«پس از تجاوز عراق به کشور، پدرم به همراه دو برادرم از اولین‌ها بودند که به جبهه‌ها اعزام شدند و در یک جبهه حضور داشتند. ابراهیم هشت ماه بعد از اعزام در کنار پدرم در سوسنگرد، به شهادت رسید.» بخشی از خاطرات شهیدان «ابراهیمی» از زبان فرزند و برادر این شهدای بزرگوار است که تقدیم حضورتان می‌شود.

پدر و برادرم از مبارزان خستگی‌ناپذیر بودند

به گزارش نوید شاهد آذربایجان شرقی، شهید «ابراهیم ابراهیمی» سوم فروردین 1338، در شهرستان تبریز به دنیا آمد. پدرش حمزه علی(شهادت 1362) و مادرش فاطمه سلطان نام داشت. تاپایان دوره ابتدایی درس خواند. کارمند بیمارستان بود. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. بیست و سوم اردیبهشت 1360 ، در سوسنگرد بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر او را در زادگاهش به خاک سپردند. برادرش رضا نیز به شهادت رسیده است.

بیشتر بخوانید: خواب شهادتش را دیده بودم

مبارز و خستگی‌ناپذیر

فرزند و برادر شهیدان «ابراهیمی» روایت می‌کند: پدرم در تظاهرات 29 بهمن سال 1356 تبریز، از ناحیۀ شکم مجروح شده بود. مأموران رژیم منحوس پهلوی به پدرم که سه گلوله خورده بود، رحم نکرده و دوباره با قنداق اسلحه به سرش کوبیده بودند. آنها پدرم را  پس از چند روز که در بیمارستان تحت مراقبت بود، به زندان منتقل کرده بودند. اوضاع جسمانی پدرم در زندان خوب نبود. خبر آوردند که اگر ادامه پیدا کند، جانش را از دست خواهد داد.

یکی از پزشکان، به بهانۀ عمل آپاندیس پدر، توانست گلوله‌ها را از بدنش خارج نماید. برادرم ابراهیم برای آزادی پدر تلاش‌های زیادی کرد. پس از یک ماه، پدر از زندان آزاد شد. اقوام به عیادت پدرم می­‌آمدند؛ ولی ابراهیم گریه می­‌کرد. به او می‌گفتند: «تو که باید از آزادی پدرت خوشحال باشی!» و او جواب می‌داد: «کسانی در زندان محبوس هستند که آن شرایط سخت و شکنجه را نمی‌­توانند تحمل کنند؛ به فکر آنان هستم که ان‌شاالله به زودی آزاد شوند.» زخم‌های پدر گاه‌گاهی عفونت می­‌کرد؛ ولی هیچ گلایه‌ای نمی‌کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با دادگاه انقلاب اسلامی همکاری ­می‌کرد. برادرم  ابراهیم هم در کمیتۀ انقلاب اسلامی ثبت نام کرد. پس از تجاوز عراق به کشور، پدرم به همراه دو برادرم از اولین‌ها بودند که به جبهه‌ها اعزام شدند و در یک جبهه حضور داشتند. ابراهیم هشت ماه بعد از اعزام در کنار پدرم در سوسنگرد، به شهادت رسید. پیکر برادرم به دلیل آتش سنگین دشمن سه روز در اطراف رودخانۀ کرخه مانده بود. چند روز بعد، پدرم با تن مجروح به تبریز برگشت و در تشییع جنازۀ فرزندش شرکت کرد. در این مدت مسئولیت ادارۀ خانه به عهده مادرم بود که واقعاً زحمات زیادی را متحمل می­شد. پدرم چند روز بعد برای ادامۀ راه شهدا، به جبهه برگشت و در چندین عملیات شرکت کرد و در نهایت در عملیات والفجر1، در منطقۀ شرهانی به شهادت رسید.

برادر کوچک‌ترم رضا متولد سال 1347 بود که هفده سال از عمرش سپری شده بود. دو بار مخفیانه قصد اعزام به جبهه را  داشت که مانع شده بودند. سرانجام با اصرار زیاد به شلمچه اعزام شد و با اصابت تیر مستقیم دشمن در اردیبهشت سال 1367 به شدت مجروح شد و پس از 38 روز بستری در بیمارستان شهر مقدس مشهد به شهادت رسید.

منبع: کتاب به وقت زیارت1

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده