روزی که بعثیها گردان به گردان تسلیم میشدند
نوید شاهد آذربایجان شرقی؛ «صمد قدرتی» از رزمندگان دوران 8 سال دفاع مقدس به مناسبت سالروز حماسه آزادسازی خرمشهر مصاحبهای تفصیلی با خبرنگار نوید شاهد آذربایجان شرقی داشت. مشروح این مصاحبه را در ادامه میخوانید:
از نحوه اعزامتان به جبهه برایمان بگویید.
بنده صمد قدرتی از شهرستان عجبشیر هستم و سال 1361 توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داوطلبانه در خط مقدم جبهه حضور یافتم. آن مقطع دشمن به صورت زمینی، دریایی و هوایی به کشورمان هجوم آورده بود و متقابلاً سپاه در حال سازماندهی نیروهایش بود؛ برای ما نیز توفیقی حاصل شد تا عازم مناطق عملیاتی شویم.
در عملیات بیتالمقدس چه نقشی ایفا میکردید؟
در گردان شهید قاضی به فرماندهی جانباز سرافراز اسلام «داود نوشاد» بنده آرپیچی زن بودم. البته در سومین روز از مرحله دوم عملیات بیت المقدس فرماندهمان مجروح شد و او را به خارج از خط آتش انتقال دادیم. حدودا 12 روز با دشمن درگیر بودیم و نهایتا به پیروزی رسیدیم.
سردار شهید علی تجلایی مسئول محوری بود که ما در آن حضور داشتیم و بنده از آموزشگاه نظامی خاصبان او را میشناختم. زمان حضور ایشان در خط مقدم گردانی از مراغه، عجبشیر و بناب برای اجرای مرحله سوم عملیات بیتالمقدس جایگزین ما در منطقه شدند و بنده با اعضا این گردان آشنا بودم.
آن روز از شهید تجلایی اجازه خواستم تا ملاقاتی با ایشان داشته باشم و او نیز اجازه داد در منطقه بمانیم و بقیه اعضا گردان شهید قاضی به شهر اهواز بازگشتند. شب نیز وسیلهای برای بازگشتمان پیدا نشد و به همین دلیل همانجا ماندیم.
ساعت 2 بامداد آماده باش اجرای عملیات صادر شد و بنده و خلیل محمدی از گردان قاضی آنجا بودیم. فرمانده دسته اجازه نداد با آنان همراه شویم و نهایتا فرمانده گردان را یافتیم و به او گفتیم ما تا اینجا آمدهایم و اکنون امکان بازگشت وجود ندارد و چنانچه اینجا بمانیم قطعا تلف میشویم. فرمانده گردان اجازه را صادر کرد و با آنان در مرحله سوم عملیات که سه روز به طول انجامید همراه شدیم. در مرحله چهارم نیز به آفند بازگشتیم.
آیا به یاد دارید در عملیات بیتالمقدس چه تعداد از تجهیزات دشمن را منهدم کردید؟
ماشین، تانک و نفر بر نمیزدیم اما در انهدام سنگرها به عنوان آرپیجی زن موثر بودم.
امکاناتی که در اختیار داشتید در برابر تجهیزات دشمن جوابگو بود؟
قطعا امکانات ما با دشمن قابل قیاس نبود و آن از لحاظ هوایی و زمینی و حتی زرهی از ما امکانات پیشرفتهتری داشت اما بهقولِ حضرت امام خمینی (ره) خرمشهر را خدا آزاد کرد و علت اصلی موفقیت ما این بود که رزمندگان با توکل بر خدا، شهادت طلبانه پیش میرفتند.
بزرگ ترین سلاح ما در دوران دفاع مقدس آرپیجی 7 بود و آرپیجی 11 را در عملیات بیتالمقدس اولینبار در دستان دشمنان دیدیم.
در هر دسته یک آرپیجی داشتیم و میگفتند از آنها کم استفاده کنید چراکه مهمات نداریم؛ در عملیات نیز سر جمع 6 گلوله آرپیجی داشتیم.
علیرغم تجهیزات و نیروی انسانی محدود چگونه در عملیات بیتالمقدس به پیروزی رسیدید؟
از غافلگیری صد درصد دشمن استفاده شد و آنان وقتی به خود آمدند خود را در محاصره کامل دیدند. آنان اصلا امکان بازگشت به عقب نداشتند و اسارت 19 هزار نیروی رژیم بعث در یک عملیات واقعا اقدام بزرگی بود.
اسرای عراقی قطع امید کرده بودند لذا از روی اجبار گردان به گردان و گروهان به گروهان لباسهایشان را در میآوردند و پیراهنشان را به نشانه تسلیم بالا میگرفتند. نکته جالب اینجاست که یک گردان خلع سلاح و تسلیم میشد و آنان را دو بسیجی 15 ساله به محل مورد نظر انتقال میداد.
رفتار رزمندگان با اسرای عملیات بیتالمقدس چگونه بود؟
رزمندگان از ابتدا تا پایان جنگ رفتار مناسبشان را با اسرا حفظ کردند. گاها میدیدیم نیروهای بعثی به سینههایشان عکس حضرت امام را زدهاند و بههنگام دستگیری عکس ایشان را از جیبشان بیرون میآورند. اسرا میگفتند ما به اجبار رژیم بعث اینجا حاضریم و رزمندگان نیز با آنان رفتار خوشی داشتند.
به یاد دارم در عملیات خیبر در کانالی یکی از رزمندگان پای خود را روی جسد عراقی گذاشت و آن لحظه شهید مهدی باکری این صحنه را دید و با عصبانیت گفت: "الله بنده سی" آن عراقی هرچند دشمن است و اکنون در قید حیات نیست اما عزیز یک خانه است. این برخورد فرماندهان 8 سال دفاع مقدس با اسرا و نیروهای دشمن بود.
قبل از عملیات رزمندگان چقدر برای پیروزی و فتح خرمشهر امید داشتند؟
رزمندهای که از شهرها عازم مناطق عملیاتی میشد حال و هوای پیروزی داشت. قبل از عملیات بیتالمقدس در عملیات فتح المبین پیروز شده بودیم و با روحیه کامل عازم مناطق میشدیم. تمامی مسئولین و فرماندهان سپاه و ارتش با یکدیگر متحد بودند و نتیجه این اتحاد و همدلی آزادسازی خرمشهر شد.
اهالی مناطق فتح شده هنگام مشاهده رزمندگان ایرانی چه واکنشی داشتند؟
مردم منطقه در خرمشهر حضور نداشتند و یا اسیر بودند اما در آبادان و مسیر منتهی به این شهر اهالی با شربت و شیرینی به استقبال رزمندگان آمدند و از خرسندیشان ساعاتی با تیراندازی هوایی جشن گرفتند.
تلخ و شیرینترین خاطرهتان از عملیات بیتالمقدس چیست؟
لحظه به لحظه عملیات بیت المقدس برای ما شیرین بود و شکست صد درصدی دشمن را مقابل چشم خود میدیدم. بزرگترین فرماندهان بعثی دست خود را بالا میگرفتند و تسلیم ما میشدند و این عزت و اقتدار ما را نشان میداد.
تلخترین خاطرهام مجروحیت فرمانده گردان مقابل چشمانم بود. سردار «داود نوشاد» بچههایی که جلو میآمدند را پشت خاکریزی نصف و نیمه با ایما و اشاره از تیررس دشمن رد میکرد اما هنگامی که خود میخواست عبور کند هدف رگبار قرار گرفت و دو سه عدد گلوله از پشت به او اصابت کرد. نوشاد روی زمین ماند و بنده که کنار او بودم وی را به سمت خود کشیدم و زخمهایش را بستم.
نظرتان در مورد تهدیدات مقامات آمریکایی در مورد حمله نظامی به ایران چیست؟
اینکه میگویند آمریکا حمله میکند بحث امروز نیست و در دوران دفاع مقدس آمریکا مستقیما وارد جنگ با ایران شد. ما وقتی شب تانک عراقی را میزدیم صبح میدیدم تانک تازهای را جایگزین آن کردهاند. تمام دولتهای ابر قدرت آن زمان علیه ایران اقدام میکردند اما در نهایت به برکت شهدا ما پیروز شدیم.
آمریکاییها در سوریه نیز وارد عمل شدند و با نیروهای جبهه مقاومت اسلامی درگیر بودند و بنده آنجا از نزدیک چگونگی شکست نیروهای تحت حمایت آمریکا را دیدم. حال آمریکاییها در خلیج فارس جز نمایش کار دیگری نمیتوانند انجام دهند. آنان یکبار وارد حریم آبی ایران شدند و ما نیروهایشان را گریان راهی کردیم.