نقش قیام 29 بهمن مردم تبریز در پیروزی انقلاب اسلامی

فرقانی: بعد از اتمام دوره دبیرستان همان سال در دانشگاه آریامهر (اکنون به دانشگاه صنعتی شریف مشهور است) در رشته مهندسی برق مشغول به تحصیل شدم. سال 1354 مصادف با سال چهارم دانشگاه به علت فعالیتهای دانشجویی داخل دانشگاه، دستگیر شدم و در مکان کمیته مشترک ضدخرابکاری آن زمان تحت شکنجههای آریامهری قرار گرفتم. بعد از چند ماه به زندان قصر تهران منتقل شدم. در بهار 1355 در دادگاه نظامی محاکمه شدم و ۱۰ سال حبس به جرم فعالیت علیه رژیم شاهنشاهی محکوم شدم. در دادگاه تجدیدنظر مجدداً محاکمه شده و همان ۱۰ سال حبس برایم تائید شد و در آذرماه سال 57 همزمان با خیزش و قیام مردم از زندان سیاسی آزاد شدم.
آن زمان ما را به رسمیت نمیشناختند و به عنوان خرابکار و ضد امنیت کشور میدانستند.
آن زمان زندان قصر تهران، بزرگترین زندان در کشور بهحساب میآمد. به جهت متمایز کردن زندانیان به دو گروه زندانیان عادی و زندانیان امنیتی تقسیمشده بودیم.
در 29 بهمن سال 1356 کجا بودید؟
فرقانی: در حادثه 29 بهمن 56 در زندان بودم و آن روز خاطره ای به یاد ماندنی برایم رقم خورد.
از 29 بهمنماه و قیام مردم تبریز چگونه خبردار شدید؟
فرقانی: اخبار این حادثه را از تلویزیون زندان دیده و شنیدیم که اخبار دولتی این خبر را به این صورت منعکس کرد که در تبریز چه گذشت. وقتی از ۱۰ها سینما و بانک و ساختمانهای دولتی اسم برد که با تعبیرهای خودشان و توسط افراد غیرمسئول به آتش کشیده شده و مورد هجوم و تخریب قرارگرفته است تا آخر به این ماجرا پی بردیم. جزئیات ماجرا را از خانوادههایمان که به ملاقاتمان میآمدند دانستیم. قیام مردم تبریز غافلگیری توأم با خوشحالی برایمان را در زندان به ارمغان آورد و حتی در آن زمان شخصی که بهعنوان استاندار در تبریز منسوب شده بود برای فریب مردم در سخنرانی خود گفته بود که متعرضان اهل ایران نبودند و از آنطرف مرزها آمده بودند و این خندهدارترین لطیفهای بود که بعدها از آن یاد میکردیم. همچنین گزارشی تهیه شده بود که مردم با حکومت استبدادی شاه هیچ مشکلی ندارند و طرفدار این نظاماند. آن زمان بود که به دلمان افتاد اتفاقات مثبتی در پیش است.
قیام 29 بهمن تبریز را چگونه معنی میکنید؟
فرقانی: تبریز شهر اولینهاست و اولین چهلم شهدای قم نیز در تبریز برگزار شد. چند روز قبل از 29 بهمن 56 اطلاعیهای از سوی آیتالله قاضی طباطبایی بهصورت خصوصی و نیمهخصوصی صادر شد که برنامهریزیهای این قیام بهصورت خصوصی و اقدامات آن بهصورت عمومی برگزارشده بود تا به مناسبت چهلمین روز شهدای قم مراسمی در مسجد قزلی واقع در خیابان فردوسی برگزار شود.
چرا مردم تبریز قیام کردند؟
فرقانی: 19 دی سال 1356 با توجه به خبرهایی که در زندان خوانده و پیگیری میکردیم، مردم شهر قم تظاهراتی به راه انداخته بودند که منجر به درگیری شده بود که به یاد دارم 5 نفر از آنان کشته و چند نفر مجروح شدند و بعدها متوجه شدیم که تعداد مجروحین و کشته شدهها بیشتر از این آماری است که ارائه کردهاند. این مراسم در تبریز، شهر اولینها به احترام شهدای قم تدارک دیده و برگزار شد و این برنامه با تداوم در سایر استانها به شکلهای متفاوتی اتفاق افتاد و بهصورت زنجیرهای پیش رفت.
چرا مردم قم تظاهرات کردند؟
فرقانی: چون در 17 دیماه همان سال شاه با امضای شخصی مستعار به نام احمد رشیدی مطلق در روزنامهای با انتشار مقالهای توهینآمیز با عنوان ایران و استعمار سرخ و سیاه، رهبر کبیر انقلاب را خطاب این عمل انجام شده قرارداد بود.
البته باید بدانیم که شاه زمانی که از استعمار سیاه صحبت میکرد به روحانیت اشاره داشت و معمولاً ارتجاع سیاه نیز گفته میشود و استعمار سرخ بیشتر اصطلاحی بود که درخصوص بلوک چپ به کار میرفت.
منظور از جنگ سرد در آن زمان چه بود؟
فرقانی: آن زمان شوروی بر این باور بود که نظام سرمایهداری روبهزوال است و کمونیست پیروز؛ که این نوعی جنگی لفظی و تبلیغاتی بود بدون وجود جبهه. در چند کشور تقابل سیاسی - اجتماعی - اقتصادی وجود داشت ولی درگیری صورت نگرفت که معنی جنگ سرد را در پی داشت. شاه چون دستنشاندهی آمریکا بود خود را در معرض تهدید شوری میدانست.
هرچند اکنون در این زمان نیز شمهای از جنگ سرد را داریم اما آن زمان چند برابر این فشار را متحمل میشدیم.
منظور از استعمار سرخ و سیاه چه بود؟
فرقانی: منظور از استعمار سرخ و سیاه یعنی ایران در حال پیشرفت بود و دو خطر عمده این پیشرفت را تهدید میکرد. یکی استعمار سیاه یعنی روحانیتی که نمیخواهد خود را با مدرنیسم دنیای شاهی ارتقا و با دنیای غرب تطبیق بدهد و استعمار سرخ یعنی بلوک کمونیست که با سرمایهداری مخالف بود و به آیتالله خمینی هم توهین کرده بود.
در مرحله مقدماتی از طرف طلاب و روحانیت قم عکسالعملهایی صورت گرفت اما مرحله نهایی آن در 19 دی بهصورت مردمی اتفاق افتاد و بهصورت راهپیمایی به خانههای مراجع رفتند ازجمله مرجعهایی که نقش فعالی در این قیام داشتند مانند آیتالله نوری همدانی و بااینکه ایشان جوانتر بود و تازه به مرجعیت رسیده بود ولی حضورش در صحنه مؤثر واقع شد.
راهپیمایی گسترده اتفاق افتاده بود که با برخورد نیروهای نظامی و انتظامی آن دوره مواجه شد و در این تیراندازیها چند ده نفر کشته، مجروح و صدها نفر دستگیر شدند.
در تقویم شاهنشاهی 17 دی عنوان روز آزادی زنان را در خود جایداده بود؛ همان روزی را شامل میشد که در 17 دی سال 1314 شمسی از طرف رضاشاه کشف حجاب اجباری اتفاق افتاد که میتوان به عنوان یکی از احمقانهترین کارهای رضا شاه برشمرد.
اما باید بگویم در زمان محمدرضا پهلوی، اجباری در حجاب صورت نگرفت ولی تشویق و تبلیغاتی به سمت بیحجابی انجام میشد و عملاً سیاست حاکم ترویج ابتذال بود و بعضی از فیلمها و رسانهها و تبلیغات محیطی ملموس بود.
سختترین زمان یک زندانی سیاسی چیست؟
فرقانی: سختترین زمان یک زندانی سیاسی بازجویی بود. برای استخراج اطلاعات، شخص را تحت شدیدترین شکنجهها قرار می دادند تا شکنجه شونده حداکثر اطلاعات سیاسی خودش را لو بدهد.
بهعنوان مثال کجا خانه دارند؟ ماشین تکثیر در کجا قرار دارد؟ اسلحه ها در کجا مخفی هستند؟ دوستانش چه کسانی هستند و امثالهم که در لغت عربی به آن استنتاخ (شخص را به حرف درآوردند) میگویند که بهعنوان سختترین دوره زندانیان سیاسی محسوب می شد. یعنی وقتی به زندان منتقل شدیم انگار که به بهشت میرفتیم.
یکی از لذتبخشترین لحظههای عمرتان را در چه میدانید؟
فرقانی: بهعنوان یک زندانی سیاسی در آن زمان و حالا بعد از 46 سال، بازهم بپرسند یکی از لذتبخشترین ثانیههای عمرم را در کجا سپری کردهام؟ میگویم ثانیهای بود که به من گفتند:به زندان منتقلش کنید و از بازجویی ترخیص شدم. زندان برایمان حکم بهشت داشت.
زندان ماندن برایم هیچ آسان نبود اما در قبال شکنجه بهترین گزینه بود. چون نه فشار جسمی را متحمل میشدیم و نه فشار روحی که هر آن امکان داشت دوستانمان را لو بدهیم و این بزرگترین عذاب برایمان بود. با دوستانی که اعلامیه پخش کردهایم، زندگی کردهایم، نقشهها کشیدهایم، تظاهرات شرکت کردهایم، و حالا باید آنها را لو بدهیم! هرکدام از ما حاضر بودیم ده بار کشته شویم اما به دوستانمان آسیب نرسانیم.
از زندان برایمان بگویید.
فرقانی: زندان جایی نبود که ما در آن شکنجه شویم ما در زندان محدودیتها را میپذیرفتیم و با آن به ادامه حیات خود میپرداختیم. البته نه اینکه در زندان رها بودیم برای بند ما سختگیریها بیشتر بود، اما چون ما آرمانگرا و معتقد بودیم و یقین به پیروزی داشتیم و شاه را رفتنی میدانستیم، تحمل زندان برایمان سخت نبود و بهعنوان توفیق جمعی برای مطالعه بیشتر استفاده میکردیم و یادگیری بیشتر از کسانی که برتر از ما بودند چون تعدادی از برترین چهره های مبارزه در داخل همان زندانها بودند و همنشینی با آنها مایه مباهات و افتخار بود. یکی از افتخارات همسلولی با مرحوم آیتالله طالقانی در زمان شکنجه بود.
سال 56 دو اتفاق خیلی مهم رخ داد. در 29 خرداد 56 مرحوم دکتر شریعتی از دنیا رفت که بین روشنفکران و دانشجویان و فعالین سیاسی از جایگاه ویژهای برخوردار بود و حتی یکی از دلایلی که ما علیه ظلم قیام کردیم آشنایی با این تفکر بود. بیان و قلم سحرآمیزی داشت روشنفکران تحصیلکرده و دانشگاهها عزادار شدند و اتفاق مهم بعدی در اول آبان سال 1356 مرحوم سید مصطفی خمینی فرزند ارشد خمینی به طرز مشکوکی در نجف اشرف از دنیا رفت و حوزههای علمیه نیز عزادار شدند، مردم این وقایع مهم را بهپای شاه نوشتند.
مخصوصاً فوت فرزند خمینی (ره) زمانی اتفاق افتاد که امام در تبعید به سر میبرد و کسی که در تبعید باشد از مصونیت و مظلومیت خاصی برخوردار است و بدترین داغ برای هر انسانی، داغ فرزند است. مردم ایران با او همدلی کردند چون شخصیت مطرح در آن زمان بود و از واکنشهای مردمی برخوردار شد. زمانی که مصطفی خمینی از دنیا رفت انبوهی از پیامهای تسلیت به امام خمینی صادر شد که از جمله این پیامها میتوان به پیام یاسر عرفات اشاره کرد. یکی از طرف انجمن اسلامی آمریکا و کانادا بود و هر پیام تسلیت تیری بود به قلب طاغوت که نفرت و مخالفت خود را با رژیم با این پیام مشخص می کردند. امام خمینی (ره) در پاسخ به این تسلیتها ضمن تشکر و قدردانی متقابلاً به رژیم شاهنشاهی حمله میکرد.
حکومت شاه شاهد انبوه مراسم در لبنان، سوریه و کشورهای اروپایی و خاورمیانه بود که برای همدلی با امام خمینی مراسمی به رسم گرامیداشت یاد و خاطر فرزندش برگزار کردند.
البته ناگفته نماند فضای باز سیاسی در آن سال باعث جولان دادن رسانههای مختلف علیه حکومت گردید.
وقتی جیمی کارتر بهعنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شد و شروع به فعالیت کرد، شاه ایران سیاست هایش را از سختگیریهای خیلی مستبدانه به سمت فضای باز حرکت داد و حتی برخی از زندانیان سیاسی را آزاد کرد. صلیب سرخ به زندانها آمده و از نحوه شکنجهها از ما می پرسید و جهت گیری بازجوها از این رو به آن رو شد.
از زمان دستگیریتان بگویید؟
فرقانی: زمانی دستگیر شدم که شاه در کشور در اوج اقتدار بود وحشیانه ترین شکنجهها را به زندانیان اعمال میکرد تا زندانیان سیاسی را به دو جریان مسلحانه زمان مرتبط کند. یکی از آنها مجاهدین خلق بود و دیگری چریک های فدائی خلق. افتخارم این است که عضو هیچ یک از آنها نبودم. با مطالعه خود به این مقام رسیده بودم. زمانی که زندانی شدم میدانستم سالها در زندان خواهم ماند اما مطمئن بودم که شاه خواهد رفت و ما سرافرازانه از زندان آزاد خواهیم شد.
پیروزی انقلاب در سال 57 مخالفان و موافقان انقلاب را غافلگیر کرد. کسی در زندان با انواع اندیشه های مختلف پیش بینی نمی کرد که به این زودی رژیم طاغوت سرکوب شود.
29 بهمن در معنایی دیگر چگونه معنی میشود؟
فرقانی: 29 بهمن اثرگذارترین نقش را در پیروزی انقلاب اسلامی رقم زد تبریز شهر اثرگذاری است و بیشتر حوادث مهم سیاسی کشور را در بردارد. فراموش نکنیم که آذربایجان شرقی از سابق با دو ابر قدرت همسایه است. یکی روسیه و دیگری دولت عثمانی که در رشد و بلوغ مردم آذربایجان نقش به سزایی ایفا کردهاند و بهعنوان شهر اولینها شناخته شده است. تبریز شهر اولینها بود و با این تظاهرات گسترده نقطه ی عطفی در تاریخ شده بود.
نقطه ی درخشان 29 بهمن چه بود
فرقانی: آنقدر بانک به آتش کشیده شد و تخریب شد ولی ریالی سرقت انجام نشد و یا فروشگاهی اگر تخریب شد هیچ جنسی از آن فروشگاه به سرقت نرفت و یک مورد گزارش نشد که تظاهر کنندگان از جایی سرقتی کرده باشند و این یک نقطهی حائز اهمیتی است. کسانی که به قیام 29 بهمن ملحق شدند اندیشه هایی انقلابی داشتند 29 بهمن خشم انقلابی مردم تبریز بود و دانشگاه تبریز خیلی در آن نقش آفرینی کرد و کمتر به آن پرداخته شد.
اولین شهید 29 بهمن چه کسی بود؟
فرقانی: اولین شهید آن روز شهید محمد تجلا که اصالتا اردبیلی، ساکن تبریز و دانشجو بود به شهادت رسید.
سرگرد حقشناس در آن زمان وقتیکه متوجه شد مردم برای قیام به مسجد قزلی خواهند آمد در کنار مسجد ایستاد و با لحن بدی گفت: در مسجد را ببندند. محمد تجلا، جوان دانشجوی با غیرت و انقلابی نیز در خط مقدم عزاداران ایستاده بود. مردم میخواستند داخل مسجد مراسم عزاداری برگزار کنند واکنش محمد تجلا منجر به شهادتش بدست آن مامور شد. او اولین شهید این قیام بود. (شهید محمد تجلا در پانزدهم آبان ماه سال 1334 در اردبیل دیده به جهان گشود، دانشجوی دوره کاردانی دانشگاه تبریز بود که در قیام بیست و نهم بهمنماه سال 1356 مردم تبریز براثر اصابت گلوله مزدوران رژیم طاغوت به شهادت رسید.) با به شهادت رساندن محمد شور انقلابی در مردم تقویت شد؛ و جسد او را بردوش گرفتند و مردم با فریاد شعار «این سند جنایت پهلویست» را در راهپیمایی سر میدادند.
در 29 بهمن تخریب های گسترده ای صورت گرفته بود و تغییراتی در پی داشت. یکی از آن تغییرات در آن روز عوض کردن نام خیابان فرح به خیابان عباسی بود.
سنت چهلم در کشور ادامه پیدا کرد و استانهایی دیگر نیز این سنت را به شیوههای مختلف انجام دادند و رفتهرفته این عمل فراگیرتر شد تا جایی که میدان ژاله تهران 17 شهریور 1357 که به آن جمعه سیاه هم گفته میشود که دهها نفر شهید شدند و بعد از 17 شهریور 57 شعار مرگ بر شاه در کشور همگانی شد و شاه مصونیت کامل خود را از دست داد و در غلطک سقوط افتاد.
چه شد که این مسیر را انتخاب کردید؟
فرقانی: انسان موجودی تأثیرگذار و تأثیرپذیر است . من در جو سیاسی مقطع دبیرستان قرارگرفته بودم و در آن زمان با توجه به سختگیریهایی که صورت میگرفت روزانه تعدادی از همکلاسیها و اساتیدم را دستگیر میکردند و چون شاه جشنهای 2500 ساله برگزار میکرد و برای اولین بار در کشور اعلامیهای علیه شاه در بین برخی اساتید و همکلاسیهایمان در شهر پخش شد، این باعث خشم و دستگیری آنان گردید.
شهر ما شهر سیاسی بود و از اساتید فاخر در دل خود داشت که از روشنفکران آن زمان و تأثیرگذار بودند.
جریان 16 آذر موج اعتراضات دانشجویان به محاکمه مصدق بود دانشگاه فنی تهران قلب تپندهی جنبش دانشجویی ایران بود پلیس و ارتش به دانشگاه حملهور شد و در راهرو دانشگاه چند نفر را به رگبار بست که شهید شدند.
دانشجویان در تکریم این شهدا با سر دادن شعار «اتحاد مبارزه پیروزی» به مبارزه خود ادامه میدادند.
یکی از اثرگذارترین شخصیتهای دانشجویی در دانشگاه ،شهید علی باکری بود او جزء شهدای مبارزاتی سال 51 بود. یکی از متنهای اثرگذار در روحیات ما خواندن دفاعیات محکومان به اعدام که حکومت شاه را حکومت عاری از مشروطیت قلم داد میکردند، بود.
من خود در 16 آذر توسط نیروهای رژیم طاغوت دستگیر شدم و از اولین روزهای آذرماه در صف اول تظاهرات بودم 16 آذر منتسب به یک روز نیست.
آرزویتان چه بود؟
فرقانی: یکی از آرزوهایمان این بود که آنقدر زنده بمانیم و سرنگونی این حکومت را ببینیم؛ و من خوشحالم که یکی از خوشبختترین افراد روی زمین هستم که یکی از بزرگترین آرزوهای خودم را که انهدام اساس رژیم ستمشاهی بود در 22 بهمن 57 به چشم دیدم و این موفقیت را هم به خودم تبریک گفته و هم به شما عزیزان تبریک میگویم. فاصله 29 بهمن سال 56 تا پیروزی انقلاب از یک سال یک هفته کمتر است. گفتنی است قرن بیستم موجی از انقلابهای دنیا را در برداشت.
انتهای پیام/