«شبی در خواب، جاوید را دیدم چند قدمی با هم حرکت کرده بودیم که شبیه پرنده شد و پرواز کرد و رفت.» بخشی از خاطرات شهید «اسدان» از زبان مادر این شهید بزرگوار است که تقدیم حضورتان می‌شود.

چون پرنده پرواز کرددر جبهه کار داریم و باید بروم

به گزارش نوید شاهد آذربایجان شرقی، شهید «جاوید اســدان زرگر» پانزدهم آذر ۱۳۴۴، در روستای ارسباران از توابع شهرستان اهر به دنیا آمد. پدرش علی، کارمند بود و مادرش فضه نام داشــت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. هشــتم مهر ۱۳۶۲، در پنجوین عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای وادیرحمت شهرستان تبریز واقع است.

حلالم کن

مادر شهید «اسدان» روایت می‌کند: جاوید در روستای زرگر شهرستان اهر به دنیا آمده است. پدرش منزلی را در اهر اجاره کرده بود تا جاوید در آن شهرستان درس بخواند. برادر بزرگش در پایگاه مقاومت مسجد شهرک امام در تبریز فعالیت می‌کرد که جاوید را هم به آنجا بردند. پسرم سر به زیر و  جوانی باادب بود. به خواهرش قرآن خواندن را یاد می‌داد. توصیه می‌کرد: «وقتی در حال قنوت، دست‌های‌تان را به سوی خدا بلند می‌کنید، اگر دعا کنید خدا اجابت می کند.»

جاوید به نماز و مسائل شرعی اهمیت زیادی می‌داد. سال 1362 به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد. 45 روز بعد، به مرخصی بازگشت. در مرخصی سرماخوردگی سراغش آمد. آشنایان  او را به استراحت توصیه کردند؛ ولی جاوید قبل از اتمام مرخصی، آمادۀ رفتن به جبهه شد و گفت: «در جبهه کار داریم و باید بروم.»

موقع خداحافظی از دایی‌اش حلیت طلبیده و گفته بود: «دایی بار آخرم هست که می‌روم و برنمی‌گردم!»

شبی در خواب، جاوید را دیدم. گفتم: «بمان نرو!»

جواب داد: «من کار دارم، باید بروم!»

چند قدمی با هم حرکت کرده بودیم که شبیه پرنده شد و پرواز کرد و رفت.

منبع: کتاب به وقت زیارت1

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده