنیا آمد و دانش آموز اول متوسطه در رشته فرهنگ و ادب بود. پدرش محمد ابزار فروش بود و مادرش خدیجه نام داشت. با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان بسیجی با سمت مربی آموزش نظامی راهی جبهه های حق علیه باطل شد. سرانجام 22 مهر 1362 در سنندج توسط گروه های ضد انقلاب بر اثر شکنجه و مثله شدن بدن به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای خلدبرین یزد به خاک سپرده شد.

وصیت نامه:

«بسم الله الرحمن الرحیم. الَّذینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ.» قرآن کریم

به نام خداوند بزرگ با سلام و درود بیکران بر مهدی (عج) و بر نایب بر حق او حضرت امام خمینی و با درود بر شهیدان راه خدا از هابیل گرفته تا شهدای کربلا و از شهدای کربلا تا شهدای ایران و جنگ تحمیلی و ...

خدایا تو شاهد باش که من در این راه آگاهانه قدم برداشتم و خوب میدانستم که به کجا میروم و به کجا خواهم رسید. خدایا تو را شاهد می گیرم که من هدفم، یادم، راهم تو بود و آرزویم دیدن مهدی عزیز و شهادت در راه تو.

اگر انسان قرار باشد که در آخر مال خود را رها کند و برود پس چه بهتر که این مال در راه خدا انفاق شود. اگر انسان بنا باشد که بمیرد پس چه بهتر که این مردن هم در راه خدا باشد و در راه خدا آگاهانه جان به کف نهد و به لقاءالله بپیوند. مادرم ای کاش می توانستم بیایم و بر دستهای پینه بسته تو و پدرم که برای من زحمت کشیده اید بوسه میزدم و به کمک و یاری شما می آمدم اما ببخش که نمی توانم، امروز در کشاکش حملاتمان خدا مرا می طلبد و از تو جدا می شوم. اما بدان که فردا در کنار حوض کوثر با رفقا دیدار خواهیم داشت. 

وصیت

ای خواهرانم من امروز در جبهه های نبرد به جای مدرسه در حال آموختن هستم و تا به حال بیش از کتب مدرسه چیز یاد گرفته ام. از تاریخ شیر مردان و رشیدان از تاریخ امام خمینی و تاریخ امامان عالی مقام دیگرمان و ما بار دیگر تاریخ را تکرار نمودیم. برادرم بیا ببین که این رزمندگان چه زیباست می آیند و چه زیبا می جنگند و چه زیبا به سوی خالقشان پر می کشند و به سوی ملکوت اعلا میروند.

مادرم میدانم که برای تو سخت است از دست دادن یک جوان را اما وقتی که به یاد من میافتی از تو تمنا می کنم که گریه نکن که دشمن شاد شود و فقط کلام قرآن «انا لله و انا الیه راجعون.» را به یاد آور و بر زبان جاری کن . پدر امیدوارم که برای تو زمان سخت نگذرد و خدا را شکر کنی که همچنین افتخاری نصیب شما شده است از تو و مادرم خواهش می کنم که از تمام خویشان و دوستان و آشنایان حلال بودی نماید.

خواهرانم هرچه شما کردید حجاب خود را حفظ کنید و نمازهایتان را سبک نشمارید. برادرانم تو هم هر چه کردی درسهایت را بخوان و اگر برایت امکان داشت سه وعده به مسجد برود و از خدا غافل مشو و تا آنجا که توان داری به پدرت کمک کن از قرآن بخوانید و به آن عمل کنید و هرچه شما کردید امام و جمهوری اسلامی را.

والسلام علیکم و رحمة لله و برکاته

وصیت

وصیت

وصیت 

برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۱
علیرضا پرنیان
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۴۶ - ۱۴۰۲/۱۰/۰۴
0
1
روحشان شاد
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده